تشیع صفوی؛ توهم یا واقعیت؟(2)
نقد منصفانه صفویان
اسناد و مدارک و دلایل تاریخی فراوانی بر این حقیقت تأکید دارد که نه تنها مذهب شیعه، مذهبی ریشهدار در تاریخ اسلام است و بنیاد آن در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله بنا نهاده شده است، بلکه ورود تفکر و گرایش شیعی به ایران هم در سالهایی بسیار دورتر از پیدایش صفویان اتفاق افتاده است؛ شکی نیست که صفویان در گسترش مذهب تشیع نقش برجستهای دارند، اما آیا میتوان به آسانی باور کرد که تشیع در تاریخ ایران پیش از صفویه سابقهای نداشته است و صفویه با خشونت و اجبار آن را رسمیت بخشیده و ترویج کردهاند؟! با شروع قرن دوم هجري، تشيّع از مرزهاي جزيره العرب و عراق بيرون رفت و به تمام قلمرو اسلامي کشيده شد؛ يکي از نتايج قطعي اين، نهضت علویان و پراکندگي آنها در مناطق گوناگون بود؛ چنانکه بعد از قيام محمد نفس زکيه در زمان حکومت منصور و شکست او، نوادگان امام حسن (ع) در مناطق گوناگون پراکنده شدند؛ قم يکي از مهمترين شهرهاي شيعهنشين ایران است که از قرن دوم هجري، سابقه تشیع پررنگی داشته است!
بدون تردید شاه اسماعيل صفوي بنا به دلايل و انگيزههاي مختلف، مذهب شيعه را به عنوان مذهب رسمي ايران معرفي كرد و اقدامات سختگیرانهای نیز در این زمینه انجام داد که برخی از آنها یقینا درست نبوده است؛ اما این واقعیت هیچ ربطی به مذهب تشیع ندارد و آن را باید در راستای اقدامات یک حکومت برای تحقق اهداف و برنامههای خود تحلیل کرد؛ البته همه گزارشهایی که در اینباره شایع است، درست نبوده و نقدهای زیادی به آنها وارد است؛ براي شناخت حقانيت يا بطلان هرمذهب فکری بايد به منابع اصيل اعتقادي و كتابهاي علماي آن مذهب مراجعه كرد، نه تاريخ شكلگيري يك حكومت در بخشي از جهان با نام آن مذهب! دردومین بخش ازمقاله حاضر درباره ضرورت نقد منصفانه دوران صفویه وعملکرد حاکمان صفوی سخن گفته شده است.
***
در خصوص تاریخ صفویه یکی از شبهات این است که با بررسی تاریخ دولت صفویان از آغاز تا پایان، این گونه به دست میآید که مذهب شیعه، دستپرورده شاهان صفوی برای از میان بردن اسلام و تحکیم پایههای حکومت خود در ایران است؛ شیعیان با غفلت و ناآگاهی از تاریخ کشور خویش، از یاد بردهاند که تبار ایشان، همه از اهل سنت بودهاند و چگونه شاهان صفوی و در رأس آنها، شاه اسماعیل اول، با جنگ و خونریزی بر همه رقیبان و مخالفان خود چیره شد و با اهداف سیاسی و قدرتطلبانه، پایههای مذهب شیعه را استوار کرد!(1)
شیعه، رویشی ریشهدار در تاریخ ایران!
برای پاسخ به شبهه بالا تبیین چند نکته، مهم و ضروری است:
یکم: در ایران پیش از صفویه، مذهب تشیع به صورت فزایندهای رواج یافته بود و به صورت طبیعی، زمینههای بروز یک دولت با گرایش شیعی انتظار میرفت؛ دولت علویان طبرستان و دولت آل بویه، آشکارا حکومتهایی شیعی بودند که پیش از صفویه در ایران وجود داشتند؛ در چنین شرایطی، سیاست صفویان، که رسمیت دادن به تشیع اثنیعشری بود، با مقاومت چندانی روبرو نمیشد؛ زیرا زمینههای تشیع و موج شیعهپذیری در میان ایرانیان، از پیشترها به راه افتاده بود.
دوم: یک تحلیلگر منصف و کاوشگر نميتواند درباره همه پادشاهان صفوي و اقدامات آنها بطور يكسان اظهار نظر كند؛ چرا كه هريك از آنها شیوه و رفتاري متفاوت و خاص به خود داشتهاند و شخصیت و منش هرکدام بايد جداگانه و بطور دقيق و منصفانه مورد ارزيابي قرار گيرد؛ ما منكر برخي از اعمال و رفتارهاي نامشروع و ناپسند و یا احتمالاً وحشیانه برخي از پادشاهان صفوي نيستيم، ولی باید توجه داشت كه اقدامات ناشايست پيروان و منتسبان به يك دين و مذهب، به هيچوجه نباید به پای آن دين و مذهب نوشته شود؛ چنانکه امروزه نیز جنايات وحشيانه و غيرانساني يهوديان صهيونيست و اشغالگر را با دين يهود یکی نميدانیم؛ همچنین جنایتهای بینظیر و سفاکانه وهابیون تکفیری همچون داعشیها در اقصی نقاط جهان و خصوصا در کشورهای اسلامی را به پای مذهب اهل سنت نمینویسیم؛ در طول تاريخ بسياري از حاكمان عرب به نام اسلام حكومت كردهاند و از قضا رفتار و منش آنها کمترین شباهتی با ارزشهای اسلامی و سیره پیامبر اسلام نداشته است؛ اما هرگز نمیتوان آن را به پای دين مبين اسلام ثبت کرد؛ منابع مهم شناخت اسلام و مذهب تشیع، قرآن، سنت و سیرت پیامبر و امامان هدی علیهم السلام است و بس!
