سالگرد کودتای سیاه رضاخان
افسانه بنیانگذار ایران نوین! یا حکایت قزاقِ راهزنِ غارتگر
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«حکم میکنم»
این عبارت در بالای اعلامیهای بود که با امضای «رئیس دیویزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قوا، رضا» پس از کودتای سوم اسفند 1299، بر دیوارهای کوچه پس کوچههای تهران نصب گردید. درساعت یک بامداد سوم اسفند 1299، دو هزار و پانصد تن قزاق به فرماندهی رضا میرپنج، از دروازههای جنوب تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر را تصرف و دولت وقت را سرنگون کردند.
از آن زمان که رضا میرپنج وزیر جنگ دولت کودتا شد تا حدود 3 سال بعد که با عنوان «سردار سپه» به نخستوزیری رسید تا 24 آذر 1304 که با نام «رضا شاه پهلوی» بر تخت پادشاهی نشست و بالاخره تا 25 شهریور 1320 که از ایران فرار کرد، 20 سال و شش ماه و 22 روز به انحاء مختلف بر این مملکت حکومت کرد.
اینکه در آن سالها و روزها بر این سرزمین چه گذشت را بهتر است از مکتوبات و نوشتهها و اسنادی که خارجیهای مقیم ایران برجای گذاردند، نقل کنیم:
روایت کاردار فرانسه در تهران
کاردار سفارت فرانسه در تهران در 23 ارديبهشت 1317 و در هفدهمين سال حكومت و سيزدهمين سال سلطنت رضا خان گزارشي به وزارت خارجه كشورش ارسال نموده و در آن ديدگاه خود را نسبت به عملكرد وی بيان كرده است. در بخشی از گزارش فوق آمده بود:
«... شاه وارد سيزدهمين سال سلطنت خود شده ولي در حقيقت هفده سال است كه ارادة او بر اين مملكت حاكم است. در واقع اواخر ماه فوريه سال 1921 رضاخان افسر قزاق تهران را متصرف شد و مرد موردنظر خويش را به قدرت رساند. چهار سال حكومت در شرق براي يك ديكتاتور دوراني طولاني است...»1
این کاردار فرانسوی که «پييرهانري دولابلانش ته» نام داشت، در ادامه، پس از اینکه به عقبافتادگی و وضعیت فاجعه بار آن زمان ایران به عنوان حاصل حکومت دیکتاتوری و وابسته به غرب رضاخانی اشاره نمود، افزود:
«...در هفتاد و يك سالگي ممکن نيست كه مرد بتواند به اشتباهات خود پي ببرد، به خصوص اگر اين مرد يك بدوي واجد احساس «خود كمبيني»؛ باشد كه... از هفده سال پيش قدرت نامحدود و اطرافيان متملق كه ميان آنها چند وزيرمختار خارجي هم هست، بيشتر به اين حالت كمك كرده است. ايران را به پنج بليه گرفتار ساخته است: مالاريا – سيفليس – ترياك – حصبه و شبه حصبه و اسهال... استعمال ترياك كه خود شاه نيز سرمشقي از اين بابت شد، طبقه كارگر و به ويژه زحمتكشان را فراگرفته و مشكل مهم در اين نيست كه هنرمندان و كارگران به استعمال آن مبتلا شدهاند، بلكه اين آفت به كودكان و خردسالان نيز سرايت كرده كه نرخ فوقالعاده مرگهاي بچگي (70 تا 80 درصد بهنگام زايمان) ناشي از آن است...»2
این گزارش در سالهایی توسط یک ناظر خارجی نوشته شده است که اوج حکومت رضاخانی و به قول شبه روشنفکران، دیکتاتوری منور به شمار میآمد و در تاریخپردازیهای سفارشی متعدد، همواره به عنوان دوران طلایی ایران از آن یاد شده است.
در حالی که سایر اسناد و مکتوبات سفراء و وزرای خارجی مقیم ایران و یا نامهها و گزارشهای کارشناسان کشورهای دیگر عمدتا آمریکا که به ایران رفت و آمد داشته و هنوز جای پایی در این سرزمین برای خود درست نکرده بودند، همین مشاهدات و گزارش کاردار سفارت فرانسه را در وضعیت بلا زده ایران دوران رضاخانی تایید کردهاند.
