اخبار ویژه
آرزواندیشی محافل غربی و سیاست قطعی ایران درباره برجام
در حالی که طرف آمریکایی، طرف بدهکار برجام است و حاضر به ارائه تضمین معتبر برای لغو تحریمها و عدم تکرار عهدشکنی برجامی نشده، رسانههای آمریکایی آرزوی خود درباره مذاکره مجدد را جای خبر منتشر میکنند.
این رسانهها تاکید رهبر انقلاب بر عدم اعتماد به دشمن و معطل نگذاشتن مسئولیتها به خاطر تعامل خارجی را تحریف و چنین وانمود کردند که ایشان مجوز مذاکره مجدد را صادر کردهاند.
رهبر انقلاب اخیر در دیدار با هیئت دولت و به عنوان یکی از 13 رهنمود و توصیه به اعضای دولت جدید فرمودند: «به دشمن هم امید نبندید. حالا ایشان [رئیسجمهور] هم اشاره کردند، دیروز پریروز هم ظاهراً وزیر خارجه محترم یک اشارهای کرده بودند. ما به دشمن امید نبندیم؛ برای برنامههایمان منتظر موافقت دشمنان و کسانی که با ما [دشمنند نباشیم]؛ این منافات ندارد با اینکه آدم با همان دشمن در یک جایی تعامل هم بکند؛ مانعی ندارد؛ اما امید به او نبندید، اعتماد به دشمن نداشته باشید.»
چنان که روشن است، این بیانات ناظر به اعتماد نکردن به دشمنان و معطل نگذاشتن برنامه هست و نه موضوع تعامل در سیاست خارجی که همواره مسیر آن باز بوده و ضمنا شرط آن، بازگشت پیشاپیش آمریکا به تعهدات نقضشدهاش اعلام شده است.
در این زمینه نیویورکتایمز با تحریف کلام رهبر انقلاب و تلاش برای مصادره به مطلوب آن نوشت: «رهبر ایران مجوز تلویحی در مورد مذاکرات هستهای را صادر و تلویحا پیشنهاد کردند که کشورش مذاکرات هستهای را دنبال کند و به دولت گفت که مانعی برای گفتوگو با دشمن وجود ندارد. این در حالی است که در ایران برخی مسائل همچون گفتوگو با ایالاتمتحده آمریکا توسط سران عالی نظام تعیین میشود و مشخص نیست که مسعود پزشکیان تا چه حد میتواند سیاست خارجی را هدایت کند.»
وبسایت رادیو فردا (وابسته به سازمان سیا) هم نوشت: «تنها چند روز پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی، از عقبنشینی تاکتیکی سخن گفت، در جمع اعضای کابینه پزشکیان «تعامل با دشمن» را تحت شرایطی «بلامانع» خواند. [برخلاف ادعای تحریفآمیز رادیو فردا، رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران ستاد کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد گفته بود: رهبر انقلاب اسلامی هدف دشمن از جنگ روانی در عرصه نظامی را ایجاد ترس و عقبنشینی خواندند و گفتند: به تعبیر قرآن کریم، عقبنشینی غیرتاکتیکی در هر میدانی چه عرصه نظامی و چه میدانهای سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی، غضب الهی را به دنبال دارد].
رادیو فردا میافزاید: «رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با دولت خواستار تعامل با دشمن شد. او در حالی چنین اظهاراتی را به زبان آورد که عراقچی وزیر خارجه، از تمایل برای آغاز گفتوگوهای هستهای گفته است. تمام اینها در حالی مطرح میشود که ظریف، پس از یک رفتوآمد، مجدداً کار خود را به عنوان «معاون راهبردی رئيسجمهور» آغاز کرده است. آیا مقامات جمهوری اسلامی تصمیم گرفتهاند تغییری در سیاست خارجی خود اعمال کنند؟ به نظر میرسد جمهوری به این نتیجه رسیده که فرصتی را برای گفتوگو فراهم سازد و این در حالی است که مجموعه تحولات میتواند اثرات مهمی روی ایران داشته باشد.
احتمال گستردهتر شدن جنگ در منطقه، چشمانداز بازگشت ترامپ و همچنین در پیش بودن تاریخ انقضای بندهای غروب برجام در اکتبر سال آینده که میتواند باعث شود اعضای باقیمانده برجام پیش از رسیدن آن تاریخ به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها برود، مهمترین مولفهها در این رابطه بهشمار میروند.
