kayhan.ir

کد خبر: ۳۷۹۳۷
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۶

آینده انقلاب اسلامی و تمدن نوین جهانی


دعوت اسلام به توحید محض، که نمود عینی آن در عبارت «لااله الا الله» تجلی یافته است، نه تنها در قلمرو جغرافیایی جزیره العرب، بلکه نسبت به قلمرو دین و اندیشه بشری، دعوی تازه و جهان بینی نوینی بود. در آن روزگار، معارف حقیقی و راستین موسی کلیم و عیسی مسیح، در دسترس قوم یهود و ملت‌های مسیحی نبود. آنچه به نام خدا پرستی در اندیشه و ذهن مردمان آن دوران نقش بسته بود، ماهیتی متفاوت از حقیقت عرضه شده توسط انبیا داشت. بزرگترین ضعف مکاتب فلسفی آن دوران نیز، فقدان اندیشه توحیدی ناب بود. به بیانی دیگر معارف انبیا، توسط حیله گری کاهنان و اربابان معابد و در جهت تأمین منافع آنان مسخ شده بود. به گونه‌ای که دستوراتی از دین که می‌توانست منافع سودجویان را مورد مخاطره قرار دهد، به مسلخ فراموشی و تحریف سپرده شد. از جمله این حذفیات «قیام برای خدا» بود.
 پیدایش اسلام پیدایش قیام برای خدا، همان بیداری از خواب غفلت‌ها و رهایی از گرداب سستی ملت هاست. چنانچه خدا در قرآن می‌فرماید: «قل انما اعظکم بواحده ان تقو موا الله / بگو شما را یک اندرز می‌دهم که برای خدا قیام کنید.»
پیدایش دین اسلام با ماهیت انقلابی و بیداری بوده است که از جمله ملزومات آن، توجه به این نکته است که اسلام، یک اندیشه صرف نیست و دعوت‌کننده بشر به عمل و اندیشه انقلابی، در راه ایجاد یک نظم نوین جهانی است. گزاره‌ای که در بیان حضرت امام خامنه‌ای چنین عنوان شده است:
«مسئله‌ رویش‌های ‌نو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسى‌ترین و مهم‌ترین مسائل است. اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویش‌های نوین و پى‌درپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است. جمهورى اسلامى در طول این ۳۵ سال توانسته است در هر برهه‌اى از خود جلوه‌اى نو و متناسب با نیاز، بروز بدهد. افرادى نگران ریزش‌ها بودند؛ گفته شد رویش‌ها بر ریزش‌ها غلبه خواهند کرد و همین شد. آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همه‌ کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمان‌های بلند می‌خواهند، باید به آینده‌هاى روشن و دور باشد. تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیت‌های امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرن‌های اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسل‌های جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگى‌اند. اسلام می‌تواند این نسل‌ها را به آفاق جدیدى برساند، دل‌های آنها را شاد کند و آنها را آن‌چنان‌که متناسب و شایسته‌ کرامت انسان است، کرامت ببخشد. شما هسته‌‌های مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدن هستید. آینده متعلق به شما است. سازندگان آینده‌ کشور و آینده‌ این تمدن و در واقع آینده‌ جهان، شما جوان‌های امروزید.»
بدیهی است هر گاه حرکتی به سوی هدف شکل بگیرد که توأم با ایستادگی و پایداری در برابر موانع و مشکلات باشد، زمینه ساز شکل گیری اندیشه‌ای نو در غالب گفتمان می‌شود و این گفتمان مخالف و موافق را با خود خواهد داشت. گفتمان پیامبران گفتمانی انقلابی با ریشه و اصیل که در پی باز کردن فکر و اندیشه برای ایجاد یک حرکت علمی نو با زمینه‌های علمی و پژوهشی به اصطلاح امروزی برای انسان متفکر در همه قرون و اعصار است تا بیاندیشد و فکری نو و طرحی نو دراندازد.
