گزارش ویژه کیهان
مجوز شکار حیوانات یا جمعآوری اطلاعات!؟
زهرا صباغی
داستان حضور هر ساله و مداوم شکارچیان خارجی در ایران به ماجرایی عجیب و قریب تبدیل شده است! شایعات زیادی در مورد همکاری برخی مدیران سازمان محیط زیست با شیوخ عرب و واسطههای خارجی وجود دارد. هفته اخیر نیز فریاد برخی از ایرانیان مقیم کالیفرنیای شمالی از فروش رسمی مجوز شکار گونههای به اصطلاح حفاظت شده ایرانی اعم از هوبره و قوچ لارستان و حتی یوزپلنگ ایرانی به آمریکاییها بلند شد. این بار دیگر صحبت از شیوخ عرب نبود که صبح از مرزهای کشور وارد شده باشند و عصر نیز با لاشه شکار سوار بر ماشینهای شاسی بلند از مرز خارج شوند. پای آژانسهای رسمی ایرانی- آمریکایی به میان آمده که به صورت رسمی تور گردشگری با مجوز شکار راهی ایران میکنند! فارغ از تایید یا تکذیب موضوعات مطرح شده، پرونده شکارچیان خارجی «مجوز دار» و ارتباط آنها با برخی از «سازمانهای مردم نهاد» مرتبط با نهادهای چندملیتی بیگانه، همراه با پردهبرداری از نقش احتمالی آنها در ایجاد تغییرات زیست محیطی در کشور را این هفته در صفحه اجتماعی مورد بحث قرار میدهیم. علاوه بر آن تلاش میکنیم دریابیم چه ارتباطی میان دغدغههای زیست محیط برخی نهادهای بینالمللی و برنامههای مخفی نظامی وجود دارد؟ آیا تسلط بر «آب و هوا» به منظور ایجاد تغییرات اقلیمی سناریویی هالیوودی است یا حقیقت دارد؟ آیا با جمع آوری اطلاعات دقیق تغییرات زیست محیطی مناطق مختلف ایران توسط برخی شکارچیان خارجی و معدودی از NGOهای داخلی، برنامه نظامی مدیریت آب و هوا پیشرفت سریع تری خواهد کرد؟ ناگفته نماند سرویس اجتماعی کیهان از پاسخها و بحثهای علمی همه متخصصین، مسئولین و مدیران کشور در این زمینه استقبال میکند.
شیوخ پررو!
در دوره اصلاحات اخبار ورود شکارچیان از کشورهای حاشیه خیلج فارس به ایران اوج گرفت. ماجرا از این قرار بود که شیوخ عرب دسته دسته مرزهای کشور را درمی نوردیدند و در برخی موارد مثل سال 79 پس از شکار بیش از 100 قطعه «هوبره» ایرانی با انتشار تصاویر جنایات محیط زیستی خود راهی منزل میشدند. معصومه ابتکار، رئیس وقت سازمان محیط زیست نیز اغلب معترض این ماجرا میشد و از حمایت این افراد توسط وزارت امور خارجه و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی خبر میداد! با این حال مشخص نبود چرا رویه مذکور علی رغم معترض بودن همه بخشهای دولتی پایانی نداشت!
متهم ردیف اول!
قوه قضائیه و دستگاههای امنیتی مدعی بودند که افراد مذکور پس از دستگیری از «مجوزدار بودن» اقدامات خود خبر دادهاند و به همین جهت امکان برخورد قانونی جدی با آنها وجود ندارد. براساس «آیین نامه ویژه شکار» که در آخرین سالهای دولت اصلاحات یعنی سال1381در هیئت دولت به تصویب رسید، اجراي برنامه شكار توسط مقامات عالي رتبه كشورهاي خارجي در ايران از شمول ضوابط و دستورالعمل هاي عموميشكار مستثني شد و تابع مقررات آييننامه مذکور قرار گرفت. براساس ماده 2 این آیین نامه مقرر شد»سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان مرجع ذي صلاح در امر حفاظت و بهره برداري پايدار از حيات وحش و محيط زيست كشور با توجه به وضعيت و جمعيت گونههاي قابل شكار و حمايت شده و شرايط اكولوژيك و ظرفيت قابل تحمل محيط براي بهره برداري، تعداد مجاز و سهميه قابل شكار در يك فصل شكار را معين و براساس آن پروانه ويژه شكار را در چارچوب قوانين و مقررات شكار و صيد و تعهدات بينالمللي جمهوري اسلامي ايران صادرکند.»