اما این نخستینبار نیست که رهبر جمهوری اسلامی از «تعامل موردی با دشمن» سخن میگوید. هرچند بسیار به صحبتهای او در قالب «نرمش قهرمانانه» اشاره میکنند که در نهایت به برجام انجامید، اما او حتی در دولت رئیسی هم از تعامل گفته بود، اما در نهایت تغییری در رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایجاد نشد.
هرچند نفس حضور کسانی چون عراقچی، ظریف و پزشکیان به جای مسئولان ارشد دولت رئيسی میتواند روزنههایی را از احتمال گشایش در مناسبات تهران و غرب بگشاید اما حتی اگر تهران هم چنین قصدی داشته باشد، به نظر نمیرسد که فضای بینالملل دستکم در کوتاهمدت از این آمادگی برخوردار باشد. کمتر از ۳ ماه دیگر انتخابات آمریکا برگزار میشود، بایدن آخرین روزهای حضور خود در قدرت را سپری میکند. از سوی دیگر جهان تجربه خروج ایالاتمتحده در سال ۲۰۱۸ را سر گذرانده است؛ حال در شرایطی که شرایط بسیار نسبت به سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ تغییر کرده، مذاکرات چه آوردهای میتواند برای کمپین انتخاباتی کامِلا هریس به همراه داشته باشد؟
مجموعه اتفاقات سالهای اخیر، باعث شده تا ایران بسیار بیشتر از آن زمان به عنوان یکی از مقصران برهم خوردن نظم و امنیت منطقهای شناخته شود؛ در چنین شرایطی تردیدهای زیادی وجود دارد که حتی احیای برجام، بتواند به عنوان یک امتیاز برای کمپین انتخاباتی کامِلا هریس و دولت بایدن ارزیابی شود و حتی برعکس، ممکن است زمینه را برای حمله بیشتر تیم ترامپ هموار سازد. در چنین شرایطی شاید رصد برخی نشانهها بتواند تصویر روشنتری از نیت جمهوری اسلامی ارائه دهد. نوع پاسخ ایران به ترور اسماعیل هنیه میتواند یکی از این نشانهها باشد؛ اگر ایران تصمیم بگیرد عملیاتی به گستردگی ماه آوریل انجام دهد، اوضاع را پیچیدهتر خواهد کرد».
برای اطلاع تحلیلگران آمریکایی باید گفت که ایران میدان نظامی و امنیتی و قدرت بازدارندگی را با میدان دیپلماسی اشتباه نمیگیرد. مجازات پشیمانکننده ایران در قبال اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی قطعی است و با خیال تعامل با غرب، مشمول مرور زمان نخواهد شد. ضمنا در موضوع برجام، روشن است که علت بنبست مذاکرات شش سال گذشته چه بوده و گره آن صرفا با لغو تحریمها (تعهد برجامی غرب) و ارائه تضمین معتبر درباره عدم تکرار عهدشکنی سال 1397 گشوده میشود. یادآور میشود رهبر انقلاب بهمن 1399 در بیان سیاست قطعی نظام فرمودند: «آمریکاییها و اروپاییها حق هیچگونه شرطگذاری ندارند زیرا تعهدات برجامی خود را نقض کردند و آن طرفی که باید شرط بگذارد جمهوری اسلامی است زیرا به تعهدات خود پایبند بود. بنابراین ایران هنگامی به تعهدات برجامی خود بازخواهد گشت که آمریکا همه تحریمها را در عمل و نه در حرف یا بر روی کاغذ، لغو کند و این لغو تحریمها مورد راستیآزمایی ایران قرار گیرد. این، سیاست قطعی و غیرقابل برگشت جمهوری اسلامی و مورد اتفاق همه مسئولان است و هیچکس از آن عدول نخواهد کرد».
خرابکاری بنزینی روحانی گریبانگیر دولت پزشکیان
سخنان آقای پزشکیان درباره قیمت بنزین حاشیهساز شده است تا جایی که محمدرضا عارف مجبور به واکنش و توضیح شد.
