36 سال تاخیر (یادداشت روز)
از جمله مسائل مهمی که مدتی است توجه کارشناسان و مقامات کشورهای مختلف را به طور حسادتبرانگیزی به خود مشغول کرده، موضوع «نفوذ» جمهوری اسلامی ایران در منطقه به ویژه در کشورهایی مثل عراق، لبنان، یمن، سوریه، فلسطین و... است.
این مسئله اما، برخلاف خوشحالی مردم مسلمان و غیرمسلمان این کشورها، باعث خشم و نگرانی عدهای از مرتجعین عرب و اربابان آمریکایی و صهیونیستی آنها شده است. این «نفوذ» فزاینده حتی، رسانههای غربی، عربی و صد البته عبری را به «فلسفهبافی» واداشته تا جایی که ایران اسلامی را با اتهاماتی چون، لشگرکشی، کشورگشایی، تشکیل هلال شیعی و... متهم میکنند. مثلا وزیر خارجه کهنسال عربستان چند روز پیش در جریان دیدار با جان کری، به این مسئله اشاره کرد و مدعی شد ایران در حال بدست گرفتن کنترل عراق است و ...
روزنامه «واشنگتن پست» هم در 18 فوریه 2015 طی گزارشی مبسوط از عراق، به این «نفوذ و نگرانی»، به شکل توأمان اشاره کرد و نوشت: شاید هیچ چیزی نتواند به اندازه بیلبوردی که تصویر رهبر فقید ایران، آیتالله روحالله خمینی را به تصویر کشیده و در میدان «فردوس» بغداد نصب شده، تحولی که این روزها در عراق جریان دارد را به نمایش بگذارد. این بیلبورد در مقابل ستونی نصب شده که تا پیش از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، مجسمه صدام روی آن بود... این بیلبورد تنها یکی از مجموعه تصاویری است که در سرتاسر بغداد نصب شده و تبلیغکننده گروههایی است که برای مبارزه با داعش شکل گرفته و حمایت ایران از این گروهها را نشان میدهد... این روزنامه در نهایت به دولت آمریکا در خصوص پیامدهای این وضع هشدار داد و خواستار چارهاندیشی شد.
اما آیا، این نفوذ از جنس همانی است که امثال سعودالفیصلها و واشنگتن پستها میگویند؟ «جنس نفوذ ایران در منطقه» موضوعی است که در این وجیزه قصد پرداختن به آن را داریم.
الف- اولا باید اذعان کرد برخی تحولات در منطقه، در آشکار شدن شرایط فعلی(نفوذ فوقالعاده ایران) بسیار موثر بودهاند. یکی از این تحولات که به تسریع در شکلگیری این شرایط منجر شده، ظهور پدیده منحوس داعش است. هیولای داعش وقتی در حال دریدن و بریدن بود، تمام مدعیان حقوق بشر در چپ و راست عالم، فقط به نظاره نشستند و بیانیه دادند. اگر هم ائتلافی تشکیل دادند، جز اینکه زیرساختهای سوریه یا پادگانهای ارتش عراق را هدف قرار دهند، کار مهمی نکردند، کردند؟!
اواسط مهر ماه سال جاری وقتی داعش مقدمات راهاندازی قتل عام مردم را میچید، سی ان ان به نقل از «مقامات آمریکایی» نوشت: حفظ کوبانی در اولویت آنها نیست و این مسئله نگرانی اصلی آنها نمیباشد!
ترکیه نیز وقتی با هجوم انبوه آوارگان مردمی این شهر کردنشین مواجه شد، نه تنها به آنها کمکی نکرد بلکه جلوی فرار آنها را نیز گرفت و به زنان و کودکان پناه نداد. این کشور با تجهیزات و خودروهای ضد شورش، به سرکوب آوارگان هم پرداخت. رهبران بعدها فاش کردند آنکارا به آنها پیام رسانده بود، تنها در صورتی حاضر به کمک است که آنها، سلاح به دست گرفته و با بشار اسد بجنگند!
یا مثلا، جیمز کلاپر، مدیر اداره اطلاعات ملی آمریکا در اسفند ماه سال جاری تصریح کرد که مقابله با داعش در اولویت ترکیه نیست.
اینکه، داعش ساخته و پرداخته غرب و رژیم صهیونیستی است که با هدف اسلامهراسی، جنگافروزی، مسلمانکشی ساخته شده، اینکه نیروهای ویژه ارتش عراق چند روز پیش مستشاران نظامی اسرائیل را در مرکز فرماندهی داعش واقع در الانبار دستگیر کردند و ... بماند.