ابتکار مشترک دولت خاتمی و ابتکار!
در همین آیین نامه عجیب و ضدمحیط زیستی حتی مواردی برای تبلیغ این امتیاز دهی عجیب به بیگانگان در سفارتخانههای ایران نیز در نظر گرفته شده است. در ماده 4 آیین نامه مذکور آمده است: «وزارت امور خارجه ترتيبي اتخاذ خواهد نمود تا سفارتخانهها و نمايندگيهاي جمهورياسلامي ايران نسبت به آشنا سازي و توجيه مقامات و اشخاص مذكور در ماده يك اين آييننامه به منظوررعايت كامل قوانين و مقررات دولت جمهوري اسلامي ايران از جمله مقررات و ضوابط شكار و صيد اهتمام لازم را به عمل آورند.
سازمان حفاظت محيط زيست، قوانين و مقررات محيط زيست و شكار و صيد و ساير ضوابط مرتبط باشكار ويژه را به شكل مناسب و قابل استفاده براي مقامات خارجي تهيه و در اختيار وزارت امور خارجه قرارخواهد داد.»
در متن آیین نامه ذکر شده که مسؤوليت و محل استقرار دبيرخانه كميته هماهنگي طرح مذکور در سازمان حفاظت محيط زيست خواهد بود. بنابر این گمانه ورزی در خصوص احتمال مخالفت سازمان محیط زیست با تصویب آیین نامه مذکور و یا عدم اطلاع ابتکار و همکاران از تصویب قانون مجوز فروشی رسمی به شیوخ عرب و سایر خارجیها برای شکار در حیات وحش ایران به کل باطل است و مصاحبههای رئیس سازمان محیط زیست در محکومیت رویه مذکور، قابل تعبیر به نمایشی هالیوودی است.
کاپیتولاسیون محیط زیست
تصویب آیین نامه اجرایی شکار ویژه در دوره اصلاحات با اعتراضات مکرر دوستداران حقیقی محیط زیست و انجمن حمایت از حیوانات ایران مواجه شد که این آیین نامه را مصداق بارز «کاپیتولاسیون» دانسته و از برخورد دوگانه دولت با شکارچیان ایرانی و شیخ نشینهای عرب و دیپلماتهای غربی منزجر شده بودند. از آن سال تا کنون هر ساله شیوخ عرب برای شکار و تاراج حیات وحش ایران که عمدتا شامل گونههای کمیاب میشود به ایران میآیند و هر بار نیز خبر دستگیری آنها توسط ماموران محیط زیست منتشر میشود. اما در هیچ موردی این قاچاقچیان حیات وحش مجازات کیفری نشدهاند چرا که قانونا چنین امکانی در کشور وجود ندارد و شکارچیان مذکور پیش از ورود به کشور مبالغ هنگفتی به محیط زیست و وزارت خارجه برای دریافت مجوز شکار پرداخت کرده اند.
فراماسونها در شکاربانی
نسلهای دوم و سوم انقلاب به یاد نمیآورند که «سازمان محیط زیست» عمری چهل ساله دارد و پیش از اینکه آرمان آن به صیانت از حیات وحش و محیط زیست ایران تغییر پیدا کند به مدیریت شکارگاههای ایران در دوره رژیم پهلوی اشتغال داشت. در سال ۱۳۳۵ دستگاهی مستقل به نام «کانون شکار ایران»، ایجاد شد که همین اداره یازده سال بعد، در سال ۱۳۴۶ در پی تصویب قانون شکار و صید، به «سازمان شکاربانی و نظارت بر صید» تبدیل شد.