سوم: با نگاهی به تاریخ جهان و حکومتهای مختلف، میتوان دریافت که در هرحکومتی خطاها و معضلاتی بوده است و کمتر حکومتی را میتوان یافت که ظلم و بیعدالتی در آن وجود نداشته است؛ بویژه در دورههای گذشته که زمینههای فرهنگی و اجتماعی متفاوتی وجود داشته و اکثر کشورها و جامعهها با بحرانهای پرشمار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم میکردهاند؛ حتی امروز نیز در مقتدرترین و دموکراتیکترین حکومتهای جهان، جنایات و ستمهای زیادی، به صورت خواسته یا ناخواسته رخ میدهد که همه محصول حکومتهای بشری و مدیریت غیرمعصوم است؛ دوران حکومت صفویه نیز از خبط و خطا و ظلم پیراسته نیست و هیچگاه نمیتوان اشتباهات، گناهان و ظلمهایی که احیانا به امر آنها و به دست عاملانشان انجام شده را نادیده گرفت و توجیه کرد؛ اما باید همواره رویه انصاف را ملاک قضاوت قرار دهیم و تنها خطاها و بدیها را نبینیم و به اقدامات مثبت نیز توجه کنیم؛ یکی از محققین در این زمینه مینویسد: «شاهان صفوى خطاهاى زيادى داشتند؛ حتى در اداره كشور در اواخر دوره صفوى، آنچنان ضعفى از خود نشان دادند كه مشتى افغان قندهارى، از راه طولانى به اصفهان آمدند و اين عروس آسيا را نابود كرده و دولت صفوى را ساقط کردند؛ طبعاً دفاع از اين دوره پرشكوه، دفاع از خرابىها، مظالم و ستمگرىهاى برخى از شاهان صفوى نيست؛ دفاع از مجموعهاى است كه در اين دوره، تحت رهبرى اين دولت، توانست كشور خويش را با كمترين امكانات بسازد و آباد كند و از تجزیه و چپاول آن توسط مهاجمان جلوگیری کند»؛(2) «صفويان توانستند مناطق مختلف ايران را كه متفرّق و هركدام در سلطه حاكمى محلى بود، متحد سازند و حكومت مركزى شيعه را بنيان نهند؛ این امر، نقش بسزايى در وحدت ملى ايران داشت و توانست از سيادت ايران در ميان دولتهاى اسلامى سُنّى مذهب، كه او را احاطه كرده بودند، دفاع و حفاظت كند و ايران همچون سد محكمى ميان اين كشورها باشد».(3)
چهارم: واقعیت این است که گاهی درباره دوره صفویه و اقدامات آنها به شدت اغراق و سیاهنمایی میشود و برخی با نیتهای خصمانه و برای ضربه زدن به حقانیت تشیع، میکوشند که این دوره مهم را سیاه و تاریک جلوه دهند، تا مشروعیت مذهب شیعه را زیر سؤال ببرند؛ انصاف و اخلاق تحقیق حکم میکند که در قضاوتهای خود حقطلب و حقمدار باشیم و حقیقت را، هرچند با گرایشهای قلبی ما در تقابل باشد، پاس داریم؛ «در چند دهه اخير دشمنىهاى زيادى با صفويان ابراز شده است كه ريشه در برخى از ناآگاهىهاى تاريخى و مذهبى دارد؛ جريان روشنفكرى دينى در ايران، در مقطعى از حركت خود، با حمله به صفويان و فرهنگ مذهبى صفوى، كوشيد تا آن را از پايه، سست گرداند؛ مع الاسف، اين حركت توفيق زيادى به دست آورد و توانست در يك مقطع تاريخى، تصور مردم كشور ما را به آن دوره، بدبين سازد؛ چيزى كه هنوز آثار آن در اذهان و افكار جامعه ما بر جاى مانده است؛ براى زدودن آثار منفى اين حركت، لازم است تا روى اين دوره ناشناخته، كه تا به امروز بسيارى از منابع آن در دسترس عموم قرار نگرفته و ابعاد آن از سوى مورخان و محققان بىطرف آشكار نگشته، كارهاى جدىترى صورت گيرد».(4)
پنجم: دولت صفویه برای نیل به مقاصد خود و رسمی کردن مذهب تشیع، راههای مختلفی را در پیش گرفت، که اعمال خشونت، تنها یکی از آنها بوده است؛ در حالی که راهها و برنامههای دیگری نیز داشته که منتقدان و مخالفان، جاهلانه یا عامدانه به آن نمیپردازند؛ صفویان سیاستهای تشویقی هم در این زمینه داشتهاند؛ در دو منطقه از سرخه سمنان، سنگنوشتههایی از شاه عباس بر جای مانده كه حاوی این دستور است که اگر كسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود!(5)
ششم: بر محققان منصف پوشیده نیست که موفقیت مذهب تشیع در مسیر گسترش و ریشهدارشدن، نشاندهنده این حقیقت است که علاوه بر تلاشهایی که برای تحکیم پایههای آن در جامعه ایرانی صورت گرفت، یقینا جاذبههای برجستهای که در فرهنگ شیعه وجود دارد و اتفاقا با روحیه سلحشوری و ظلمستیزی ایرانیان، هماهنگ و همنواست، یکی از مهمترین علل پذیرفتهشدن آن از سوی مردم ایران است.
