kayhan.ir

کد خبر: ۵۶۴۳۶
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۰
عضو برجسته حزب منحله مشارکت:

اشتباهات ما سیاست را خیابانی کرد و هزینه زندگی مردم را بالا برد(پاورقی)

اشتباه دیگر و بزرگ‌ترین اشتباه آقای موسوی، نوع مواجهه ‌ایشان با مسئله نتایج انتخابات و نحوه اعلام آن بود که تعجیل، تحریک‌شدگی، احساسات‌زدگی موجود در آن، از سیاستمداری با سابقه و پخته چون ایشان بعید می‌نمود. ادعای فوق‌العاده بزرگ، تحریک‌کننده و خطرناک ایشان، صرفاً مبتنی بر برخی گزارش‌های ناکافی و ناموثق تک‌روانه و اسباب تحمیل پیروی ناگزیر گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی حامی ایشان بود. شرایط و اقتضائات رفتار جمعی ایجاب می‌کرد ایشان با تامل و تحمل بیشتر و گردآوری اطلاعات و مستندات کافی و محکمه‌پسند، نحوه تصمیم‌گیری در مورد چگونگی برخورد با نتایج انتخابات را به گروه‌های سیاسی مجرب حامی خود و هزینه و فایده کردن هر تصمیمی بر مبنای خصایل و خصایص موجود در عرصه سیاسی کشور و میزان تحمل تنش در ساختار سیاسی، پس از ادعایی به بزرگی تقلب چند میلیونی در انتخابات واگذار می‌نمود. این اشتباه منجر به خیابانی شدن سیاست شد و آسیب‌های بزرگی بر ثبات، امنیت و منافع ملی، زندگی و معیشت و جان و مال شهروندان زد و طمع بیگانگان را در تداوم بی‌ثباتی و ناآرامی در کشور و بهره‌گیری از آن در اعمال فشار به نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های بین‌المللی برانگیخت.
باز کردن پای هواداران به اعتراضات خیابانی، به اعتقاد من اشتباهی بزرگ بود. اصالتاً سیاست، هنر کم کردن هزینه‌های زندگی روزمره مردم در تعامل با ساختار قدرت است و وظیفه سیاستمداران آن است که پشت میزهای مذاکره و روی کرسی‌های پارلمان و دولت یا در سازمان‌های سیاسی و حزبی تدابیری بیندیشند که هزینه سیاسی زندگی مردم را به حداقل ممکن برسانند.
 کشاندن مردم در خیابان و خیابانی کردن سیاست یعنی به حداکثر رساندن هزینه زندگی سیاسی مردم، و این به دور از تدابیر و خارج از رسالت سیاستمدار متعهد است، آن‌ هم در شرایطی که‌این استعداد وجود دارد، نه خطاها و ناکارآمدی یا قانون‌شکنی یک بخش یا حداکثر دولت مورد اعتراض قرار گیرد بلکه به سرعت کل نظام سیاسی و اساس و مبانی و بنیان‌های آن مورد تعرض قرار گیرد.
من معتقدم در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ‌ایران، سیاست خیابانی و خیابانی کردن سیاست ممکن است آغازش با کسی باشد اما سرانجامی نخواهد داشت و خود به خود حتی بدون دخالت قوای قهریه، میرا خواهد شد و اندک افراد پر شر و شور که شاید بیشتر مایه بگذارند هم تحت تأثیر عوامل بیرونی به سمت وندالیسم و خرابکاری شهری سوق می‌یابند و سیاست خیابانی بدین نحو و در چنین شرایطی به ابتذال کشیده می‌شود و بدین ترتیب هزینه‌های غیرقابل جبرانی بر جان و مال و عرض مردم و امنیت و منافع ملی نظم و انسجام اجتماعی و قواعد مردم‌سالاری تحمیل خواهد شد که ثمری جز هم‌افزایی کینه‌ها به دنبال نخواهد داشت.
در این میان، به عنوان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، نقدهایی هم در رویکردهای کلان و هم در رفتار و عملکرد انتخاباتی، به حزب متبوع خود وارد می‌دانم.