بنیانگذار سازمان شکاربانی ایران کسی نبود جز فرزند محمدحسین فیروز، نوه «عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نوه» عباس میرزا و پسر عموی ناصرالدین شاه! هر چند در مورد او در تاریخ محیط زیستی ایران موارد مثبت کم نیست اما نکته اصلی اینجاست که خاندان فرمانفرما – فیروز از چاکران پادشاهی انگلستان محسوب میشوند و دغدغههای محیط زیستی بخشی از آنها با آنچه در جهان حقیقی به چشم میخورد متفاوت است! به هر حال عبدالحسین میرزا فرمانفرما از معدود ایرانیانی است که نام وی در لیست«شوالیههای نشان بند جوراب» به چشم میخورد! این نشان از جانب ملکه انگلیس به سرداران جنگهای صلیبی و خادمان ملکه اعطا میشد که از جمله معدود غیرمسیحیان دریافتکننده آن میتوان به مظفرالدین شاه، ناصر الدین شاه و شاپور ریپورتر اشاره کرد. پدر رئیس سازمان شکاربانی، محمد حسین فیروز نیز از فراماسونهای با سابقه است که به واسطه ازدواج با دختر محمد حسین نمازی فراماسون از منظر ماسونری، دو شرفه محسوب میشود!
جولان انگلیسیها در محیط زیست
مشهور است که در زمان مدیریت وی بر سازمان شکاربانی نقشه همه آبراههها و مراتع و نقاط با ارزش محیط زیستی بالای ایران به دست انگلیسیها افتاد به نحوی که هم اکنون اسناد بسیاری در خصوص مراودات این خاندان در جهت تسلط انگلیس بر نقشه آبراههها و تعیین حق آبه ایران وجود دارد.
خیزشکارچیان انگلیسی- آمریکایی
اخیرا یک فعال محیط زیست ایرانی افشا کرده که دیوید لیلین(David Laylin)، از اقوام سببی اسکندر فیروز، این روزها به جهت اقامت در ایران، به واسطه مدیریت آژانس «ایران سافاری» به فروش پروانه شکار قوچ آسیبپذیر لارستان به متمولین آمریکایی به قیمت صد هزار دلار اشتغال دارد و همکار و همراه موسسه حیاتوحش پارسیان است. براساس متن یادداشت افشاگرانه مذکور، این شکارچی و شکارفروش دیروز و امروز، هم فروشنده تجهیزات جانبی شکار و ماهیگیری و هم مشاور «مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه» در واشنگتن است! با این حال در رسانههای کشورمان وی به عنوان «مشاور مرتبط با مسائل تالابها و مدیریت منابع آب» یا به عنوان دکتری که سابقه ۴۷ ساله در پژوهش و تحقیق دارد معرفی می شود. بدتر آن که وی براساس اطلاعات بدست آمده کیهان، از معتمدین برخی از نهادهای مهم کشور به شمار میرود و در موضوع مهم سهم ایران از آبراههها و رودهای مرزی مشاور رسمی و مورد تایید همزمان ایران و انگلیس به شمار میرود!
پدر دیوید لیلین براساس اسناد منتشر شده در آمریکا و پایگاه ویکی لیکس، از مشاورین بلندمرتبه دولت آمریکا و رابط سیا بوده که با سفیر وقت ایران در آمریکا «علی امینی» که بعدها به مقام نخست وزیری نیز رسید، ارتباطات گسترده و سطح بالایی در موضوعاتی همچون «جدایی آذربایجان از ایران» و «تعیین حق آبه ایران از هیرمند» داشته است.
شکار آمریکاییها در ایران
دیوید لیلین به اعتراف خودش، در سال ۱۹۶۵ یعنی زمانی که بیش از 28 سال سن نداشت، «ایرانسافاری»، نخستین شرکت شکار در ایران را در دوره مدیریت اسکندر فیروز، تاسیس کرد. به نوشته شکارچیان خارجی فقط همین یک شرکت خصوصی بود که خدمات توریستی به شکارچیان ارائه میکرد. در شماره ۱۳۰ مجله شکار و طبیعت از قول یک شکارچی خارجی دیگر آمده است: « لیلین که خود شکارچی با تجربه و از اهالی ویرجینیای آمریکا است، چهار سال پیش برای گذراندن تعطیلات خود به ایران مسافرت کرده و عاشق این سرزمین شد و همین جا ماندگار گردید. وی پس از چند بار شکار در ایران متوجه شد که وجود سازمانی مرکب از چند شکارچی حرفهای برای هدایت شکارچیان خارجی و تهیه ملزومات شکار آنان در ایران لازم است. به همین دلیل شرکت ایرانسافاری را در تهران تاسیس نمود و اکنون آن را شغلی بسیار مناسب برای خود میداند.»
