kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۲۲۱۴
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۷
شصتمین سالگرد هجوم وحشیانه رژیم شاه به مدرسه فیضیه

روزی که فیضیه به خاک و خون کشیده شد

 
 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
وقتی که به هنگام تحویل سال 1342، چراغ‌های حرم مطهر لحظاتی خاموش و سپس روشن شد، ناگهان موج کاغذهای سفید، فضای صحن و حرم را سفید کرد و بر روی سر و دست مردم ریخت. کاغذهایی که نسخه‌های اعلامیه حضرت امام بود درباره اعلام عزای عمومی در عید سال 42 با عنوان اینکه «روحانیت امسال عید ندارد». 
اعلامیه‌ها را طلاب مبارزی که از ساعت‌ها پیش‌، وارد صحن و حرم مطهر گردیده و لابه‌لای جمعیت قرار گرفته بودند، پخش کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن روزها در بطن مبارزه قرار داشتند، از آن شب سال نو چنین نقل می‌کنند:
«...ما آن روزها اصلا آرام نداشتیم. اصلا نمی‌فهمیدیم که نهار و شام کی می‌خوریم. به‌طور دائم در حرکت و فعالیت بودیم تا روز اول فروردین که زوّار از سراسر کشور و به‌خصوص از تهران می‌آمدند، بتوانیم حداکثر استفاده را بکنیم. تعداد زیادی تراکت تهیه کردیم‌، تراکت‌های فراوانی مبنی براینکه ما عید نداریم‌، پلی‌کپی کردیم و هنگام تحویل سال‌، میان مردمی که در صحن مطهر اجتماع کرده بودند، ریخته شد. روز اول فروردین، با پخش اعلامیه‌ها و تراکت‌هایی مبنی بر عزای عمومی گذشت...»1
ساواک وحشت‌زده شده و بخشنامه‌ای صادر کرد مبنی بر به‌هم زدن مجالس عزاداری روحانیون و طلاب مبارز:
«از ساواک مرکز به کلیه ساواک‌ها 
... دستور فرمایید از هم‌اکنون با تشریک مساعی مامورین و مسئولین انتظامی در مقابل بیانات وعاظ محرک در مساجد دسته‌جاتی وجود داشته باشند که با ذکر صلوات مانع اظهارات نامتناسب آنان بشوند...»2
مزدوران گارد شاهنشاهی در لباس‌های مبدل
این دستورالعمل در دوم فروردین 1342 در قم و در مراسم سوگواری سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق‌(ع) به اجرا درآمد و دسته‌هایی از ماموران رژیم شاه، سعی در اخلال و برهم زدن مجالس فوق را نمودند.
آغاز توطئه در منزل حضرت امام خمینی بود که به هنگام سخنرانی یک روحانی مبارز درباره برنامه‌های روشنگرانه حضرت امام جعفر صادق‌(ع)، ناگهان صدای صلوات نابجا و پی‌درپی، سخنان او را قطع کرد و موجب ناآرامی‌هایی در مجلس شد. پس از اینکه گزارش این نابسامانی به عرض امام رسید‌، ایشان از اندرونی خارج شدند و ضمن مواجهه با استقبال گرم و پرشور مردم حاضر، در کنار روحانی سخنران نشستند. روحانی یادشده به سخنان خود ادامه داد، اما مجددا صدای صلوات نابجا، حرف‌های او را قطع کرد. امام، مرحوم شیخ صادق خلخالی را به حضور خواندند و مطالبی را به او گفتند تا پشت میکروفن اعلام نماید. مرحوم خلخالی هم در میکروفن این سخنان را از سوی امام نقل کرد:
«...توجه بفرمایید. حضرت آیت‌الله می‌فرمایند: به افرادی که ماموریت اخلالگری و ایجاد هرج و مرج در این مجلس را دارند، اتمام حجت می‌کنم که اگر یک بار دیگر، حرکت سوء و ناشایسته‌ای که موجب اخلال در نظم و آرامش است، از خود نشان دهند و خواسته باشند از رسیدن سخنان آقایان خطباء به گوش مردم جلوگیری کنند‌، فورا به طرف صحن مطهر حرکت می‌کنم و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه‌(ع) سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد‌، شخصا ایراد خواهم کرد...»3
برنامه‌ای مشابه در مدرسه فیضیه و در مراسمی دیگر در سالگرد شهادت امام صادق‌(ع) که توسط آیت‌الله گلپایگانی برپا شده بود، به فاجعه‌ای تاریخی انجامید. در آنجا که روحانی مبارزی به نام انصاری سخنرانی می‌کرد.سخنش در مورد حفظ و حراست احکام اسلام و استقلال ایران بود. چندین‌بار صدای بلند صلوات این سخنان را قطع کرد. در این هنگام یکی از جوانان پای منبر به فردی که در کنارش مدام صلوات می‌فرستاد، اعتراض کرد که با تهاجم وی و سایر همراهانش مواجه گشت. 
