رویکرد هنجاری-فرهنگی اسلام به روابط بینالملل
شاخصههای سیاست خارجی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی
در قاموس سیاست خارجی جمهوری اسلامی «دیانت» با «سیاست و قدرت» پیوند فاخری پیدا کرد؛ معادلات کلان جهانی را به چالش کشاند و در برآیند کلی به منزله طرح نویی از «الگویی» که از حاشیه سیاستها و معادلات بینالمللی خارج شده و در مرکز فضای ذهنی دنیای معاصر نشست، مطرح شد.
محمد امین صفوی
گفتمان انقلاب اسلامی مبتنی بر رویکرد اسلام در روابط بینالملل، فضایی جدید و کنشی متمایز در شرایط جهانی را سبب گردیده است. بنیاد این گفتمان به این امر باز میگردد که فرهنگسازی و تحول در مبانی هنجاری و خلق معانی جدید، میتواند شرایط مادی در نظام جهانی را تغییر دهد. بر همین مبنا گفتمان انقلاب اسلامی منادی این امر است که نظم موجود قدرت محور جهانی، نظمی اصیل نیست و کاملاً تغییر در آن محتمل است. لذا با فرهنگسازی در عرصههای گوناگون و متکی بر تغییر نگاه به انسان، جامعه و نظام بینالملل میتوان نظمی عادلانه در روابط بینالملل، مبتنی بر ارزشهای عام فطری انسان ایجاد نمود.
در دهههای گذشته اصولگرایی دینی به عاملی تأثیرگذار در عرصه بینالملل تبدیل شده است. اندیشه اسلامی اینک این فرصت را یافته است که رسیدن به سعادت را در عرصه روابط بینالملل در قالب تأسیس یک اجتماع اخلاقی جهانی، فراتر از دولت ملی مطرح نماید؛ از سوی دیگر نیز، به جدیت با اصل برتریطلبی و قدرت محوری در صحنه روابط جهانی به مخالفت برخاسته است. چه اینکه برتریجویی منجر به ایجاد و استقرار ظلم در نظام بینالملل میشود، درحالیکه اسلام به دنبال این موضوع بنیادی میباشد که روابط بینالملل باید بهگونهای ساماندهی شود تا در آن امکان تعریف و کاربرد ظلم به حداقل ممکن برسد. (افتخاری، 1389: 307-301) لذا رویکرد اسلامی در روابط بینالملل، با جدیت در راستای عینیتبخشی به موضوع رهایی و سعادت در قالب یک نظام عادلانه بینالمللی تلاش میکند. به همین جهت، انتقاد از ساختارهای سلطه سیاسی و اقتصادی بینالمللی موجود که تحت منافع و درخواستهای قدرتهای بزرگ عمل میکنند، گام نخست در این حرکت نظری و عملی است. از بعد نظری البته رویکرد اسلامی پیرامون روابط بینالملل، مبتنی بر فرهنگ، اصول و مبانی معرفتی اسلامی قرار دارد. در یک بررسی فرانظری باید تأکید کرد مرجعیت معرفتی وحی قرآنی و عقلانیت بهعنوان دو منبع شناخت در معرفتشناسی اسلامی، موجب میشود نظریه اسلامی روابط بینالملل ماهیتی انتقادی یافته و فراتر از توصیف هستهای بینالمللی به بایدها و نبایدهای روابط بینالملل و همچنین ترسیم نظم آرمانی و مطلوب بینالمللی بپردازد. (دهقانی فیروزآبادی، 1389) چه اینکه از منظر رویکرد رهاییبخش اسلامی، نظریههای موجود در روابط بینالملل فهرستی از شرایط و امور سیاسی را برای تکوین برتری و سلطه جوامع غربی و جناح استکبار ارائه میدهند و در مقابل رویکرد اسلامی در روابط بینالملل، خواهان انتقاد و زیر سؤال رفتن اینگونه از نظریات و مبانی فکری آنها میباشد. یکی از مهمترین راهبردهای اسلامی در تحقق اهداف فوق، ایجاد و تعریف هنجارهای عام و جهانشمول مبتنی بر فطرت انسانی و بسط نظم عادلانه در سطوح گوناگون فردی، ملی، منطقهای و بینالمللی میباشد. چراکه میتوان نقشی مستقل و مؤثر برای ساختارهای معنایی-هنجاری و فرهنگی در تکوین سیاست و روابط بینالمللی عادلانه در نظر گرفت.
