kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۹۴
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۶

جریان اصلی نشر و ترجمه و توهم غیرقابل عبور بودن نئولیبرالیسم

فضای نشر در کشور ما باور لازم برای خروج از سیطره علوم انسانی غربی را ندارد. زیرا همچنان معتقد است که علوم انسانی غربی باعث انقلابی روشنگر در اروپای متحجر قرون وسطی شد؛ این دروغی بزرگ است. علوم انسانی انسان را در مسیر انفصال از حق قرار داد و از همان آغاز باعث ایجاد حاشیه امن تئوریک توسط مفروضاتی بی‌پایه برای شکل گیری مفهوم سرمایه و در پی آن سرمایه سالاری انسان مدرن گشت.

 مسعود قدیمی

 مشکل اینجا نیست که آراء جان لاک یا جان استوارت میل و هگل و یا هر فیلسوف دیگری دائما توسط ناشران ما ترجمه شود، مشکل این جاست که این چهره‌ها مبدل به بت‌هایی گردیده‌اند که کسی یا صلاحیت نقدشان را ندارد و یا اگر نقد او تحت عنوان کتابی چاپ شود به وی با دیده یک متحجر عقب مانده دگم می‌نگرند. ما از جریان ترجمه و نشر ناشران لیبرال کشورمان ضربه‌های زیادی خورده ایم. جریان چاپ و ترجمه  کتاب از ابتدای انقلاب به جای نقد علوم انسانی به ترویج و اشاعه آن بدون هیچ‌گونه فضای نقد پرداخته است و حالا در دولت اعتدال قصد سیطره دوچندان آن بر دانشگاه‌ها را دارد. اگر هم اکنون می‌بینیم برخی از ناشران آن هم با ترس و لرز بعضی از اندیشه‌های متفکران رادیکال غرب را در نقد علوم انسانی ترجمه می‌کنند دلیلش این است که بنیان‌های علوم انسانی در حال فروپاشی است. وقتی کلود لویی استروس وظیفه علوم انسانی را انحلال انسان می‌داند؛ وقتی مفروضات جامعه مدنی در آراء مونتسکیو و یا جان لاک مبدل به پدیده‌ای بی‌معنا در ادبیات ابسورد می‌شود، بن بست فلسفه اومانیستی غرب هویدا می‌گردد. اما انقلاب اسلامی قرار بود گفتمانی پیشرو در نقد علوم انسانی باشد .چرا ناشران لیبرال ما که جریان اصلی چاپ و ترجمه را در دست گرفته‌اند قصد به انزوا کشاندن اندیشه‌های متفکران اصولگرایی چون شهید آوینی و ... را دارند و جریان اصلی چاپ کتابهای دانشگاهی همچنان آراء نویسندگان لیبرالی چون حاتم قادری را در دانشگاه‌ها منتشر می‌کند .چرا هنوز آراء کسانی چون سوسور، فروید، بیکن و ... سر فصل مباحث زبان شناختی، روانشناسی و جامعه شناسی در دانشگاه‌ها شده است ؟ چرا آثار جریان معاصر رمان نویسی در نشر چشمه ادبیات نازلی را انتشار می‌دهد که تنها کپی‌برداری از جریان رمان نو و پساساختارگرایی دهه ی 60 اروپاست، نویسندگانی که مستقیما به تبلیغ جذابیت‌های بورژوایی و جنسی می‌پردازند .این عوامل باعث شد که هنوز بعد از سه دهه نویسندگان انقلابی به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد و ما هیچ مانیفستی برای ادبیات انقلاب اسلامی نداریم. نویسندگان جریان روشنفکری از دهه 40 تا کنون تنها به کپی رمان‌های غربی پرداخته اند.
دلیل اصلی فاصله روز افزون مردم با کتاب خوانی دروغی ست که متفکران جریان نئولیبرال فرهنگی در آثار خود اشاعه می‌دهند و این دروغ واقعیات زندگی اجتماعی ما را پنهان کرده است و نا عدالتی‌ها و شکاف طبقاتی جامعه ی سرمایه داری را نمی‌بیند. علوم انسان و جریان ادبی معاصر در جهان آن چنان سرمایه داری جوامع نئولیبرال و شبه نئولیبرال را نهادینه کرده‌اند که رادیکال‌ترین متفکران جریان چپ نیز نسبت به عبور از نظام سرمایه داری نا امید گشته‌اند. اگر قرار است انقلاب اسلامی در عرصه چاپ و نشر پیرو این  جریان باشد اوضاع وخیم‌تر خواهد شد. در آن زمان اگر حتی برندگان نوبل ادبیات نیز به فروشگاه‌های کتاب در تهران بیایند آب از آب تکان نخواهد خورد.به جای این حرکت‌های بی‌ثمر اجازه کار به نویسندگانی داده شود که حرف تازه‌ای برای گفتن دارند و به تکرار مشهورات علوم انسانی مدرن نمی‌پردازند. چرا آراء امام راحل(ره) در خصوص سرمایه داری و مالکیت در نظام اسلامی تحت عنوان کتابی مستقل گرد آوری و بحث نمی‌شود؟ چرا نظرات شهید مطهری در خصوص اقتصاد اسلامی تنها در مجموعه آثار ایشان مهجور مانده است ؟ چرا آراء شهید آوینی در خصوص سینمای دینی بسط نمی‌یابد؟ مگر سینماگران به ظاهر متعهد به دنبال مانیفستی برای سینمای دینی نیستند ؛ شهید آوینی این کار را کرده است. چرا صراحت کلام اندیشمندانی چون علامه مصباح توسط نظریه پردازان خوانش و هدف بحث قرار نمی‌گیرد تا حقانیت آن بر همگان ثابت شود؟ تا کی قرار است کانت و دکارت را مرجع قرار دهند و با مفروضات اومانیستی سرمایه داری را تئوریزه کنند؟ چرا همچنان آراء مارکس و مکتب فرانکفورت تنها نقد سلبی از نظام سرمایه داری است در حالی که این نظرات همچنان مدلی جایگزین برای سرمایه داری نئولیبرال ندارند ؟ جریان اصلی نشر و ترجمه، ناشران انقلابی را با تبلیغات رسانه‌ای خارجی و داخلی متحجر نمایانده و سعی در به انزوا کشاندن آنها دارد.