هجوم چکمه‌پوشان شاه به حوزه علمیه قم
درگیری شروع شد و مزدوران شاه که در میان جمعیت حضور داشتند، نقاب از چهره برداشته و با باتوم و چوب و چاقو به جان طلاب و روحانیون حاضر در مجلس افتادند، با چاقو و دشنه شکم پاره کردند، سینه شکافتند، پهلو دریدند، درب و پنجره حجره‌ها را شکستند و هرچه بر سر راه خود دیدند، خرد کردند و مدرسه فیضیه را به حمام خون بدل ساختند. این جنایات تاساعات نیمه شب ادامه یافت.
 عملیات تهاجم به مدرسه فیضیه توسط سرهنگ مولوی(معاون ساواک تهران) که با لباس مبدل در آن صحنه خونین حضور داشت، رهبری می‌شد. 
روایت سپهبد محسن مبصر که از فرماندهان شهربانی شاه بود، حضور مزدوران شاه در مجلس دوم فروردین مدرسه فیضیه را به‌طور رسمی تایید کرده است:
«...داستان رویداد بهار 1342
رویداد مدرسه فیضیه قم:
در روزهای نخستین فروردین 1342، سازمان‌های اطلاعاتی اطلاع یافتند که روز دوم فروردین از همه مسلمان‌ها خواسته شده، در مدرسه فیضیه قم گرد آیند و در تظاهرات مخالفت با همه اصلاحات، شرکت کنند و آنها را بدعتی در اسلام بخوانند و مسلمان‌ها را از زیر بار رفتن به این‌گونه کارهای خلاف شرع بازدارند. در برابر این تصمیم و جلوگیری از آن سرانجام طرح نابخردانه و می‌شود گفت کودکانه‌ای فراهم و به تصویب رسانیده و به اجرا درآوردند. شماری از سربازان گارد شاهنشاهی(گارد جاویدان) را باپوشاک غیرنظامی در روزی که قرار بود در مدرسه فیضیه تظاهرات برپاشود، به آنجا فرستادند و آن سربازان روز دوم فروردین به مدرسه فیضیه ریختند و با طلبه‌ها، درگیر شدند و می‌گویند دو یا سه نفر هم از طلبه‌ها کشته شدند. این طرح را تیمسار نصیری پیشنهاد کرده و آقای علم آن را پسندیده و به تصویب اعلیحضرت رسانیده و دستور اجرای آن را از سوی ایشان صادر کرده بوده است...»4
حضرت امام خمینی در همان لحظه‌ای که خبر یورش به مدرسه فیضیه را شنیدند، بی‌درنگ از اندرونی منزلشان خارج شدند و پس از دلگرمی دادن به مردمی که در آنجا اجتماع کرده بودند، قصد عزیمت به مدرسه فیضیه را کرده و گفتند:
«...آنها با من کار دارند، من باید به فیضیه بروم و ببینم به طلبه‌هایم چه می‌گذرد...»