سیاست خارجی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی
در راستای نظریه اسلامی روابط بینالملل، «دولت اسلامی» بهعنوان کلیدواژهای جدید در علم سیاست مطرح میگردد. دولت اسلامی همچون دیگر دولتها بر شالوده عناصر و ارکان چهارگانهی سرزمین، حاکمیت، حکومت و جمعیت بنا میگردد؛ اما وصف «اسلامی» آن مفهومی متمایز را از دیگر دولتها به همراه میآورد. (حقیقت، 1385: 13) به همین جهت امامخمینی(ره) برای تبیین صفت اسلامی، بیان میدارند که حکومت اسلامی حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی ... یعنی محتوای آن فرم (جمهوری)، قوانین الهی است. (خمینی، 1378، ج4: 157) لذا در تعریفی از دولت اسلامی، آن را دولتی میدانند که نهتنها ارزشهای حاکم بر زندگی سیاسی و نیز شرایط رهبران و فرمانروایان آن از جانب دین تعیین و تعریف میشود، بلکه حتی شیوه استقرار حاکم در رأس هرم دولت و بهطورکلی نظام سیاسی و روشهای مدیریت امور عمومی جامعه نیز بهوسیله دین بیان میگردد. (فیرحی، 1382: 21-23) بدیهی است که دولت اسلامی هم از بعد نظری و هم در بعد عملی و در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی تجلی و بهوسیله ملت ایران تحقق یافته است. لذا در جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی، عناصر چهارگانه دولت ملی با ایمان و ارزشهای اسلامی پیوند برقرار مینمایند. ازاینرو ورود جمهوری اسلامی ایران به عرصه سیاست خارجی در عین اینکه از مسائلی سرزمینی و ابعاد قدرت و منافع ملی ایران متأثر است، بهواسطه گفتمان انقلاب اسلامی، در راستای رویکرد کلان اسلام به روابط بینالملل نیز قرار میگیرد. به همین دلیل، دولت اسلامی نمیتواند همچون دولتهای سکولار تنها منافع ملی خود را معیار عملکرد سیاست خارجیاش قرار دهد.
فرهنگسازی و هنجار آفرینی در سطح ملی؛
شکلگیری دولت اسلامی
در سطح کارگزار انسانی، رهایی از نفسانیات و غرایز حیوانی از طریق تزکیه، باعث تهذیب نفس و آگاهی انسان میشود که بازگشت به فطرت و اعتدال انسانی و حقیقت را امکانپذیر میسازد. بر همین مبنا نخستین گام در راه استقرار نظم و جامعه بینالمللی عادلانه نیز، تشکیل نظامی عادل در سطح داخلی است. (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 135) لذا تشکیل دولت اسلامی، که در آن ساختارها و سنتهای اجتماعی، سیاسی درونی کشور و ... در راستای ارزشهای دینی و فطرت انسانی تغییر میکند، اولین گام در مسیر تحول در نظام بینالملل است. بر این مبنا گفتمان انقلاب اسلامی زنجیرهای از عناصر ارزشی و آموزههای دینی را در سیاست خارجی ایران برمیسازد که ابعاد درونی این هنجارها منجر به ظهور هویتِ متشخصی در قالب یک سیاست خارجی اسلامی در ایران گردیده است. در سیمای جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، «دیانت» با «سیاست و قدرت» پیوند فاخری پیدا کرده و ضمن پیوند با مدارهای هویتی، تئوریهای قدرت در معادلات کلان جهانی را به چالش کشانده و در برآیند کلی بهمنزله طرح نویی تلقّی شده است که الهامبخش معنوی ملّتها، بهویژه در جوامع مسلمان شده و بهتبع آن، دین اسلام از حاشیه سیاستها و معادلات بینالمللی خارج شده و در مرکز فضای ذهنی دنیای معاصر نشسته است. (سید نژاد، 1389)
الف) ضرورت پیوندها و هویت اسلامی
ازجمله فرهنگسازیهای انقلاب اسلامی در سطح ملی سیاست خارجی، بازسازی هویت اسلامی و یادآوری هویت بههمپیوسته اسلامی در فراسوی مرزهای ملی است. درواقع با توجه به امتگرایی اسلامی و نیز اصل «حفظ دارالاسلام»، فرهنگ حساسیت برادرانه و مواضع دلسوزانه و مدافعانه از مسلمانان جهان بهعنوان یکی از ابعاد هنجاری حیات اجتماعی ملت ایران و یکی از اساسیترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود.
