kayhan.ir

کد خبر: ۴۵۲۳۷
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۷

توافق بد فقط بد نیست!(یادداشت روز)

اغلب سازمان‌های بین‌المللی امروزی محصول وقایع و نتیجه جنگ جهانی دوم هستند که سازمان ملل متحد بزرگ‌ترین آنها و به نوعی خود مادر بسیاری از سازمان‌ها و نهادهای دیگر است. اصطلاح «ملل متحد» را نخستین بار فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین بکار برد و سال 1945 با امضای منشور ملل متحد توسط 50 کشور، رسماً این سازمان پایه‌گذاری شد. سازمان بین‌المللی انرژی اتمی به عنوان یکی از زیر‌مجموعه‌های سازمان ملل نیز داستانی مشابه دارد. 12 سال پس از تولد سازمان ملل متحد، رئیس جمهور وقت آمریکا -دوایت آیزنهاور- طی سخنرانی خود در مجمع عمومی این سازمان، پیشنهاد تاسیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) را با شعار «اتم برای صلح» مطرح کرد. این سازمان بالاخره در سال 1957 آغاز به کار کرد و ایران جزو اولین کشورهایی بود که به آن پیوست.
سازمان‌ها و نهادهایی مانند ملل متحد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همگی با شعارها و اهداف پرطمطراق و دهان پرکن متولد شده‌اند. اما در دنیای واقعی این سازمان‌ها چه میزان در این راستا عمل کرده‌اند. پاسخ روشن است. وقتی کشوری که تنها استفاده‌کننده از بمب اتمی است، شعار «اتم برای صلح» را سر می‌دهد و سازمانی به نام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را خلق می‌کند، چه هدفی می‌تواند داشته باشد؟! طرح چنین شعاری از سوی چنین حکومتی چقدر وقیحانه یا بهتر بگوییم مضحک است؟
گذشت زمان نه تنها تغییری در ماهیت این سازمان‌ها و نهادها ایجاد نکرده، بلکه روند وابستگی و آلت دست بودن آنها شتاب هم گرفته است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یک نهاد دیده‌بان (Watchdog) است اما نحوه عملکرد این نهاد به شکلی بوده که تحلیلگران مستقل غربی به آن Lapdog یا سگ دست‌آموز می‌گویند!
بیش از یک دهه است که این نهاد با جمهوری اسلامی ایران دست به گریبان است و ایران را به جرات می‌توان موردی عجیب و استثنایی در تاریخچه این سازمان دانست. پس از حدود دو سال مذاکره در دولت یازدهم با اعضای 1+5 و توافق موقت هسته‌ای در ژنو، قطار مذاکرات طبیعتاً و طبق انتظار همگان باید در حال نزدیک شدن به ایستگاه پایانی خود باشد. مذاکرات هفته‌های آخر خود را طی می‌کند و اگرچه اجباری برای تعیین تکلیف در یک مهلت مقرر وجود ندارد اما قرار هم نیست این قطار روی ریلی دوار و بی‌مقصد به حرکت خود ادامه دهد. اینجاست که یک بار دیگر نقش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پررنگ می‌شود. نهادی که به ظاهر فنی و غیرسیاسی است و چند نقش کلیدی و بلکه حیاتی در چارچوب اولیه توافق به آن سپرده شده است؛ اول بازرسی و نظارت بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران و دوم داوری و قضاوت برای تغییر وضعیت تحریم‌ها علیه ایران.
اگر چه هنوز چیزی نهایی نشده اما تمام شواهد و قرائن حاکی است، طرف مقابل به دنبال تحمیل یک رژیم بازرسی بی‌سابقه و حتی فراتر از پروتکل الحاقی به ایران است که به قول ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا این نظارت و بازرسی با امضای توافق نهایی طلوع می‌کند اما غروبی نخواهد داشت!
خوش‌باوران معتقدند توافق احتمالی ضریب امنیت کشور را افزایش می‌دهد و سایه تهدید را از سر ایران برمی‌چیند. اگر منظور از تهدید، لفاظی‌های تکراری آمریکایی‌هاست که باید گفت این تهدیدها حتی در کوران مذاکرات نیز ادامه داشته و دارد و بعید است آمریکایی‌ها این عادت ابلهانه را ترک کنند. اما اگر منظور یک تهدید واقعی و عملیاتی است، باید گفت متاسفانه و برخلاف تصور عمومی و فضاسازی آگاهانه رسانه‌های غربی و ذوق‌زدگان داخلی، توافق هسته‌ای -با مختصات فعلی درباره بازرسی‌ها و کمیت و کیفیت نظارت که از آن به عنوان توافق فاجعه به جای بد نام برد- نه تنها احتمال جنگ و درگیری را کاهش نمی‌دهد بلکه به شدت در این راستا عمل می‌کند. شاید ادعای عجیبی به نظر برسد اما با دقت در جزئیات ماجرا به حقیقی بودن آن پی خواهید برد.