ایران در چنین شرایطی، بدون توجه به دین و مسلک مردم، به کمک برادران و خواهران خود در عراق و سوریه، لبنان و فلسطین شتافت؛ البته نه با لشگرکشی نظامی، بلکه با مستشار نظامی، دارو، غذا، سلاح و...آن هم بیمنت. غزه، لبنان، جرفالصخر، آمرلی، بوعجیل، العلم و اینک تکریت اینگونه حفظ یا آزاد شدند. موارد یاد شده، ادعا نیست، اظهارات مقامات و شخصیتهای همین کشورهاست. بخوانید:
1-«برادران ایرانی بدون هیچگونه منّت و چشمداشتی به نیروهای عراقی در نبرد با تروریستها در صلاحالدین و دیالی کمک میکنند... اگر جمهوری اسلامی ایران و سردار سلیمانی نبود، داعش اکنون در بغداد بود...»(هادیالعامری، فرمانده نیروهای مردمی سپاه بدر)
2- « ایران پیشتاز بود. این کشور از هفته اول یک پل هوایی برای انتقال اسلحه به عراق، منطقه کردستان و بغداد ایجاد کرد و این مسئله پنهان نبود... من شکی ندارم که ایرانیها صادقانه از عراق حمایت میکنند زیرا تهدید داعش فراتر از عراق رفته است ... دخالت سریع ایران برای کمک به عراق، مسئلهای راهبردی بود و حتی در آغاز درباره اینکه چگونه پول سلاح ایران به این کشور داده شود، تفاهمی صورت نگرفت.» (نخست وزیر عراق در گفت وگو با روزنامه الحیات و در پاسخ به این سوال که آمریکا و ایران، کدامیک اول به عراق در برابر داعش کمک کردند)
طبق گفته مقامات رسمی کشورمان، دستکم 8 کشور در منطقه نیز، رسما از ایران برای کمک به مبارزه با تروریسم، کمک خواستهاند.
ب- آنچه گفته شد، بدین منظور نبود که بگوییم، «کمکهای مالی یا نظامی ایران به کشورهای همسایه باعث محبوبیت و نفوذ آن در منطقه شده است.» مسئله فراتر از این حرفهاست؛ چرا که اگر این گونه بود، عربستان با آن همه پول باد آورده و آمریکا با آن همه سلاح و جنگافزار و لشگرکشیها میبایست، محبوبترین کشور در بین مردم منطقه میبودند نه منفورترین.
واقعیت این است که با رفع برخی موانع (سقوط صدام) و وقوع برخی تحولات (بروز داعش) -که از قضا هر دو به عمد و با اهداف شیطانی روی کار آمده یا حمایت و تقویت شدهاند- شرایطی در منطقه حاکم شده که در نهایت محبوبیت و نفوذ انقلاب اسلامی ایران اجازه بروز یافت. چه بسا که اگر، دیکتاتورهایی مثل صدام یا خاندان آل سعود، آل خلیفه و آل ثانی نبودند، این مودت و دوستی از سالها پیش یعنی از بدو وقوع انقلاب اسلامی بروز مییافت. اگر دولتها در این کشورها -که با واژه انتخابات کاملا بیگانهاند- با رای مردم روی کار آمده بودند، به قطع و یقین این الفت و برادری با 36 سال تاخیر بروز نمییافت. این فقط تحلیل ما نیست؛ فرید زکریا، تحلیلگر رسانههای مشهور آمریکایی نیز در کتاب «آینده آزادی: دموکراسی غیرلیبرال در داخل و خارج» (2003) به آن اذعان کرده و هشدار میدهد، در جوامع شرقی باید دموکراسی و حتی انتخابات را کنار گذاشت و به لیبرالیسم چسبید چرا که در غیراین صورت، کشورها به سمت ایران متمایل خواهند شد.
نکته جالب دیگری که در این بین، اشاره کردن به آن خالی از لطف نیست اینکه، همانطور که اشاره شد، هم تکفیریهای تروریست و هم دیکتاتورهایی مثل صدام، با اهداف شیطانی مورد حمایت غرب بوده و هستند. اما همین دو مسئله سرانجام باعث حکومت انقلاب اسلامی بر دلها شد. به قول معروف، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
حسنین هیکل، سردبیر کهنهکار و معروف روزنامه مصری الاهرام در این باره جمله زیبایی دارد. وی که افتخار زیارت امامخمینی(ره) را دارد میگوید: «ایرانیها دو بار به مدیترانه آمدند. بار اول در دوره هخامنشیان و با زور اسلحه و قوای نظامی. آن بار دوام زیادی نیاوردند، چرا که فقط سرزمینها را تسخیر کرده بودند و بار دوم در دوران انقلاب اسلامی، این دفعه اما، ماندگارند زیرا، بر دلها حکومت میکنند.»