ایرانی که ویرانه شد
مثلا اسناد وزارت امور خارجه آمريکا که شامل گزارشهاي مفصلي درباره اوضاع اقتصادي و اجتماعي ايران در اواخر حکومت رضا خان میگردد، حاکی است در سال 1941(یعنی آخرین سال حکومت وی)، ايران به سرزميني ويران مبدل شده بود که مردمش حتي نان براي خوردن نداشتند.
مردم تهران چندين بار در سال 1940 بر سر نان شورش کردند. کارمندان سفارت آمريکا در طول سالهاي 1940 و 1941 سفرهاي زيادي به اقصي نقاط ايران داشته و مشاهدات خود را مفصلاً ثبت نمودهاند. برخي از گزارشها بيان مشاهداتي است که اين افراد در ارتباط با وضعيت اسفبار جامعه ايراني دارند. شواهد موجود در اين گزارشها قطعاً صحت گفتههای «آرتور چستر ميلسپو»
(رئیس هیئت مستشاران مالی آمریکا) را تأييد ميکند که:
«رضا شاه بيرحمانه رعيت ايراني را که توده مردم را تشکيل ميدهد استثمار کرد.»3
«چارلز کامرهارت» وزير مختار آمريکا در ايران از سال 1930 تا 1933، مينويسد:
«...وقتي فرزند بيسواد يک دهاتيِ به همان اندازه بيسواد، ديکتاتور نظامي بيرحم ايران ميشود، ديگر چه انتظاري ميتوان داشت؟ انگليسيها به منظور غارت نفت ايران و هدايت توسعه اقتصادي ايران در راستاي منافع خود، هيچ نگراني از بابت ويران شدن ايران و تمدنش نداشتند. آشکارا، تنها مسئلهاي که براي انگليسيها اهميت داشت ادامه دسترسي به نفت ارزان ايران بود...»4
چگونه رضا پالانی ثروتمندترین مرد جهان شد
رضاخان ميرپنج افسر ديويزيون قزاق که تا پیش از آن، مهتر اسبهای سفارتخانههای خارجی و به رضا پالانی مشهور بود، وقتی به تخت سلطنت نشست، نه ملكي داشت، نه كارخانهاي و نه وجوه نقدي در بانكهاي خارجي. ولي هنگامی که روز 25 شهريور 1320 هجری شمسی از کشور گریخت، مشخص شد وي با تملك حاصلخيزترين نقاط كشور در مازندران، گيلان، گرگان و ساير نقاط، بزرگترين ملاك كشور ايران شده و با در دست داشتن ذخائر نقدي در بانكهاي انگلستان، آمريكا و آلمان يكي از ثروتمندترين مردان جهان به شمار ميآمد.
روزنامههاي پس از شهريور 1320، مملو از مطالبی بود كه اقدامات عمال ديكتاتور را براي غصب زمینهای مردم را در برداشت. يك نماينده مجلس انگلستان پس از مسافرت به ايران و مطالعه احوال ايرانيان نوشته بود:
«رضاشاه، دزدان و راهزنان را از سر راههاي ايران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه از این پس، در سرتاسر ايران فقط يك راهزن بايد وجود داشته باشد.»5
رضاخان شش الي هفت هزار روستا را در ايران به زور تملک کرد. اين املاک از فريمان در استان خراسان شروع ميشد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيشتر اراضي لرستان، شمال خوزستان و بیشتر کرمانشاهان، بخش مهمي از کرمان و تمامي مناطق جنوبي تهران، به ويژه ورامين، جزو املاک شاه بود. تمامي هتلهاي شمال ايران به رضاشاه تعلق داشت. مناطق پهناوري در تهران و شميران از مالکين بي دفاع آنها به زور گرفته شد و در مالکيت شخصي شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضاشاه نه تنها بزرگترين زميندار قاره آسيا بلکه بزرگترين زميندار در سراسر جهان بود.6
براساس آمار موجود، مجموع زمينهايي که از سوی رضاخان غصب شد، با اقدامات ثبتي به نام او ثبت و براي آنها سند مالكيت رسمي صادر شد در دوره 17 ساله سلطنت او، بالغ بر 44000 سند مالكيت بود و در حدود یک میلیارد و ششصد میلیون مترمربع از زمینهای ایران را شامل میشد که با تهدید و ارعاب و سندسازی افرادی همچون علیاکبر داور به مالکیت رضاخان درآمد.7
درآمدهاي نفتی در حساب شخصي رضاخان
در اسناد وزارت خارجه آمریکا و بانک مرکزی ایالات متحده که برخی از آنها انتشار یافته، نحوه سرقت درآمدهای نفتی ایران توسط رضا میرپنج به بهانه خرید سلاح و انجام سایر عملیات و كج كردن راه آنها به حسابهای بانکیاش در اروپا و آمریکا تشریح شده است.