ولی با التماس و قسم دادن حاضرین از این تصمیم منصرف شده و سخنانی ایراد کردند که در آن شرایط حساس و در عین حال هولناک، روحیه فوق‌العاده‌ای به حاضرین دادند.
یک‌شبه ره صدساله پیموده شد
ایشان در حالی که روحانیون و طلاب و سایر طبقات مردم تحت تاثیر سبعیت و ددمنشی مزدوران شاه در مدرسه فیضیه، ملتهب و برافروخته بودند‌، گفتند:
«... ناراحت و نگران نشوید‌، مضطرب نگردید‌، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع‌، صبر و استقامت کردند... عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر‌(ع) و امام حسین‌(ع) را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت‌آمیز دستگاه حاکمه خود را ببازند. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم...»5
حضرت امام سپس صبح روز سوم فروردین مردم را به بازدید از مدرسه در خون تپیده فیضیه دعوت کرده و آنان را به عیادت از روحانیون مجروح فراخواندند که به این ترتیب نهضت یک‌شبه ره صدساله پیمود و افشای ماهیت ضداسلامی و ضدانسانی رژیم شاه که شاید سال‌ها تلاش لازم داشت‌، یک‌روزه انجام شد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن روزهای حماسه‌ساز در کنار رهبر و مقتدایشان‌، حضرت امام حضور فعالی داشتند، درباره آن اقدامات تاریخی فرموده‌اند:
«...آن روز در خدمت امام حرکت کردیم و وارد مدرسه شدیم. به سمت چپ پیچیدیم و دم حجره اول یا دوم (درست یادم نیست) امام نشستند. طلبه‌ها هم اطراف ایشان حلقه زدند. ‌هاله‌ای از غم، صورت امام را گرفته بود، شدیدا غمگین بودند. ذکر مصیبتی شد، یک سیدی آنجا بلند شد و روضه خواند و پس از روضه، امام از مدرسه بیرون رفتند. این حرکت نیز در شکستن رعب طلاب قم، خیلی تاثیر داشت، پای طلبه‌ها به مدرسه باز شد و بار دیگر، مدرسه به‌صورت پایگاه درآمد...»6
در گام بعدی حضرت امام، اعلامیه کوبنده‌ای صادر کردند که ضمن خنثی نمودن هدف جنایت رژیم شاه در فیضیه مبنی بر ایجاد ترس و وحشت در طلاب، مستقیماً شاه و شاه‌دوستی را به نبرد فرا خوانده بودند.
حضرت امام در بخشی از آن اعلامیه نوشتند:
«...حمله کماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدل و معیت و پشتیبانی پاسبان‌ها به مرکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد...شاه‌دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین... شاه‌دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام... شاه‌دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام، شاه‌دوستی یعنی کوبیدن روحانیت...تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ مابلغ... من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگویی‌ها و خضوع در مقابل جباری‌های شما حاضر نخواهم کرد...»
به‌دنبال این اعلامیه امام، حوزه علمیه قم که می‌رفت برای مدت طولانی در خاموشی فرو رود، روح تازه‌ای یافت و نهضت امام گام‌های بلندی به سوی جلو برداشت. گام‌هایی که به همراه دیگر راهبردهای حضرت امام، انقلابی را زمینه‌‌سازی کرد که 15 سال بعد بنا بر اظهارات رهبران صهیونیست، دنیا را به لرزه درآورد. 
______________________________
1- مجله آشنا از نشریات مرکز فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- شماره‌های 15 و 16 و 17   2- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد(زمینه‌ها)- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات- تهران- چاپ اول- مرداد 1378- صفحه 569
3- غلامرضا کرباسچی- جلد دوم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 1381- صفحه 174   4- هویدا، سیاستمدار پیپ، عصا و ارکیده- خسرو معتضد- انتشارات زرین- تهران- چاپ اول- 1378- صفحات 479 و 480  5- صحیفه امام – جلد اول- صفحه 166  6- همان