جعفر بلوری
این مسئله اما، برخلاف خوشحالی مردم مسلمان و غیرمسلمان این کشورها، باعث خشم و نگرانی عدهای از مرتجعین عرب و اربابان آمریکایی و صهیونیستی آنها شده است. این «نفوذ» فزاینده حتی، رسانههای غربی، عربی و صد البته عبری را به «فلسفهبافی» واداشته تا جایی که ایران اسلامی را با اتهاماتی چون، لشگرکشی، کشورگشایی، تشکیل هلال شیعی و... متهم میکنند. مثلا وزیر خارجه کهنسال عربستان چند روز پیش در جریان دیدار با جان کری، به این مسئله اشاره کرد و مدعی شد ایران در حال بدست گرفتن کنترل عراق است و ...
روزنامه «واشنگتن پست» هم در 18 فوریه 2015 طی گزارشی مبسوط از عراق، به این «نفوذ و نگرانی»، به شکل توأمان اشاره کرد و نوشت: شاید هیچ چیزی نتواند به اندازه بیلبوردی که تصویر رهبر فقید ایران، آیتالله روحالله خمینی را به تصویر کشیده و در میدان «فردوس» بغداد نصب شده، تحولی که این روزها در عراق جریان دارد را به نمایش بگذارد. این بیلبورد در مقابل ستونی نصب شده که تا پیش از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، مجسمه صدام روی آن بود... این بیلبورد تنها یکی از مجموعه تصاویری است که در سرتاسر بغداد نصب شده و تبلیغکننده گروههایی است که برای مبارزه با داعش شکل گرفته و حمایت ایران از این گروهها را نشان میدهد... این روزنامه در نهایت به دولت آمریکا در خصوص پیامدهای این وضع هشدار داد و خواستار چارهاندیشی شد.
اما آیا، این نفوذ از جنس همانی است که امثال سعودالفیصلها و واشنگتن پستها میگویند؟ «جنس نفوذ ایران در منطقه» موضوعی است که در این وجیزه قصد پرداختن به آن را داریم.
الف- اولا باید اذعان کرد برخی تحولات در منطقه، در آشکار شدن شرایط فعلی(نفوذ فوقالعاده ایران) بسیار موثر بودهاند. یکی از این تحولات که به تسریع در شکلگیری این شرایط منجر شده، ظهور پدیده منحوس داعش است. هیولای داعش وقتی در حال دریدن و بریدن بود، تمام مدعیان حقوق بشر در چپ و راست عالم، فقط به نظاره نشستند و بیانیه دادند. اگر هم ائتلافی تشکیل دادند، جز اینکه زیرساختهای سوریه یا پادگانهای ارتش عراق را هدف قرار دهند، کار مهمی نکردند، کردند؟!
اواسط مهر ماه سال جاری وقتی داعش مقدمات راهاندازی قتل عام مردم را میچید، سی ان ان به نقل از «مقامات آمریکایی» نوشت: حفظ کوبانی در اولویت آنها نیست و این مسئله نگرانی اصلی آنها نمیباشد!
ترکیه نیز وقتی با هجوم انبوه آوارگان مردمی این شهر کردنشین مواجه شد، نه تنها به آنها کمکی نکرد بلکه جلوی فرار آنها را نیز گرفت و به زنان و کودکان پناه نداد. این کشور با تجهیزات و خودروهای ضد شورش، به سرکوب آوارگان هم پرداخت. رهبران بعدها فاش کردند آنکارا به آنها پیام رسانده بود، تنها در صورتی حاضر به کمک است که آنها، سلاح به دست گرفته و با بشار اسد بجنگند!
یا مثلا، جیمز کلاپر، مدیر اداره اطلاعات ملی آمریکا در اسفند ماه سال جاری تصریح کرد که مقابله با داعش در اولویت ترکیه نیست.
اینکه، داعش ساخته و پرداخته غرب و رژیم صهیونیستی است که با هدف اسلامهراسی، جنگافروزی، مسلمانکشی ساخته شده، اینکه نیروهای ویژه ارتش عراق چند روز پیش مستشاران نظامی اسرائیل را در مرکز فرماندهی داعش واقع در الانبار دستگیر کردند و ... بماند.