ب) عزتطلبی و استقلالخواهی
ازجمله دیگر ابعاد فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی که به یکی از ابعاد اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز بدل شد، میتوان به مفهوم کانونی استقلال اشاره نمود. عزتطلبی و استقلالخواهی، از سویی پاسخی به شرایط ناگوار تاریخی تعاملات استعماری ایران در دوران پهلوی و قاجار بوده و از سوی دیگر نیز ریشه در اصل قرآنی «نفی سبیل» (آیه مبارکه 141 سوره نساء) دارد. اهمیت این مفهوم فرهنگی و اصل راهبردی به اندازهای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع گوناگون، آن را شاخص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اعلام کردهاند.
ج) الگوسازی از مردمسالاری دینی و صدور انقلاب اسلامی
ازجمله ارزشهای بنیادین گفتمان انقلاب اسلامی به طرح ایده مردمسالاری دینی و الگوسازی از آن باز میگردد. دولت اسلامی میتواند ضمن تبیین سازگاری اسلام و مردمسالاری، کنش متقابل میان دو حوزه دین و سیاست را آشکار سازد. چنین سازه حکومتی که بر تطابق اسلام با مقتضیات زمان و احیای نظریات اسلام درباره حکومت و دولتمداری استوار است، بر شیوه حکومتی جمهوریت و نقش مردم در تصمیمگیریهای حکومتی تأکید میکند. (دهشیری، 1382)
گفتمان انقلاب اسلامی مبتنی بر رویکرد اسلام در روابط بینالملل، فضایی جدید و کنشی متمایز در شرایط جهانی را سبب گردیده است. بنیاد این گفتمان به این امر باز میگردد که فرهنگسازی و تحول در مبانی هنجاری و خلق معانی جدید، میتواند شرایط مادی در نظام جهانی را تغییر دهد. بر همین مبنا گفتمان انقلاب اسلامی منادی این امر است که نظم موجود قدرت محور جهانی، نظمی اصیل نیست و کاملاً تغییر در آن محتمل است. لذا با فرهنگسازی در عرصههای گوناگون و متکی بر تغییر نگاه به انسان، جامعه و نظام بینالملل میتوان نظمی عادلانه در روابط بینالملل، مبتنی بر ارزشهای عام فطری انسان ایجاد نمود.