آنچنان که پیشتر البته با ادبیاتی متفاوت در خبرنامه حزب نوشته‌ام، مشکل استراتژیک ما، از دست دادن هرم اعتماد یعنی اعتماد به نفس، اعتماد متقابل میان ما و مردم و اعتماد متقابل میان ما و نظام است که دوستان علاقه‌مند حزبی را به آن مقاله ارجاع می‌دهم. مهم‌تر از همه آن‌ها اینکه ما علی‌رغم این ادعا در مرامنامه خود که در آن، رسالت خویش را گسترش پایگاه مشروعیت حکومت دینی و ولایت فقیه قلمداد کرده‌ایم، اما در طول ۱۰ سال گذشته از این معنا فاصله گرفته‌ایم و میان ما و رکن اصلی نظام، بی‌اعتمادی و عدم تعامل سازنده پیش آمده است و سیاست‌ورزی در حزب، ما را با بن بست مواجه کرده است.
به علاوه، ما در انتقال اعتقادات و آرمان‌هایمان به نسل جوان‌تر حزب دچار مشکل شده‌ایم و آینده حزب ما به‌ این لحاظ در خطر کژتابی و انشقاق و انحراف سیاسی قرار گرفته است کما اینکه در همین انتخابات، نشانه‌های این پدیده خطرناک را به عینه دیدیم و مصائب و مشکلات آن را لمس کردیم.
گذشته از این موارد، ما در این انتخابات نیز اشتباهات بزرگی را مرتکب شدیم، از جمله حمایت ناگزیر و تحمیلی و ناگهانی ما از آقای مهندس موسوی بدون آنکه از برنامه تبلیغی، رفتار انتخاباتی و دیدگاه روشن ایشان برای اداره کشور اطلاع کافی و دقیقی داشته باشیم، در حالی که ‌ایشان حتی حاضر نبود با اعضای بلندپایه حزب ما عکس یادگاری بگیرد و به گونه‌ای با ما رفتار می‌شد که انگار حزب ما وصله‌ای ناچسب در مجموع حامیان ایشان است.
ما بارها در میان خود بحث کرده بودیم که کشور نیازمند تزریق روحیه گفت‌وگو و صلح و آرامش به جای تنش‌های فرساینده سیاسی و یقه‌گیری‌ها و اتهام‌زنی‌هاست. اما آقای موسوی با خصایص فردی که داشت، به راحتی اسیر این نوع بازی‌ها شد و نوید تداوم اینگونه کشمکش‌ها و رویارویی‌ها را به جامعه داد و این خلاف اعتقاد و برنامه و دیدگاه ما بود.
پس از اعلام نتایج انتخابات، آقای موسوی بدون مشورت و بدون مستند چنانکه در بالا شرحش رفت، ادعای فوق‌العاده بزرگی نمود که هزینه‌های سرسام‌آوری را می‌شد برای آن تصور کرد. متأسفانه حزب ما نیز تنها ساعاتی پس از انتشار بیانیه آقای موسوی و صرفاً با تکیه بر ادعاهای ایشان، مردم را دعوت به اعتراض کرد و علی‌رغم هشدار برخی از دوستان در جلسه حزب، خود را شریک در هزینه‌ها و آسیب‌های وارده نمود.
این در حالی بود که حزب ما استراتژی کلان خود را سیاست‌ورزی جامعه‌محور متکی به پارلمانتاریسم اعلام کرده بود و ادعای چنین تقلب بزرگی یعنی اعلام پایان پارلمانتاریسم و انتخابات در ایران و یعنی اعلام پایان کار حزب ما و این یعنی بر سرشاخ نشستن و بن را بریدن؛ چرا که با چنین ادعایی، دیگر هیچ فرد عاقلی حاضر به گوش دادن به ندای ما برای دعوت به انتخابات‌های دیگر نخواهد بود. عارضه دیگر چنین ادعای بزرگ و بی‌بنیادی، به وسوسه انداختن بیگانگان در ایجاد و تداوم بی‌ثباتی و ناآرامی در کشور و خارج شدن مدار کار سیاسی از دست نیروهای داخلی و میدان‌داری عوامل بیگانه بود که حزب ما علی‌رغم مخالفت مبنایی با این نوع روش‌ها، بی‌توجه و غفلت‌زده، گرفتار هزینه‌های ناشی از آن شد.