ایران در چنین شرایطی، بدون توجه به دین و مسلک مردم، به کمک برادران و خواهران خود در عراق و سوریه، لبنان و فلسطین شتافت؛ البته نه با لشگرکشی نظامی، بلکه با مستشار نظامی، دارو، غذا، سلاح و...آن هم بیمنت. غزه، لبنان، جرفالصخر، آمرلی، بوعجیل، العلم و اینک تکریت اینگونه حفظ یا آزاد شدند. موارد یاد شده، ادعا نیست، اظهارات مقامات و شخصیتهای همین کشورهاست. بخوانید:
1-«برادران ایرانی بدون هیچگونه منّت و چشمداشتی به نیروهای عراقی در نبرد با تروریستها در صلاحالدین و دیالی کمک میکنند... اگر جمهوری اسلامی ایران و سردار سلیمانی نبود، داعش اکنون در بغداد بود...»(هادیالعامری، فرمانده نیروهای مردمی سپاه بدر)
2- « ایران پیشتاز بود. این کشور از هفته اول یک پل هوایی برای انتقال اسلحه به عراق، منطقه کردستان و بغداد ایجاد کرد و این مسئله پنهان نبود... من شکی ندارم که ایرانیها صادقانه از عراق حمایت میکنند زیرا تهدید داعش فراتر از عراق رفته است ... دخالت سریع ایران برای کمک به عراق، مسئلهای راهبردی بود و حتی در آغاز درباره اینکه چگونه پول سلاح ایران به این کشور داده شود، تفاهمی صورت نگرفت.» (نخست وزیر عراق در گفت وگو با روزنامه الحیات و در پاسخ به این سوال که آمریکا و ایران، کدامیک اول به عراق در برابر داعش کمک کردند)
طبق گفته مقامات رسمی کشورمان، دستکم 8 کشور در منطقه نیز، رسما از ایران برای کمک به مبارزه با تروریسم، کمک خواستهاند.
ب- آنچه گفته شد، بدین منظور نبود که بگوییم، «کمکهای مالی یا نظامی ایران به کشورهای همسایه باعث محبوبیت و نفوذ آن در منطقه شده است.» مسئله فراتر از این حرفهاست؛ چرا که اگر این گونه بود، عربستان با آن همه پول باد آورده و آمریکا با آن همه سلاح و جنگافزار و لشگرکشیها میبایست، محبوبترین کشور در بین مردم منطقه میبودند نه منفورترین.
واقعیت این است که با رفع برخی موانع (سقوط صدام) و وقوع برخی تحولات (بروز داعش) -که از قضا هر دو به عمد و با اهداف شیطانی روی کار آمده یا حمایت و تقویت شدهاند- شرایطی در منطقه حاکم شده که در نهایت محبوبیت و نفوذ انقلاب اسلامی ایران اجازه بروز یافت. چه بسا که اگر، دیکتاتورهایی مثل صدام یا خاندان آل سعود، آل خلیفه و آل ثانی نبودند، این مودت و دوستی از سالها پیش یعنی از بدو وقوع انقلاب اسلامی بروز مییافت. اگر دولتها در این کشورها -که با واژه انتخابات کاملا بیگانهاند- با رای مردم روی کار آمده بودند، به قطع و یقین این الفت و برادری با 36 سال تاخیر بروز نمییافت. این فقط تحلیل ما نیست؛ فرید زکریا، تحلیلگر رسانههای مشهور آمریکایی نیز در کتاب «آینده آزادی: دموکراسی غیرلیبرال در داخل و خارج» (2003) به آن اذعان کرده و هشدار میدهد، در جوامع شرقی باید دموکراسی و حتی انتخابات را کنار گذاشت و به لیبرالیسم چسبید چرا که در غیراین صورت، کشورها به سمت ایران متمایل خواهند شد.
نکته جالب دیگری که در این بین، اشاره کردن به آن خالی از لطف نیست اینکه، همانطور که اشاره شد، هم تکفیریهای تروریست و هم دیکتاتورهایی مثل صدام، با اهداف شیطانی مورد حمایت غرب بوده و هستند. اما همین دو مسئله سرانجام باعث حکومت انقلاب اسلامی بر دلها شد. به قول معروف، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
حسنین هیکل، سردبیر کهنهکار و معروف روزنامه مصری الاهرام در این باره جمله زیبایی دارد. وی که افتخار زیارت امامخمینی(ره) را دارد میگوید: «ایرانیها دو بار به مدیترانه آمدند. بار اول در دوره هخامنشیان و با زور اسلحه و قوای نظامی. آن بار دوام زیادی نیاوردند، چرا که فقط سرزمینها را تسخیر کرده بودند و بار دوم در دوران انقلاب اسلامی، این دفعه اما، ماندگارند زیرا، بر دلها حکومت میکنند.»
جعفر بلوری