سایه سنگین تحریم گاز بر قاره سبز (تفسیر سیاسی )
سیده مهدیه قرشی
انتشار خبر هشدار روسیه به اروپا مبنی بر قطع صادرات گاز این کشور به بهانه بازگردانده شدن مجدد مقادیری از این انرژی به کیف توسط برخی کشورهای اروپایی با واکنش اتحادیه اروپا مواجه شد به طوری که خبرگزاری فرانسه ضمن اعلام این خبر گفت که این تهدید صریح همزمان با برگزاری مذاکرات وزرای انرژی با میانجیگری اتحادیه اروپا در بحبوحه قطع صادرات گاز روسیه به اوکراین در برلین انجام شده است. مذاکراتی که هدف از برگزاری آن ممانعت از قطع صادرات گاز روسیه به اوکراین بود چرا که در صورت عدم صدور گاز روسیه به این کشور، بخشهایی از آن باید زمستان امسال را بدون گاز و در نتیجه بدون وسایل گرمایشی سپری کنند. این در حالی است که تا پیش از این بخش عمده گاز روسیه از طریق شبکه خطوط انتقال گاز اوکراین به کشورهای اروپایی صادر میشد اما مناقشه اوکراین و رقابت روسیه و غرب در این عرصه موجب شد تا روسیه از ابزار انرژی در قالب اهرم فشار در مقابل کشورهای واردکننده گاز بهره ببرد. در عین حال وجود وضعیت خاص اوکراین در تقسیم آن به دو منطقه غربگرا و کاتولیک و روستبار و ارتدوکس موجب شده همواره پتانسیل بالقوهای برای تجزیه این کشور وجود داشته باشد.
از آنجا که مصرف انرژی ارتباط مستقیم با رشد و توسعه اقتصادی دارد، نقش منابع انرژی در اقتصاد کشورها خصوصا کشورهای پیشرفته بیشتر از سایر کشورها بوده است تا جایی که اهمیت راهبردی یافته و رقابت بر سر منابع انرژی شدت بیشتری گرفته است و لاجرم کشورهایی که دارای منابع و ذخایر عظیم انرژی همچون روسیه و کشورهای خلیجفارس هستند، جایگاه مهمتری پیدا میکنند.
با توجه به اینکه عملکرد روسیه در مسائل مربوط به صادرات انرژی نشان میدهد که همواره امنیت انرژی یکی از موضوعات اساسی و راهبردی این کشور بوده است، پیوند خوردن نیاز روزافزون اروپا به انرژی و منابع انرژی روسیه این موقعیت را فراهم آورده که روسیه نیز از سوی دیگر امنیت خود را با آینده اقتصادی اروپا همراه کند و با در نظر گرفتن این موضوع که روسیه با دارا بودن 48 تریلیون مترمکعب ذخایر اثبات شده گاز، رتبه اول را در جهان داراست و این رقم چیزی بیش از یکسوم ذخایر گاز جهان محسوب میشود، هرگونه خطری که منتج به تهدید امنیت روسیه شود بسان خطری تلقی شود که اروپا را نیز مورد تهدید قرار میدهد. این در حالی است که انرژی تنها نیاز اساسی برای اتحادیه اروپاست و نبود منابع انرژی مناسب برای اروپا شرایط این کشورها و همچنین اقتصاد آنها را دستخوش دگرگونی خواهد کرد.
در حال حاضر اتحادیه اروپا بیش از 25 درصد گاز و در حدود 20 درصد نفت مصرفی خود را از روسیه وارد میکند. با توجه به کاهش تولیدات گاز در کشورهای مجارستان، هلند، آلمان، انگلستان و نروژ پیشبینی شده که این وابستگی به واردات انرژی بیشتر شود و تا سال 2020 اروپا در حدود 87 درصد انرژی خود را از بیرون اروپا وارد کند که با توجه به منابع در دسترس و همچنین پیشبینی کاهش تولیدات کشورهای آفریقایی، روسیه تنها و مهمترین منبع برای تامین این نیاز میشود.