به هر حال، دلایل دیگری را نیز می‌توان ردیف کرد اما شخصاً هنگامی که اطلاعیه شجاعانه، دلسوزانه و دردمندانه برادر عزیز و بزرگوارم دکتر سعید حجاریان در بیان خطاهای فردی و جمعی و استعفای ایشان را از حزب دیدم و در چشمان آشنایش نگریستم، تردیدی برایم باقی نماند که اولین قدم و کم‌ترین کاری که باید انجام دهم، استعفا از مقام حزبی خود در جهت جبران بخشی از آسیب‌هایی است که چه به عنوان موافق و چه مخالف در تصمیم‌گیری‌های جمعی حزب شرکت داشته‌ام و از آن ناحیه، هزینه‌هایی به سایر اعضا و از آن مهم‌تر به کل جامعه و نظام وارد شده است.
بر این محور تأکید می کنم که ‌ایران عزیز ما در چهارراه حوادث جهانی و نقطه تلاقی مطامع زورمداران و قدرت‌طلبان جهان است و همه آنان درصددند که از هر فرصتی برای کسب منافع بیشتر در منطقه و ایران ما بهره ببرند. به عنوان یک فعال سیاسی، این فهم و برداشت را دارم که بی‌ثباتی و ناآرامی در کشور عزیز ما ایران، خواست بیگانگان است و در این میان، تفاوت چندانی میان کاخ سفید، کاخ الیزه، کاخ کرملین، کاخ باکینگهام و کاخ‌های قدرت‌مداران دیگر جهانی نیست.
همه ‌اینها از بی‌ثباتی و آشوب در ایران بهره می‌برند و خود را برای رد و بدل کردن امتیازها و رسیدن به مطامع زورگویانه خود، سوار بر موج بی‌ثباتی و ناآرامی و اختلاف در کشور آماده می‌کنند.
اگر به دیده عبرت و نگاه وطن‌دوستانه و بر مبنای شناخت دقیق از رفتار قدرت‌طلبان جهانی به ماجراهای اخیر بنگریم، پشت همه‌ این ماتم‌سرایی‌های مزورانه رؤسای جمهور، وزرای خارجه، نمایندگان پارلمان‌ها و غیره و ذالک می‌توانیم خنده‌های موذیانه آنان را بنگریم که به گمان خود فرصت یافته‌اند که فشارهای بین‌المللی را بر ایران بیفزایند و با تحقیر، سرکوب عزت و اقتدار جهانی ایران، اسباب خشنودی دشمنان و رنجیده خاطر شدن دوستان ما در جهان را فراهم آورند و ایران را از مواضع حق‌طلبانه خود در مناسبات بین‌المللی عقب بنشانند. همه نیروهای سیاسی و تک تک آحاد مردم، دل در گرو عزت جهانی ایران دارند. در این مقطع زمانی، باید هوشیارانه به رفتار بیگانگان و خواست و مطلوب آنان که تداوم ناآرامی، بی‌ثباتی و خشونت در ایران عزیز است، نظر کنند و با برگرداندن آرامش و وحدت و انسجام و همدلی و اتحاد، طمع خام بیگانه را از میان بردارند.
من در طول فعالیت‌های چند ساله اخیر به ویژه در انتخابات، با دوستان جوان و نوجوان علاقه‌مند، پیگیر و پرتلاشی آشنا شدم که عموماً صادقانه برای تأثیرگذاری در سرنوشت خویش و عشق و علاقه به میهن، به ما فعالان سیاسی چشم دوخته و از ما فکر و جهت آموخته‌اند. من ضمن درود بر همه آنان، یاد می‌کنم از فرمایش آموزنده مقتدایم حضرت امام خمینی که از ایشان منقول است، فرموده‌اند: چه کسی گفته است که حرف مرد یکی است، مرد آن است که حرفش دو تا شود، یعنی اگر پی به اشتباه خود برد، جسارت و شجاعت اعلام تغییر نظر و جبران اشتباه خود را داشته باشد، من در طول این انتخابات سخنرانی‌های زیادی کرده‌ام، مقاله‌های متعددی نوشته‌ام و خبرهای زیادی را که بعضاً از منابع غیرموثق و صرفاً براساس شنیده‌ها و گفته‌ها بوده است و خود نیز به صحت آن‌ها اطمینان کامل نداشته‌ام، ذکر کرده و سبب شده‌ام برخی از آن‌ها در منابع خبری درج شود. اگر چه شرافتمندانه باید ذکر کنم که همه نیت من افزودن بر گرمی و نشاط و شور عمومی و افزایش مشارکت ملی در انتخابات بوده است اما این هدف ارزشمند به من اجازه نمی‌داده است که سخنان و گفتار ناحق و ناراستی را دستمایه اهداف سیاسی و تبلیغاتی خود کنم. اقرار می‌کنم که برخی نقل قول‌های من ناصواب بوده است و بعضاً زحمات خادمان کشور را زیر سؤال برده و حقوقی را از کسانی ضایع کرده است و احیاناً بر توهمات و توقعات و انتظارات دامن زده است. این جفا از نظر من اخلاقی نبوده است و من خود را در این میان از پایبندی به اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی در فاصله می‌بینم، خصوصاً آنکه احتمال می‌دهم  آن روند، تأثیری بر خدشه وارد شدن به اعتماد عمومی و امنیت و آرامش جامعه داشته، سهمی حتی اندک در حوادث پس از انتخابات داشته باشد.