لیلین تاکید دارد که پس از انقلاب کمک به شکارچیان خارجی و شکار در ایران را کنار گذاشته است اما سایت اینترنتی «ایران سافاری» کماکان فعال است و مشتاقانه از خارجیها برای شکار و گردش در ایران دعوت میکند!
اشتغال همزمان در ایران و اسرائیل!
گذشته از سابقه دیوید لیلین و همکاریهای گسترده وی با مجموعهای از سازمانهای مردم نهاد فعال محیط زیست در ایران، توجه به این نکته نیز ضروری است که همکاریهای فردی با سابقه خانوادگی وی با یکی از مدیران و موسسین «موسسه حیات وحش پارسیان» که مقیم آمریکاست و دیگر شرکت وی به نام «شرکای آمریکایی» مجری پروژه مهم ساخت فروشگاهها و کلابهای اسرائیل در قالب طرحی به نام «Israel by the sea» است در نوع خود بینظیر است!
جالب توجه است که موسسه مذکور از ارتباطات بسیار جدی با سازمان محیط زیست کشور و شخص معصومه ابتکار برخوردار است به نحوی که میتوان مدعی شد مهمترین کلان NGO همکار سازمان محیط زیست پارسیان حیات وحش «مراد طاهباز» مشهور است! همین موسسه بود که طرح تبدیل تصویر یوزپلنگ ایرانی به نماد محیط زیستی ایران را ارائه کرد و مورد تقدیر ویژه دفتر عمران سازمان ملل و معصومه ابتکار قرار گرفت.
موسسه حیات وحش یا شکارگاه خصوصی؟!
قابل ذکر است که پیش از این رئیس سازمان محیط زیست کشورمان در 25 مرداد سال جاری ضمن استقبال از طرح شکارگاههای خصوصی گفته بود: «این اقدام خوبی است(!) اگر این افراد میتوانند چنین مکانی را ایجاد کنند و گونههایی را پرورش و سپس دست به شکار بزنند؛ اما باید اول چنین شرایطی را ایجاد کنیم و بعد این اجازه را برای شکار به شکارچیان بدهیم.»
اکنون با توجه به اسناد قابل بررسی افشا شده درخصوص همکاری ویژه مجموعه ایران سافاری و موسسه حیات وحش ایران در موضوع شکار خارجیها در زیستگاههای حفاظت شده کشورمان علاوه بر اهمیت نقش سازمان محیط زیست در این ماجرا و بیتوجهی به سابقه ضد امنیتی دیوید لیلین و مراد طاهباز، مهم است که بدانیم که هدف از همکاریهای ویژه چنین افرادی در برنامههای محیط زیستی کشورمان چیست؟
آیا طبیعی است که فرض کنیم تاجری همچون مراد طاهباز پول هنگفتی را به امر حفاظت از گونههای نایاب حیات وحش ایران اختصاص داده و در عین دلسوزی برای آینده محیط زیست ایران به تجارت کلان با مهمترین دشمن ایران نیز میپردازد؟
سازمان دشمن نهاد!
بخشی از سازمانهای به اصطلاح مردم نهاد فعال در عرصه محیط زیست هم اکنون با مجوز سازمان محیط زیست در مناطق حفاظت شده و جای جای کشور اقدام به راه اندازی دفتر و بنا ساختن برجک و مراکز نظارتی نمودهاند. فارغ از دغدغههای امنیتی این ماجرا، مشخص نیست به چه علت NGOهای مذکور تا این اندازه مورد عنایت و توجه مشترک معصومه ابتکار و سازمانهای جهانی قرار دارند!
تسلط بر آب و هوا؟!