در دهههای گذشته اصولگرایی دینی به عاملی تأثیرگذار در عرصه بینالملل تبدیل شده است. اندیشه اسلامی اینک این فرصت را یافته است که رسیدن به سعادت را در عرصه روابط بینالملل در قالب تأسیس یک اجتماع اخلاقی جهانی، فراتر از دولت ملی مطرح نماید؛ از سوی دیگر نیز، به جدیت با اصل برتریطلبی و قدرت محوری در صحنه روابط جهانی به مخالفت برخاسته است. چه اینکه برتریجویی منجر به ایجاد و استقرار ظلم در نظام بینالملل میشود، درحالیکه اسلام به دنبال این موضوع بنیادی میباشد که روابط بینالملل باید بهگونهای ساماندهی شود تا در آن امکان تعریف و کاربرد ظلم به حداقل ممکن برسد. (افتخاری، 1389: 307-301) لذا رویکرد اسلامی در روابط بینالملل، با جدیت در راستای عینیتبخشی به موضوع رهایی و سعادت در قالب یک نظام عادلانه بینالمللی تلاش میکند. به همین جهت، انتقاد از ساختارهای سلطه سیاسی و اقتصادی بینالمللی موجود که تحت منافع و درخواستهای قدرتهای بزرگ عمل میکنند، گام نخست در این حرکت نظری و عملی است. از بعد نظری البته رویکرد اسلامی پیرامون روابط بینالملل، مبتنی بر فرهنگ، اصول و مبانی معرفتی اسلامی قرار دارد. در یک بررسی فرانظری باید تأکید کرد مرجعیت معرفتی وحی قرآنی و عقلانیت بهعنوان دو منبع شناخت در معرفتشناسی اسلامی، موجب میشود نظریه اسلامی روابط بینالملل ماهیتی انتقادی یافته و فراتر از توصیف هستهای بینالمللی به بایدها و نبایدهای روابط بینالملل و همچنین ترسیم نظم آرمانی و مطلوب بینالمللی بپردازد. (دهقانی فیروزآبادی، 1389) چه اینکه از منظر رویکرد رهاییبخش اسلامی، نظریههای موجود در روابط بینالملل فهرستی از شرایط و امور سیاسی را برای تکوین برتری و سلطه جوامع غربی و جناح استکبار ارائه میدهند و در مقابل رویکرد اسلامی در روابط بینالملل، خواهان انتقاد و زیر سؤال رفتن اینگونه از نظریات و مبانی فکری آنها میباشد. یکی از مهمترین راهبردهای اسلامی در تحقق اهداف فوق، ایجاد و تعریف هنجارهای عام و جهانشمول مبتنی بر فطرت انسانی و بسط نظم عادلانه در سطوح گوناگون فردی، ملی، منطقهای و بینالمللی میباشد. چراکه میتوان نقشی مستقل و مؤثر برای ساختارهای معنایی-هنجاری و فرهنگی در تکوین سیاست و روابط بینالمللی عادلانه در نظر گرفت.
سیاست خارجی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی
در راستای نظریه اسلامی روابط بینالملل، «دولت اسلامی» بهعنوان کلیدواژهای جدید در علم سیاست مطرح میگردد. دولت اسلامی همچون دیگر دولتها بر شالوده عناصر و ارکان چهارگانهی سرزمین، حاکمیت، حکومت و جمعیت بنا میگردد؛ اما وصف «اسلامی» آن مفهومی متمایز را از دیگر دولتها به همراه میآورد. (حقیقت، 1385: 13) به همین جهت امامخمینی(ره) برای تبیین صفت اسلامی، بیان میدارند که حکومت اسلامی حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی ... یعنی محتوای آن فرم (جمهوری)، قوانین الهی است. (خمینی، 1378، ج4: 157) لذا در تعریفی از دولت اسلامی، آن را دولتی میدانند که نهتنها ارزشهای حاکم بر زندگی سیاسی و نیز شرایط رهبران و فرمانروایان آن از جانب دین تعیین و تعریف میشود، بلکه حتی شیوه استقرار حاکم در رأس هرم دولت و بهطورکلی نظام سیاسی و روشهای مدیریت امور عمومی جامعه نیز بهوسیله دین بیان میگردد. (فیرحی، 1382: 21-23) بدیهی است که دولت اسلامی هم از بعد نظری و هم در بعد عملی و در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی تجلی و بهوسیله ملت ایران تحقق یافته است. لذا در جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی، عناصر چهارگانه دولت ملی با ایمان و ارزشهای اسلامی پیوند برقرار مینمایند. ازاینرو ورود جمهوری اسلامی ایران به عرصه سیاست خارجی در عین اینکه از مسائلی سرزمینی و ابعاد قدرت و منافع ملی ایران متأثر است، بهواسطه گفتمان انقلاب اسلامی، در راستای رویکرد کلان اسلام به روابط بینالملل نیز قرار میگیرد. به همین دلیل، دولت اسلامی نمیتواند همچون دولتهای سکولار تنها منافع ملی خود را معیار عملکرد سیاست خارجیاش قرار دهد.