انقلاب اسلامی ایران از آن جهت که سر منشاء آن آموزه‌های اسلام شیعی با ماهیت توحیدی است، توانست با بهره گیری از پتانسیل‌های مقاومتی نهفته در اندیشه تشیع، گفتمانی اصیل و منطبق با منویات پیامبران الهی ارائه دهد که غلبه بر استبداد داخلی و خارجی اولین دستاورد آن بود. اما این انقلاب جهت دست یابی به هدف غایی خود که همان برقراری حکومت توحیدی در سرتاسر جهان است نیازمند بازنگری در شیوه‌ها و ابزارهای خود (و نه ماهیت و هویت) می‌باشد.
سی و شش سال پیش، هنگامی که استاد شهید مرتضی مطهری، در برابر این سؤال قرار گرفت که آینده انقلاب اسلامی ایران را چگونه می‌بینید؟ شاید کمتر کسی به اهمیت آن پی‌ می‌برد و شاید تصور نمی‌شد که انقلاب اسلامی به یکی از اساسی‌ترین مباحث فکری قرن آینده درآید و پاسخ به این پرسش، به یکی از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان و سیاستمداران این عصر تبدیل شود. اما این رویداد مهم با سرنوشت بسیاری از کشورها و دولت‌ها پیوند خورد و به عنوان الگوی یک نهضت بیداری دینی، مورد توجه بسیاری از ملت‌های آزاده، به ویژه جهان اسلام قرار گرفت.
البته اهمیت این موضوع برای مردم ایران و خصوصاً نخبگان فکری، مذهبی و سیاسی جامعة ایرانی به دلایل گوناگون، از نمود بیشتری برخوردار است زیرا اولاً؛ به گونه‌ای سرنوشت اسلام اصیل در جهان امروز، با انقلاب اسلامی ایران پیوند خورده است که هر گونه سهل‌انگاری، سستی و کوتاهی در حفظ و تداوم انقلاب، می‌تواند صدمه و ضربه‌ای بر پیکر اسلام راستین باشد.
چنانچه امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر اهمال کنند، مسئولیت متوجه خود آنهاست. اگر شما مسامحه کنید، آنهایی که می‌خواهند شما را به بند بکشند، آنهایی که با اسلام مخالفند، آنهایی که با جمهوری اسلامی از اول تا حالا مخالفت کرده‌اند، آنها خواهند پیش برد و اگر چنانچه خدای نخواسته آنها پیش ببرند، تمام مسئولیتش به عهدة شماست. مراجع مسئولند، علمامسئولند، همه مسئولند، تمام قشرهای مملکت امروز مسئولند.»
و در جای دیگر می‌فرماید: «با هم باشید، اگر با هم نباشید شکست می‌خورید، اگر شکست بخورید اسلام شکست می‌خورد، اگر خدای نخواسته در این نهضتی که شده است اسلام شکست بخورد، دیگر سرش را تا سال‌های طولانی بلند نمی‌تواند بکند، برای اینکه ابرقدرت‌ها فهمیدند اسلام قدرت دارد شما این قدرت اسلام را حفظ کنید از خدای تبارک و تعالی عاجزانه تقاضا می‌کنم که ما را بیدار کند، مسلمین را بیدار کند.»
ثانیاً؛ به سبب ضرورت حفظ نظام جمهوری اسلام به عنوان بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی و به منظور تحقق اهداف عالی اسلام و اجرای احکام اسلامی، بحث از آینده و چگونگی تحقق آن، بیش از پیش ضروری می‌نماید.
امام خمینی(ره) به دنبال رأی عموم مردم ایران به جمهوری اسلامی فرمودند: «آنچه گذشته است بحمد الله خوب گذشت، لکن آنچه مهم است، این است که تکلیف ما در حال، چه است و در آینده؟ ما باز جمهوری اسلامی را به آن طور که می‌خواهیم، تحقق پیدا نکرده. البته الان رژیم فعلی برحسب رفراندومی که شد، رژیم جمهوری اسلامی است، لکن ما مقصودمان نبود که فقط رأی بدهیم به جمهوری اسلامی و برویم کنار. ما جمهوری اسلامی را می‌خواهیم که احکام اسلام در آن جمهوری تحقق پیدا کند.»