رئیسجمهور اخیرا در حالی از یارانه 40- 50 هزار تومانی بنزین وارداتی سخن گفت که چند سال قبل هم از نرخ ۲۰ یا ۲۵ هزار تومانی دفاع کرده بود. جا ماندگی نرخ بنزین از نرخ تورم، ریشه در سوء مدیریت فاحشی است که در دوران مدیریت روحانی و زنگنه اتفاق افتاد، یک بار تثبیت قیمت از 1394 تا 1398 و نوبت دوم، تغییر نکردن قیمت ظرف پنج سال گذشته با وجود تورم سالانه 35 تا 45 درصدی.
پزشکیان هفته قبل گفته بود: هیچ منطقی وجود ندارد که بنزین را با دلار آزاد بخریم و با سوبسید به مردم بفروشیم. آیا اصلا باید به بنزین سوبسید داد؟ اقتصاددانان و کارشناسان ما باید به این سیاستهای نادرست اعتراض کنند. ما پول گندم و دارو و نهاده دامی نداریم اما بنزین را دلاری میخریم. ما در کشور ناترازی انرژی داریم و در حال حاضر برای خرید حاملهای انرژی، ۸ میلیارد دلار پول میدهیم مثلا بنزین را حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان میخریم، بعد ۱۵۰۰ تومان میفروشیم! خب تا کجا میتوانیم این کار را بکنیم؟ زمانی که پول گندم، نهاده و حقوق بازنشسته را نداریم، بنزین را دلار ۵۰ هزار تومان میخریم و پایینتر میفروشیم. هر انسان دغدغهمندی این نوع سیاست را نمیپذیرد.
این سخنان موجب گمانهزنیهایی درباره تصمیم دولت پزشکیان به افزایش قیمت شد. به ویژه اینکه برخی نشریات حامی دولت مانند هممیهن هم نوشته بودند: «بهترین راه حل مسئله بنزین این است که قیمت بنزین واقعی شود و دولت یک بار برای همیشه خود را از قیمتگذاری نرخ بنزین خلاص کند»!
افزایش ابهامات و دغدغهها موجب شد تا محمدرضا عارف معاون اول رئیسجمهور، روز پنجشنبه در سازمان برنامه و بودجه بگوید: دولت چهاردهم درباره بنزین، هیچ تصمیم عجولانهای نخواهد گرفت. او خواستار ارائه برنامه و نقشه راه جامعی از سوی سازمان برنامه و بودجه برای رفع ناترازی موجود در حوزه انرژی شد و گفت: به مردم اطمینان میدهیم که دولت چهاردهم، هیچ تصمیم عجولانهای نخواهد گرفت و در هر تصمیمی، تمام پیوستهای اجتماعی، فرهنگی و عدالت را مد نظر قرار میدهیم.
یادآور میشود قبل از تصمیم عجیب دولت روحانی در سال 1394 برای ثابت ماندن قیمت بنزین تا چهار سال بعدی، افزایش قیمت به شکل تدریجی اتفاق میافتاد و همین موجب میشد هم به مردم فشار چندانی وارد نشود و هم فاصله قیمت بنزین فروخته شده به مردم با قیمت واقعی آن، فاصله زیاد نباشد. بدین ترتیب، مشکل قاچاق و مصرف بیرویه نیز کمتر میشد. آنچه به موفقیت در مدیریت مصرف (و به ویژه مهار قاچاق) کمک میکرد، استفاده از کارتهای سوخت و موضوع سهمیهبندی بنزین بود.
اما تیم روحانی و زنگنه برای این که به جامعه القا کنند بعد از برجام وضعیت اقتصادی خوب شده، اقدام به حذف کارت سوخت و سهمیه از یکسو و ثابت نگه داشتن قیمت از سوی دیگر کردند. این تصمیم سیاستبازانه و ضد کارشناسی، موجب افزایش سرسامآور قاچاق و مصرف شد تا جایی که دولت روحانی را به بنبست تامین بودجه رساند و موجب شد روحانی، آن تصمیم فاجعهبار را در آبان 1398 (سه برابر کردن یکشبه قیمت بدون اعلام قبلی) بگیرد و فرصت موجسواری کشور را در آشوب کذایی فراهم کند. بدین ترتیب، قیمت برای پنج سال دیگر دست نخورده ماند و کشور را مجددا به واردکننده بنزین تبدیل کرد، در حالی که برخی خبرها از قاچاق چندمیلیارد دلاری بنزین در سال حکایت میکند. این همان فاجعهای است که پزشکیان درباره آن هشدار میدهد.