1- از ابتدای گشوده شدن پرونده بحران جعلی فعالیت هسته‌ای ایران، گزینه نظامی روی میز آمریکایی‌ها بوده است. آنها در ظاهر تجهیزات لازم برای یک حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران را هم دارند. اما چرا تا کنون از آن استفاده نکرده‌اند؟ فارغ از بحث پاسخ سخت و شکننده ایران به چنین تجاوزی، پاسخ کلیدی این است؛ این حمله چقدر موثر است؟ به اعتراف خود غربی‌ها تقریباً هیچ. زیرا آمریکا از اطلاعات مفصل درباره زنجیره تامین‌کننده برنامه ایران که امکان تولید سانتریفیوژهای تازه را می‌دهد، محروم است و به این ترتیب به سرعت می‌تواند این چرخه را بازسازی کرده و حتی گسترش دهد.
توافق نهایی به شکلی تاسف‌بار جای خالی پازل اطلاعاتی آمریکا را در این زمینه پر کرده و در واقع ضریب موفقیت یک حمله را تضمین می‌کند چرا که براساس این توافق بازرسان پیوسته بر زنجیره تامین ایران نظارت خواهند داشت و تاکید می‌کند که «ساخت سانتریفیوژ ایران متوقف خواهد شد و تحت نظارت ممتد قرار خواهد گرفت.» علاوه بر این، ایران فقط اجازه خواهد داشت اقلام هسته‌ای را از طریق یک کانال خرید مشخص و تحت نظارت غرب تهیه کند. از جنبه اطلاعاتی، این یک فرصت بی‌سابقه برای جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات در خصوص مولفه‌های اساسی توانایی ایران برای احیای برنامه هسته‌ای است. در چنین شرایطی حمله نظامی، برنامه هسته‌ای ایران را می‌تواند حتی بیش از یک دهه متوقف کند. در حالی که پیش از داشتن این اطلاعات، این وقفه در خوش‌بینانه‌ترین حالت کمتر از 2 سال است.
2- براساس این توافق ایران باید مجموعه سانتریفیوژهای خود را در مرکز غنی‌سازی نطنز متمرکز و به میزان زیادی ذخیره اورانیوم غنای پایین خود را کم کند. علی‌رغم زیرزمینی بودن نطنز، در برابر فردو که چندین برابر عمق بیشتری دارد این مرکز آسیب‌پذیرتر بوده و می‌تواند هدفی برای یک حمله نظامی باشد. آمریکایی‌ها که می‌دانند قادر به تخریب مرکز فردو نیستند، به شکلی عجیب و غریب اصرار دارند که این مرکز تبدیل به جایی برای تحقیق و توسعه(ده‌ها متر زیر زمین و در دل کوه!) شده و حتی یک گرم اورانیوم غنی‌سازی شده نیز در آن نباید وجود داشته باشد. آنها در حالی که پیش از این با استقرار 1000 سانتریفیوژ در این مجموعه موافقت کرده بودند، اخیراً نظر خود را تغییر داده‌اند که این مسئله یکی از دبه‌های آمریکا در روند مذاکرات است!
3- یکی دیگر از دلایل اصلی اینکه آمریکایی‌ها هزینه اقدام نظامی را از فایده آن بیشتر می‌دانند، این است که حمله نظامی صفحه شطرنج سیاسی را به هم می‌ریزد. فروپاشی ائتلافی که آمریکا طی سال‌ها و به زحمت علیه جمهوری اسلامی ایجاد کرده و پایان رژیم تحریم‌ها اولین و آنی‌ترین تاثیر حمله نظامی خواهد بود. حال تصور کنید که پس از توافق نظامی گروه‌های بازرسی آژانس یکی پس از دیگری وارد کشور شوند و بخواهند به هر مرکزی سر بزنند و اطلاعات جمع‌آوری کنند. بدون شک این روند باید جایی متوقف شود. اما اگر بنای آژانس بر عدم توقف و باز نگه داشتن این پرونده ساختگی باشد، که هست چه؟ آنوقت اجازه ندادن به بازرسان برای دسترسی به یک مرکز خاص، اول داستان خواهد بود! در چنین شرایطی بهانه‌ای کاملاً دنیاپسند برای یک حمله مهیا خواهد شد. ایران از توافق سرپیچی کرده و براساس فصل هفتم منشور باید تنبیه شود!
بر این اساس باید توجه داشت پذیرش یک توافقی که راه را برای بهانه‌جویی طرف مقابل بازگذاشته، نهادهای امتحان پس داده و آلت دست را مرجع داوری قرار داده و نقاط کور را برای سازمان‌های اطلاعاتی غرب روشن می‌سازد، نه تنها مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را حل نمی‌کند بلکه می‌تواند در پروسه‌ای گام به گام مخاطرات شدید امنیتی نیز به همراه داشته باشد. نباید فراموش کنیم که توافق بد برای آمریکایی‌ها تنها یک توافق بد است اما برای ما فقط بد نیست بلکه خطرناک هم هست.
علت قاطعیت خاص بیانات رهبر معظم انقلاب در روز گذشته‌شان را باید در چنین واقعیاتی جستجو کرد. بی‌علت نیست که ایشان می‌فرمایند؛ «اجازه‌ هیچ‌گونه بازرسی از هیچ یک از مراکز نظامی و همچنین گفتگو با دانشمندان هسته‌ای و سایر رشته‌های حساس و اهانت به حریم آنها، داده نخواهد شد. این موضوع را دشمنان نظام اسلامی و همه‌ کسانی که منتظر تصمیم نظام هستند، به روشنی متوجه شوند.»

محمد صرفی