به همین خاطر، اولاً از پروردگار منان طلب آمرزش و استغفار می‌کنم. ثانیاً از همه کسانی که حقی از آنان ضایع کرده‌ام، در اینجا به اجمال و بعداً که فرصت یافتم که به دقت جست‌وجو کنم، تک تک رسماً پوزش می‌خواهم و از همه شما دوستانم که به حرف و سخن من اعتماد کردید و احیاناً ناخواسته بدون تحقیق و بر مبنای اعتماد صرف، شریک در اشتباه من شدید، عذر می‌خواهم و امیدوارم به حرمت دوستی‌هایمان از من درگذرید.
همین جا اجازه می‌خواهم سخنی با دوستان و عزیزان خصوصاً جوانانی که خود را موج سبز نامیده‌اند، بگویم و امیدوارم بر این سخن من دقت نظر داشته باشند و از برادر کوچک خود آن را بپذیرند.
خاطرتان هست که در ایام انتخابات، سرود سازمانی یکی از فرقه‌های ضد انقلاب توسط بخش‌هایی از ستاد آقای موسوی برگزیده شده و بر روی آن نماآهنگ انتخاباتی ساخته شد و البته همان موقع من و بسیاری دیگر از دوستان، مخالف انتخاب این سرود بودیم. در آنجا وعده می‌داد که: «تفنگ و گل و گندم داره میاره»، من می‌خواهم برادرانه عرض کنم اگر این موج سبز بر مدار شخص‌محوری مدعاهای بزرگ و بی‌پشتوانه توهم و استغنا و تحمیل هزینه بر مردم و نظام، در عمل به رویارویی با نظام برآمده از انقلاب اسلامی سوق یابد و از آن ناگوارتر، مطمح نظر و مورد طمع بیگانگان قرار گیرد، یقین بدانید از گل و گندم در آن خبری نخواهد بود و خدا نکند که منجر به آوردن تفنگ تنها شود که در آن صورت نه فقط از باد سبز بهار، رونق و پیشرفت و شکوفایی این آب و خاک خبری نخواهد بود بلکه باد سموم خشونت و خونریزی همه را با خود خواهد برد.
مسلماً بیگانگان نمی‌خواهند بهار سبز امید در دشت‌های دوست داشتنی این مرز پرگهر بوزد. نگاه کنید به شرق ایران عزیز، ۷ سال است که از سینه ماوراء‌النهر، باد سبز بهار بر ویرانه‌های بدخشان و پنج شیر و قندهار و کابل و هلمند و ارزگان نوزیده است و هر روز از جای پای جنگجویان بیگانه و خشونت طلبان و ستیزه‌جویان، غبار آغشته به خون مردان و زنان افغان برمی‌خیزد و به غرب این مرز و بوم بنگرید که ۶ سال است که از بین‌النهرین نوید فروردین و خرمی و سرسبزی بر انبار و موصل و بصره و بغداد و نجف و کربلا نرسیده است و سوغات چکمه‌پوشان آمریکا و انگلیس و بازماندگان دیکتاتور سابق و ستیزه‌جویان خشونت‌طلب، جز کشتار دسته دسته مردم بی‌گناه و بی‌دفاع عراق چیز دیگری نبوده است.
به قول استاد آواز ایران، آقای محمد نوری، ما چه سفرها کرده‌ایم و چه خطرها کرده‌ایم که ‌این ملک ایران شود و همه می‌دانیم و باور داریم که دریغ است ایران که ویران شود، کنام پلنگان و شیران شود.