فرهنگسازی و هنجار آفرینی در سطح ملی؛
شکلگیری دولت اسلامی
در سطح کارگزار انسانی، رهایی از نفسانیات و غرایز حیوانی از طریق تزکیه، باعث تهذیب نفس و آگاهی انسان میشود که بازگشت به فطرت و اعتدال انسانی و حقیقت را امکانپذیر میسازد. بر همین مبنا نخستین گام در راه استقرار نظم و جامعه بینالمللی عادلانه نیز، تشکیل نظامی عادل در سطح داخلی است. (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 135) لذا تشکیل دولت اسلامی، که در آن ساختارها و سنتهای اجتماعی، سیاسی درونی کشور و ... در راستای ارزشهای دینی و فطرت انسانی تغییر میکند، اولین گام در مسیر تحول در نظام بینالملل است. بر این مبنا گفتمان انقلاب اسلامی زنجیرهای از عناصر ارزشی و آموزههای دینی را در سیاست خارجی ایران برمیسازد که ابعاد درونی این هنجارها منجر به ظهور هویتِ متشخصی در قالب یک سیاست خارجی اسلامی در ایران گردیده است. در سیمای جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، «دیانت» با «سیاست و قدرت» پیوند فاخری پیدا کرده و ضمن پیوند با مدارهای هویتی، تئوریهای قدرت در معادلات کلان جهانی را به چالش کشانده و در برآیند کلی بهمنزله طرح نویی تلقّی شده است که الهامبخش معنوی ملّتها، بهویژه در جوامع مسلمان شده و بهتبع آن، دین اسلام از حاشیه سیاستها و معادلات بینالمللی خارج شده و در مرکز فضای ذهنی دنیای معاصر نشسته است. (سید نژاد، 1389)
الف) ضرورت پیوندها و هویت اسلامی
ازجمله فرهنگسازیهای انقلاب اسلامی در سطح ملی سیاست خارجی، بازسازی هویت اسلامی و یادآوری هویت بههمپیوسته اسلامی در فراسوی مرزهای ملی است. درواقع با توجه به امتگرایی اسلامی و نیز اصل «حفظ دارالاسلام»، فرهنگ حساسیت برادرانه و مواضع دلسوزانه و مدافعانه از مسلمانان جهان بهعنوان یکی از ابعاد هنجاری حیات اجتماعی ملت ایران و یکی از اساسیترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود.
ب) عزتطلبی و استقلالخواهی
ازجمله دیگر ابعاد فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی که به یکی از ابعاد اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز بدل شد، میتوان به مفهوم کانونی استقلال اشاره نمود. عزتطلبی و استقلالخواهی، از سویی پاسخی به شرایط ناگوار تاریخی تعاملات استعماری ایران در دوران پهلوی و قاجار بوده و از سوی دیگر نیز ریشه در اصل قرآنی «نفی سبیل» (آیه مبارکه 141 سوره نساء) دارد. اهمیت این مفهوم فرهنگی و اصل راهبردی به اندازهای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع گوناگون، آن را شاخص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اعلام کردهاند.
ج) الگوسازی از مردمسالاری دینی و صدور انقلاب اسلامی
ازجمله ارزشهای بنیادین گفتمان انقلاب اسلامی به طرح ایده مردمسالاری دینی و الگوسازی از آن باز میگردد. دولت اسلامی میتواند ضمن تبیین سازگاری اسلام و مردمسالاری، کنش متقابل میان دو حوزه دین و سیاست را آشکار سازد. چنین سازه حکومتی که بر تطابق اسلام با مقتضیات زمان و احیای نظریات اسلام درباره حکومت و دولتمداری استوار است، بر شیوه حکومتی جمهوریت و نقش مردم در تصمیمگیریهای حکومتی تأکید میکند. (دهشیری، 1382)