هفتم: اسناد تاریخی گواه این واقعیت است که برخی سختگیریها و آزارهایی که از رفتارهای صفویان گزارش شده است، در ابتدای دولت صفویه رخ داده و این امر زمانی رخ میدهد که خود شاهان صفویه نیز اطلاع چندانی از فرهنگ تشیع نداشتهاند؛ رفته رفته و پس از برقراری ارتباط دولت صفوی با علمای بزرگ شیعه و تلاش مجاهدانه این عالمان، که تشیع واقعی را توسعه و تعمیق دادند، دیگر از آن اقدامات خبری نبود.
علمای شیعه در استقرار اولیه سلسله صفویه هیچ نقشی نداشتند؛ سلسله صفویه براساس نظریه سیاسی ویژهای كه در دایره تصوف، بین مرشد كامل و مریدان وجود داشت، به وجود آمد؛ نظامی كه میتوان از آن با عنوان خلیفهگری یاد كرد؛ مبنای اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل، اعتقاد آنان به اسماعیل، به عنوان رئیس خانقاه اردبیل - و نه فقیه جامعالشرایط طبق نظریه شیعه دوازده امامی- بود(6).
دکتر زرین کوب درباره این موضوع مینویسد: «در حقیقت، نه خود صفویان و نه هواداران قزلباش آنها، آشنایی چندانی با اصول و مبانی فقهی مذهب شیعه نداشتند و تشیعی که آنها بر آن پای میفشردند، بیشتر متأثر از اندیشههای غالبانهای بود که اعتقاد به تجسم و حلول، محبت غلوآمیز در حق ائمه (علیهم السلام) و دشمنی شدید با اهل تسنن، از ویژگیهای بارز آن به شمار میرفت و با تشیع فقاهتی مورد تأئید علمای شیعه ارتباط چندانی نداشت؛ در چنین شرایطی، صفویان برای اینکه بتوانند تشیع را به مذهب رسمی و مورد قبول مردم درآورند، به علمای شیعه و کتب فقهی آنها توجه ویژهای نشان دادند»(7).
یکی از محققان پس از ذکر گزارشهای موجود در سختگیریهای صفویه مینویسد: «گفتنی است این چنین اظهارنظرهایی، اصولی و منطقی نیست؛ زیرا بیطرفانه و دور از غرضورزی نبوده است؛ با وجود این باید به این واقعیت نیز توجه داشت که خشونتها و بیرحمیهای صفویان در همهجا و در همه احوال یکسان نبوده و چنین خشونتهایی بیشتر زمانی اعمال میشد که فرد یا افرادی در برابر سیاست مذهبی جدید از خود مقاومت نشان میدادند؛ به علاوه این خشونتها صرفاً جنبه مذهبی نداشتهاند، بلکه کینهتوزیهای شخصی و اهداف و مطامع سیاسی نیز در این امر بسیار مؤثر بوده است؛ اصولاً تأسیس یک دولت جدید و گسترش مناطق تحت نفوذ آن در مراکز مختلف، بدون در نظر گرفتن سیاست مذهبی آن، مستلزم اعمال زور و خشونت برای از میان برداشتن رقیبان و به تمکین واداشتن مردم بود»(8).
*مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
______________________________
1. مقاله صفویان و تغییر ماهیت مذهبی ایرانیان.
2. رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، چ اول، ش1379، ج1، ص15مقدمه مولف.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تاريخ روابط خارجى ايران از عهد صفوى تا پايان جنگ جهانى دوم، تهران، موسسه انتشارات امير كبير، چ سوم، 1364ش، ص14.
4. جعفريان، صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست، پیشین، ج1، ص15تا16.
5. رسول جعفریان، تایخ تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ پنجم، 1377ش، ج1، ص 760.
6. نجف لكزایی، چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385ش، ص113.
7. عبدالحسین زرین کوب، روزگاران دیگر از صفویه تا عصر حاضر؛ تهران، سخن، 1375، ص84.
8. مقاله: چگونگی رسمیت یافتن تشیع توسط صفویان و پیامدهای آن، محمد امیر شیخ نوری و محمدعلی پرغو، مجله شیعه شناسی، سال هشتم، تابستان 1389، شماره 30، ص7.