آمریکا در سال 2013 در گزارش رسمی «شورای شوراها» اعلام کرد تا پیش از سال 2025 میلادی طرح تسلط تکنولوژیک بر «آب و هوا» را نهایی خواهد ساخت! تسلط بر «آب و هوا» موضوعی است که هم اکنون کشورهای در حال توسعه حتی از معنای دقیق آن نیز مطلع نیستند! با این حال هر از چند گاهی اخباری در گوشه و کنار جنگ قدرت میان کشورهای پیشرفته در حوزه آب و هوا منتشر میشود که ممکن است دقیق شدن در آن اندکی به روشن شدن زوایای ماجرا کمک کند. اخیرا پیش از وقوع چندین طوفان بیسابقه در آمریکا، دولتمردان این کشور به چین درخصوص مخاطرات چنین اقداماتی هشدار دادند! چین نیز در طوفان شدید وینسنت متقابلا به تهدید آمریکا روی آورد. اطلاعات ناقص و غیرقابل اطمینان زیادی نیز از تاثیر سلاح آب و هوایی به نام «هارپ» با خصوصیت تغییر خصوصیات اقلیمی، خشک کردن تالابها، بالا بردن دمای زمین و ایجاد زلزله در رسانههای شرقی و غربی منتشر شده است.
از سلاح هارپ تا...؟
علی رغم آشکار شدن طرح تکنولوژیک تسلط بر آب و هوا هنوز نمیدانیم که بالا رفتن دو درجهای دمای خاورمیانه در ده سال اخیر ناشی از چیست؟ علت افزایش طوفانهای بیسابقه گرد و غبار از فلسطین تا قفقاز نیز مشخص نشده است. خشکسالی در شمال آفریقا و منطقه غرب و جنوب آسیا خسارات هنگفتی بوجود آورده و موجبات خشک شدن و کم آبی در اغلب این مناطق را فراهم آورده است.
جالب اینجاست که هیچ کدام از مناطق جغرافیایی نامبرده شده، «توسعه یافته» به حساب نمیآیند و از این منظر میتوان قاطعانه مدعی شد چنین تغییرات گستردهای ناشی از دستکاریهای بشری نبوده است و اگر بنا بود تخریب انسانی و بهرهبرداری از منابع زیر زمینی و رو زمینی در بروز چنین تغییرات آب و هوایی وسیعی موثر باشد آمریکای شمالی و اروپا از دهها سال پیش تاکنون باید در معرض چنین فجایعی قرار میگرفتند!
شاه کلید اطلاعاتی
غرض اصلی این است که هر دستکاری آب و هوایی نیازمند «اطلاعات دقیق» منطقهای است. برخی NGOهای فعال در حوزه محیط زیست ایران با توجه به ارتباطات کنترل نشده مستقیم با سازمانهای جهانی و واسطههای قدیمی همچون دیوید لیلین میتوانند بهترین منابع برای ثبت و ضبط اطلاعات منطقهای باشند. این در حالی است که در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته امکانی مشابه برای جمع آوری اطلاعات برای محققین غیرحاکمیتی وجود ندارد و مستندات بسیاری درخصوص نحوه برخورد با شاهدین و دانشمندان محلی فضول حتی با پاسپورت بومی موجود است!
جاسوسی از کیسه ملت!
از طرف دیگرهای و هوی بسیار معصومه ابتکار همراه با فضاسازی رسانهای حداکثری پس از قطع بودجه 60 میلیاردی سازمانهای مردم نهاد محیط زیست نشان از آن دارد که هیچ خیر فرامنطقهای مدیریت مالی پروژههای پر سر و صدا اما بیحاصلی همچون حمایت از یوزپلنگ و قوچ ایرانی را عهدهدار نشده است و کماکان براساس فرضیات قابل بررسی مطرح شده، عدهای به هزینه جیب ایرانی، اطلاعات دقیق مورد نیاز سازمانهای چند ملیتی بیگانه را تهیه و ارسال میکنند. به این ترتیب میتوان با توجه به پیش بینی جدی سیاستمداران غربی درخصوص نقش آفرینی «آب» و «تغییرات زیست محیطی» بیسابقه با منشاء نامعلوم در تعیین سرنوشت سیاسی و ژئوپلیتیک خاورمیانه، نگاهی دوباره به ساختارسازیهای موازی حاکمیت در حوزه محیط زیست در ایران و نقش حقیقی سازمان محیط زیست در فضاسازی تاکتیکی داشت.