البته نباید این مهم را از نظر دور داشت که روسیه نیز از این رهگذر از خطر وابسته شدن به بازار اروپا نگران است و برای همین سعی در راهاندازی صادرات انرژی به چین به عنوان یکی از مصرفکنندگان بزرگ انرژی دارد تا از این طریق وابستگی کمتری به بازار اروپا داشته باشد و تنها اروپا باشد که به روسیه وابسته باشد. به همین دلیل سیاستهای خود را در جهت هرچه بیشتر وابسته کردن اروپا به گاز صادراتی خود تنظیم کرده است و همچنین حضور فعال در بازار انرژی اروپا و خرید سهام شرکتهای اصلی در کشورهای اروپایی را در دستور کار خود قرار داده است. با توجه به اینکه اروپا از نظر امنیتی به روسیه وابسته است و نیز تمامی راههای انتقال انرژی از خاک روسیه میگذرد، منطقی است که کشورهای اروپایی مسیرهای انتقال انرژی و منابع آن را متنوع کنند.
از این رو دو راهبرد کلانی که اتحادیه اروپا برای کاهش این وابستگی اتخاذ نموده است شامل افزایش و تنوعبخشی به منابع تامین انرژی و همچنین آزادسازی بازار انرژی اروپا و گذر کردن از توافقات بلندمدت بوده است. در این زمینه تنها راهبرد اول که تنوعبخشی به منابع انرژی است، با پروژه ناباکو و نیز تامین انرژی از شمال آفریقا تاکنون پیگیری شده در حالی که هیچیک از این راهبردها عملا بنا به دلایلی اطمینانبخش نبودهاند.
در واقع به دنبال کودتای اوکراین به رهبری آمریکا در 22 فوریه، واشنگتن تلاش نمود تا با فرصتطلبی سیاسی، مذاکرات به بنبست رسیده «همکاری تجاری و سرمایهگذاری ترنس آتلانتیک» را با سوء استفاده از نگرانیها و ترسهای اتحادیه اروپا در مورد از دست دادن گاز روسیه در همین زمان به پیش ببرد و در عین حال تحریمهایی را نیز علیه روسیه اعمال کند. اگرچه مسکو تحریمها را بیاثر کرد و به بازارهای جدیدی در آسیا روی آورد و همچنین وعدههای آمریکا به اروپا در جایگزین کردن گاز روسیه با گاز شیل آمریکا هم در حالی صورت گرفت که تحقق این مسئله در عمل غیرممکن بود و مشکلات بسیاری چون صرف زمان و هزینه را شامل میشد. از جمله این مشکلات شکست انقلاب گاز شیل در آمریکا بود به طوری که به گفته مدیر عامل شرکت شیل برخی از طرحهای اکتشافی در این باره به وضوح به نتیجه قابل قبول نرسیده بود.
مسئله دیگر وجود هزینهای هنگفت و سرسامآور در تامین زیرساختهای مربوط به احداث پایانههای جدید گاز طبیعی مایع است که باید به واسطه آن نفتکشهای غولآسای الانجی را به پایانههای مشابه الانجی در بنادر اروپایی منتقل کنند اما از آنجا که در حال حاضر هیچ پایانه عملیاتی مایعسازی الانجی (گاز طبیعی مایع) در آمریکا وجود ندارد این امر امکانپذیر نیست. حتی اگر از بندری با ظرفیت بسیار بالا برای تامین نیازهای گازی اروپا استفاده شود تا گاز آمریکا را با منابع روسیه جایگزین کند، قیمت گاز داخلی افزایش خواهد یافت.
در نتیجه، هزینه نهایی مشتریان گاز طبیعی مایع از آمریکا، بسیار بیشتر از خط لوله کنونی «لورد استریم» روسیه خواهد بود. این موارد در شرایطی ذکر شد که در حال حاضر، اتحادیه اروپا نزدیک به 30 درصد از گاز مورد نیاز خود را که روز به روز در حال افزایش است، از روسیه تامین میکند. بنابراین دست کشیدن از گاز روسیه و جایگزین کردن آن با گاز آمریکا را صرفا بلوف غرب در زمینه اقتصاد، انرژی و سیاست باید دانست.
اما در این میان آنچه قابل تامل است رویکرد روسیه در استفاده ابزاری از انرژی برای همراه کردن دولت غربگرای اوکراین و بازیابی امنیت منطقه اوراسیا است. سوگیری اوکراین به اتحادیه اروپا موجب شده این اتحادیه و کشورهای تشکیل دهنده آن نسبت به تضمین انتقال انرژی از اوراسیا به اروپا مطمئن شوند و علاوه بر آن کفه ترازوی مناقشه اوکراین به نفع روسیه سنگین شود.