ردپای 60 سال خیانت و جنایت
روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
توصیه آمریکا به جبهه ملی برای شرکت در انتخابات(پاورقی)
Research@kayhan.ir
نتیجه اعتمادهای بیجای سران جبهه ملی به آمریکا، آن شد که دولت آمریکا با کمک دولت انگلیس، در 28 مرداد 1332 با انجام یک کودتا، محمدرضا پهلوی را که از کشور فرار کرده بود، دوباره به تخت سلطنت بازگرداندند و به مدت 25 سال یک حکومت دیکتاتوری و خفقان را در ایران برقرار کرده و به غارت ذخایر خدادادی این کشور پرداختند. در نتیجه، دوره جبهه ملی اول نیز به سر آمد .
جبهه ملي دوم
يکي از ترفندهائي که دولت آمريکا براي سرگرم کردن احزاب و گروههاي وابسته به خود در ايران به کار ميبرد، ترغيب آنها به شرکت در مبارزات انتخاباتي در رژيم شاه بود؛ تا از اين طريق هم براي رژيم دستنشانده پهلوي مشروعيت سياسي ايجاد کند؛ و هم احزاب طرفدار غرب را سرگرم مبارزات انتخاباتي کرده تا آنها همچنان به دنبال سراب دست نيافتني قدرت باشند و از ايجاد مزاحمت جدّي براي حکومت شاه پرهيز نمايند و در واقع به اين طريق انرژي سياسي آنها را هرز ببرد.
در يکي از اسناد ساواک به تاريخ 31/3/1339، در مورد توصيه آمريکائيها به اعضاي جبهه ملي جهت شرکت در انتخابات، چنين آمده است: نصرتالله اميني اظهار داشته از طرف مقامات آمريکائي به اعضاي حزب ايران و جبهه ملي و طرفداران سياست آمريکا توصيه شده که با شدّت و قدرت در فعاليتهاي انتخاباتي شرکت نمايند و به همين جهت حزب ايران و اعضاي جبهه ملي و ساير جمعيتهاي ملي در انتخابات تهران شرکت خواهند کرد.1
بدین ترتیب حدود هفت سال پس از کودتا، برخي نزديکان مصدق در روز 30 تير 1339 پس از تجمع در تهران و انجام هماهنگيهاي لازم، طي اطلاعيهاي رسماً تأسيس جبهه ملي دوم را اعلام نمودند.2
بايد توجه داشت گروههائي همچون جبهه ملي که فاقد پايگاه گسترده مردمي بوده و چشم اميدشان همواره به حمايتهاي خارجي دوخته شده بود، مترصد فرصتي بودند تا با عنايتي از جانب کاخ سفيد، بتوانند در عرصه سياسي کشور به خودنمایي بپردازند. در اين رابطه در يک گزارش «محرمانه» ساواک به تاريخ 19/8/1339 چنين آمده:
« موفقيت سناتور کندي در انتخابات آمريکا موجب تقويت روحيه طرفداران مصدق گرديده و به اميد اين که شايد از طرف حکومت جديد آمريکا موجبات تقويت آنها فراهم شود، اين روزها جنب و جوش بيشتري از ناحيه آنان مشاهده ميشود.»3
يک گزارش «محرمانه» ديگر ساواک به تاريخ 23/8/1339 حاکي است:
« بعضي از زعماي حزب ايران منجمله دکتر کريم سنجابي اصرار دارند که مقارن در دست گرفتن قدرت از طرف کندي در آمريکا، مانند زمان انتشار دکترين آيزنهاور، از طرف وابستگان به جبهه ملي اعلاميه منتشر گردد و بدين طريق توجه نمايندگان دولت جديد آمريکا را به وجود قشر وسيع و متشکلي در ايران که داراي برنامههاي مترقي بوده و ضمناً متمايل به همکاري با دنياي آزاد خصوصاً آمريکا هستند، جلب نمايند.4
سران جبهه ملي دوم، سپس تأييديههاي لازم براي فعاليتهاي خود را از نخستوزير و رئيس ساواک ميگيرند. در گزارش «خيليمحرمانه» ساواک مورخ 8/10/1339 در اين باره چنين آمده:
« برخي از سران جبهه باصطلاح ملي اظهار داشتهاند در ملاقاتي که دکتر غلامحسين صديقي، دکتر کريم سنجابي، مهندس مهدي بازرگان، دکتر شاپور بختيار و کشاورز صدر در روز 23/9/39 در نخستوزيري با حضور تيمسار سپهبد بختيار رياست معظم ساواک با جناب آقاي نخستوزير بهعمل آوردهاند، آقاي نخستوزير در برابر درخواست سران جبهه مذکور مبني بر لزوم آزادي انتخابات و اعطاي اجازه تهيه باشگاه و انتشار روزنامه ارگان به جبهه و ترتيب جلسات سخنراني و ميتينگ به وسيله جبهه به اصطلاح ملي، پاسخ مساعد دادهاند.5
حجم درخور توجهي از اسناد وزارت امورخارجه آمريکا اختصاص به شرح روابط مستمر رهبران جبهه ملي دوم با سفارت آمريکا در ايران دارد. افرادي چون اللهيار صالح، فريدون مهدوي، غلامحسين صديقي، داريوش فروهر، محمدعلي صدر کشاورز، شاپور بختيار، کريم سنجابي، هدايتالله متين دفتري و گروهي ديگر از رهبران و اعضاي شوراي مرکزي جبهه ملي دوم با سفارت آمريکا در ايران ارتباط داشته و اقدام به شرح ديدگاههاي خود و انتقال اطلاعات به آنها نموده بودند.6
طبق يک گزارش سفارت آمريکا مورخ 22 فروردين 1340، که در آن به ملاقات دکتر سنجابي با منشي دوم سفارت آمريکا و همچنين کنسول آمريکا در تبريز اشاره شده، گفته شده که:
« طي دوره انتخابات، ژنرال هدايت بهعنوان رابط غيررسمي بين جبهه ملي و شاه عمل ميکرده است.»7
برخي از رهبران جبهه ملي مانند اللهيار صالح، حتی از اين که وابستگي خود به آمريکائيها را علني سازند، ابائي نداشتند.در يک گزارش «محرمانه» ساواک به تاريخ 22/3/1340 چنين آمده است:
« اللهيار صالح به دوستان خود اظهار داشته جبهه ملي از تز بيطرفي ايران جانبداري نخواهد کرد و آنچه به نام بيطرفي از جانب بعضي افراد جبهه ملي عنوان شده، نظر شخصي آنها ميباشد. وي علاوه نموده جبهه ملي خواهان دوستي ايران با کشورهاي [ايالات] متحد آمريکاست ... اللهيار صالح گفته جرائد آمريکا و محافل سياسي آن کشور در تقويت مجدد جبهه ملي نقش حساسي را عهدهدار بودهاند.»8
البته آقاي اللهيار صالح ميدانست که دولت آمريکا به طرق مقتضي از احزاب و گروههاي وابسته به خود، حمايت مالي و سياسي بهعمل ميآورد. در يکي از اسناد ساواک مورخ 7/8/1340 چنين آمده است:
« يکي از بستگان اللهيار صالح بهطور خصوصي ميگفت از طرف مقامات سفارت آمريکا به اللهيار صالح توصيه شده در صورتي که سران جبهه ملي دست به تشکيل حزب يا جبهه جديدي تحت رهبري شخصي خوشنام و مورد اعتماد مقامات عاليه کشور بزند، دولت آمريکا حتيالمقدور از اين حزب پشتيباني و مخارج آن را نيز بهوسيله مقتضي تأمين خواهند نمود.»9
يکي از مسائل قابل توجه در مورد جبهه ملي، پذيرش تحتالحمايگي خويش توسط دولت آمريکا بود. آنها متوسل شدن به مقامات دولتي آمريکا براي حل مشکلات خويش را نه تنها ننگ و عار نميدانستند، بلکه آن را کاملاً عادي تلقي ميکردند. طبق يک گزارش «خيليمحرمانه» سازمان سيا به تاريخ سوم جولاي 1961 (12/4/1340)، کريم سنجابي در ملاقات با يکي از منابع سازمان سيا اظهار ميدارد:
« سرلشگر نعمتالله نصيري به من [سنجابي] گفت که تودهايها در جبهه ملي حضور دارند. من به او گفتم که قبول دارم ولي نميدانم کدامها تودهاي هستند؛ و از او خواهش کردم که تودهايها را براي من شناسایي کند. ولي او رد کرد و گفت که اينگونه اطلاعات مربوط به حکومت است و سرّي است.»10
منابع در دفتر روزنامه موجود است