طبق شواهد و مدارک موجود، از 155 میلیون دلاری که شرکت نفت انگلیس و ایران در طول سالهای 1928 تا 1941 بابت حقالامتیاز نفت به دولت ایران پرداخت کرد، حداقل دو سوم آن را رضاخان دزدید و به حسابهای بانکی خود در خارج کشور واریز کرده بود که این از بزرگترین دزدیهای تاریخ محسوب میشود. 8
طبق گزارشهاي کاملاً رسمي و معتبر، در سال 1941 مجموع ثروت رضاخان در بانکهاي خارج به رقم 200 ميليون دلار رسيد. يعني در عمل تمامي درآمدهاي نفتي ايران طي سالهاي 1921-1941 به سرقت رفته بود.9
ممکن است این رقم در شرایط مالی کنونی دنیا و حتی ایران، رقم قابل توجهی به نظر نیاید، اما برای اینکه ارزش واقعی آن را دریابیم، باید توجه کنيم که در سال 1941 کل گردش پول بانک صادرات و واردات آمريکا صد ميليون دلار بود و در اين زمان رضاخان 200 ميليون دلار پول نقد داشت. تصوّر نميشود که راکفلر هم در آن زمان چنين پول نقدي در اختيار داشت.10
دکتر محمد قلی مجد، پژوهشگر و استاد دانشگاه پنسیلوانیا براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا و پژوهشهای گستردهاش، درباره افسانه بنیانگذار ایران نوین که به رضاخان اطلاق میشود، نوشت:
«زماني که در سال 1941 رضاشاه ايران را ترک کرد، 90 درصد جمعيت ايران بيسواد بودند.... زماني که سلطنت رضاشاه به پايان رسيد، ايران يکي از عقب ماندهترين و يکي از فقيرترين کشورهاي جهان بود. به گزارش سال 1952 بانک جهاني دربارۀ ايران استناد ميکنم. اين «ايران نو»، که رضاشاه کبير معمار آن بود، يک ديکتاتوري بيرحمانه و خشن نظامي بود که در آن قانون اساسي و مجلس به شوخي شباهت داشت. اين «ايران نو» يکي از فقيرترين و عقب ماندهترين کشورهاي جهان زمان خود بود. » 11
____________________________
1- قزاق – عصر رضاشاه پهلوي بر اساس اسناد وزارت خارجه فرانسه- محمود پورشالچي- انتشارات مرواريد- 1384- صفحه 789 2- همان 3- عصر رضاشاه در اسناد وزارت امور خارجه آمريکا- دوران – شماره 62- دی ماه 1389 4- همان 5 - دكتر سيدجلالالدين مدني- تاريخ سياسي معاصر ايران- دفتر انتشارات اسلامي- ج اول،- ص 268 تا 276 6- گفتوگو با دکتر محمدقلی مجد- فصلنامه تاریخ معاصر ایران- شماره 25- بهار 1382- ص 181- 200 7 - مقاله زمین خواری، میراث پهلویها–ماهنامه الکترونیکی دوران–مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 8 - رضاشاه و بریتانیا براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا- دکتر محمد قلی مجد– مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی – صفحه 36 9- همان- صفحه 341 10- همان- 347 11- گفت وگو با دکتر محمدقلی مجد- فصلنامه تاریخ معاصر ایران- پیشین