یادآور میشود مصرف بنزین در سال ۱۴۰۰ به ۹۱ میلیون لیتر، سال ۱۴۰۱ به ۱۰۴ میلیون لیتر و سال ۱۴۰۲ نیز به ۱۱۱ میلیون لیتر رسید. امسال هم، مصرف روزانه بین ۱۲۰ تا ۱۴۰ میلیون لیتر در نوسان بوده است؛ دستکم سی میلیون لیتر افزایش مصرف در سه سال و نیاز به واردات حداقل ۷ میلیون لیتر بنزین برای رفع ناترازی تولید و مصرف. مصرف بنزین در ۳ سال گذشته، شاهد رشد بیش از ۳۰ درصدی داشته و در صورت ادامه روند افزایشی، ممکن است کشور مجبور به واردات دوبرابری بنزین بشود.
در سال ۹۹ که اوج شیوع کرونا و کاهش محسوس ترددها و مسافرتها بودیم، توانستیم حدود ۳ میلیارد دلار بنزین صادر کنیم. اما پنج سال ثابت ماندن قیمت از سال ۱۳۹۸ (با فاجعهای که روحانی آفرید)، موجب افزایش مصرف (و قاچاق) شده است. قیمت ۳۰۰۰ تومانی بنزین را میتوان با قیمت بطریهای نیم لیتری آب (دستکم ۵هزار تومان) مقایسه کرد و به عمق فاجعه پی برد.
این که از درآمد سه میلیارد دلاری صادرات، به هزینه سه میلیارد دلاری واردات بنزین (تفاضل شش میلیارد دلاری) عقبگرد کردیم و این که سه میلیارد دلار هزینه واردات، معادل یک ماه درآمد نفت است، نشان میدهد که خسارات سوءتدبیرهای دولت روحانی و شخص وی، یکی دو تا نیست.
مدیریت مصرف بنزین حتما نیازمند هوشمندسازی پرداخت یارانهای است که به شکل غیر هدفمند به توزیع و فروش بنزین تعلق میگیرد؛ تا هم مردم فرودست از این یارانه ملی محروم نشوند، هم مسیر مصرف و هدررفت بیرویه محدود شود و هم فرصتهای مهم سرمایهگذاری، هزینه واردات بیرویه و بیحد و مرز نشود.
میدل ایست آی: افسانه برتری اسرائیل با عملیات طوفان الاقصی نابود شد
سیاستگذاران ایالات متحده، بهجای اینکه بپذیرند ثبات واقعی در خاورمیانه مستلزم پرداختن به علل اصلی تنش است، بر رویکردی که ریشه در اتحاد با رژیمهای سرکوبگر دارد تأکید دارند. سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه فروپاشیده است.
این ارزیابی را نشریه انگلیسی میدل ایست آی منتشر کرد. میدل ایست آی نوشت: یک حمله تلافیجویانه هماهنگ از سوی ایران و متحدانش، بهویژه حزبالله به طور فزایندهای محتمل به نظر میرسد.
در مواجهه با نیاز به تمرکز بر آسیا و اقیانوسیه و جنگ در اوکراین، ایالات متحده به دنبال ایجاد یک اتحاد منطقهای وفادار به منافع خود است. این اتحاد که از نظر تسلیحات و فناوری به ایالات متحده وابسته است، برای حفظ وضعیت موجود به روشی طراحی شده بود که در خدمت منافع آمریکا باشد. پیمان ابراهیم، به دور از قرارداد صلح، در واقع یک اتحاد نظامی، نظارتی و امنیتی بین اسرائیل، امارات، بحرین و دیگران بود که برای حفظ منطقه تحت هژمونی ایالات متحده تنظیم شده بود. اما این استراتژی اساساً ناقص بود. ایجاد این اتحاد، عمداً فلسطینیها را کنار گذاشته و این واقعیت را نادیده میگیرد که صلح و ثبات واقعی در منطقه تنها با حل مشکلات آنها حاصل میشود. در عوض، اسرائیل توافق ابراهیم را فرصتی برای دور زدن کامل مسئله فلسطین میدانست و از جو منطقهای و ترتیبات جدید برای تشدید سیاستهای تهاجمی خود بهویژه در کرانه باختری در ماههای منتهی به 7 اکتبر استفاده میکرد.
دولت بایدن از رویکرد دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا دور نشد؛ بلکه فشار خود را برای عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، بدون پرداختن به مسائل اساسی، مضاعف کرد. هدف روشن بود: ایجاد اتحادی نه برای جایگزینی ایالات متحده در منطقه بلکه مکمل تلاشهای آن و اینکه به واشنگتن اجازه دهد تا انرژی خود را روی آسیا و اروپا متمرکز کند. با اینحال، این ترتیبات در 7 اکتبر از بین رفت، زیرا افسانه برتری نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در چند ساعت که حماس عملیات طوفان الاقصی را انجام داد، از بین رفت.
برای چندین دهه، اسرائیل بهعنوان یک قدرت نظامی قدرتمند و شکستناپذیر، یک شریک کلیدی در تضمین تسلط آمریکا در خاورمیانه معرفی شده بود؛ اما اکنون، پس از 10 ماه نسلکشی وحشیانه و نبردهای شدید در غزه، خود را در باتلاقی گرفتار میبیند و نمیتواند پیروزی قاطع را در برابر حماس و دیگر جناحهای فلسطینی تضمین کند. همان ارتش اسرائیل که زمانی ارتش ترکیبی سه کشور عربی را در طول جنگ 1967 در شش روز شکست داد، اکنون در حال مبارزه با نیروهای چریکی در غزه است.
اسرائیل که سیاستگذاران آمریکا روی آن بهعنوان یک متحد نظامی ضروری برای منافع خود در منطقه حساب کردهاند، نشان داد که قادر به دستیابی به یک پیروزی قاطع در غزه نیست. امروز، درحالیکه اسرائیل همچنان در باتلاق غزه است، به دنبال تحریک احتمال یک جنگ منطقهای در کنار جنگ فعلی غزه است. اسرائیل دو بار حق حاکمیت ایران را نقض کرد و اکنون از ترس انتقامجویی ایران، به ایالات متحده و کشورهای غربی و عربی متکی است تا از آن در برابر انتقام احتمالی ایران، محافظت کنند.
درحالیکه هدف ایران و متحدان رسمی و غیررسمی آن برقراری مجدد بازدارندگی است، دشوار است تصور کنیم که وضعیت به یک رویارویی بزرگتر تبدیل نشود. بااینحال، سیاستگذاران ایالات متحده، بهجای این که بپذیرند ثبات واقعی در خاورمیانه مستلزم پرداختن به علل اصلی تنش و درگیری- از جمله مسئله فلسطین است- بر رویکردی که ریشه در زور، اتحاد با رژیمهای سرکوبگر و بیتوجهی به حقوق بشر دارد، تأکید دارند.
درحالیکه قرار بود اسرائیل از منافع آمریکا در منطقه حمایت کند و هزینههای آن را کاهش دهد اکنون این رژیم بر آن است تا آمریکا را وارد جنگی در منطقه کند و این عمدتاً به دلیل حمایت کور و بیقیدوشرط واشنگتن از اسرائیل است و این بهای سیاستی است که بر روی توهمات و دستاوردهای کوتاهمدت بنا شده است.
آیا سیاستگذاران در واشنگتن این بار درس خود را خواهند آموخت؟ آیا آمریکاییها بار دیگر خود را درگیر جنگ گستردهتری در خاورمیانه خواهند دید؟ رهبران و سیاستگذاران عاقل در ایالات متحده باید فوراً در استراتژی خاورمیانه خود تجدیدنظر کنند. تداوم تکیه بر ائتلاف با رژیمهای ظالم و قدرتهای اشغالگر و نادیدهگرفتن حقوق و خواستههای مشروع مردم منطقه بهویژه فلسطینیان، منجر به خونریزی و بیثباتی بیشتر شده است. رویکرد جدید-رویکردی که دیپلماسی، حقوق بشر و تعهد واقعی به صلح را در اولویت قرار دهد- ضروری است و آینده خاورمیانه و نقش ایالات متحده در آن به این تغییر حیاتی بستگی دارد.