علاوه بر اینکه با شناخت واقعی مؤلفه‌ها و آموزه‌های انقلاب اسلامی و تبیین آرمان‌ها و اهداف اصیل آن و ترسیم و طراحی آینده مطابق آرمان‌ها، اصول و اهداف، وظیفه و تکلیف امروز ما در چگونگی اعمال و رفتارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، روشن می‌شود و با توجه به فضای سیاسی امروز که مدعیان، با دیدگاه‌های متضاد، جملگی خود را پیرو خط اصیل انقلاب می‌دانند، مسیر و راه حقیقی تبیین و خط نفاق آشکار می‌شود.
شهید مطهری، ماهیت انقلاب مردم ایران در سال 1357 را اسلامی می‌داند. به این معنی که در همه جهات مادی و معنوی و سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی حاکم است و تداوم و به ثمر رسیدن آن نیز بر همین مبنا و اساس اسلامی، امکان پذیر خواهد بود. علاوه بر این که، کوشش در جهت حفظ هویت اصیل انقلاب و استمرار اسلامی بودن آن را وظیفه همه مردم می‌داند.
شهید مطهری، همچنین به ابعاد جامع و فراگیر مفهوم اسلامی بودن پرداخته و می‌گوید: «از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است. اما منظور از اسلامی بودن باید روشن گردد. بعضی‌ها فکر می‌کنند مقصود از اسلام، تنها همان معنویتی است که در ادیان بطور کلی و از جمله در اسلام وجود دارد. گروه دیگر می‌پندارند، اسلامی بودن به معنای رایج مناسک مذهبی و آزاد بودن انجام عبادات و آداب شرعی است. اما با وجود این تعبیرات، لااقل بر ما روشن است که اسلام، معنویت محض، آن چنان که غربیها درباره مذهب می‌اندیشند، نیست.»
ایشان در ادامه با مشابه دانستن انقلاب اسلامی و انقلاب صدر اسلام، می‌گوید: «انقلاب صدر اسلام، در همان حال که انقلابی مذهبی و اسلامی بود، در همان حال انقلابی سیاسی، معنوی، اقتصادی و مادی نیز بود. یعنی حریت، آزادی، عدالت، نبودن تبعیض‌های اجتماعی و شکافهای طبقاتی در متن تعلیمات اسلامی است. راز موفقیت نهضت ما هم به همین‌ها بوده است.»استاد شهید، انقلاب اسلامی را راهی می‌داند که هدف آن، اسلام و ارزش‌های اسلامی است و انقلاب و مبارزه، صرفاً برای برقراری ارزش‌های اسلامی انجام می‌گیرد. به عبارتی، ایشان معتقد به انقلاب اسلامی هستند، نه اسلام انقلابی؛ یعنی درست نیست که بگوییم، اسلام فقط برای مبارزه آمده و هدفی جز آن ندارد. بلکه باید گفت در اسلام دستورات بی‌شماری وجود دارد، که یکی از آنها مبارزه است. ایشان همچنین می‌فرمایند: «قوی‌ترین حربة دفاعی این انقلاب و مؤثرترین اسلحه پیشرفت آن، ایمان ملت به نیروی خویش و بازگشت به ارزش‌های اصیل اسلام است. غرب از یک چیز وحشت دارد و آن بیداری خلق مسلمان است. اگر شرق بیدار شود و خود اسلامی خود را کشف کند، در آن صورت حتی بمب اتمی هم از پس این نیروی عظیم، این توده بپا خواسته برنخواهد آمد. راه این بیداری، آشنایی با تاریخ و فرهنگ و ایدئولوژی خودمان است.»و سپس نتیجه می‌گیرند: «انقلاب ما آن وقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است به دنیا معرفی کنیم. مکتبمان را بدون خجلت و شرمندگی آنچنان که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم اما اگر قرار است به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درست شود و بگوییم اینست اسلام، ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی‌ماند.»
*محمد باقر خسروشاهی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی