چگونه «سند بردگی ملت ایران» امضاء شد
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... قانونی را به مجلس بردند... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. چنانکه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه میکنند. چنانکه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد...»
این واضحترین و سرراستترین تعریف از قانون کاپیتولاسیون بود که حضرت امام در سخنرانی مورخ
4 آبان 1343 بیان کردند. قانونی که تحت معنای حق قضاوت کنسولی، علاوهبر وابستگان سیاسی، مستشاران نظامی آمریکایی را نیز از مصونیت قضایی برخوردار میساخت. به این مفهوم که هر جرم و جنایتی توسط آنها در کشور ما انجام میگرفت، حقی برای محاکمه آنها در محاکم قضایی ایران وجود نداشت و برای پاسخگویی بایستی در کشور خود و در دادگاههای آمریکا، مورد محاکمه قرار میگرفتند.
اولین حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران به نخستین سالهای دهه 1320 و بحبوحه جنگ جهانی دوم برمیگردد که گروهی از آنها به همراه ارتشهای اشغالگر متفقین وارد ایران شده و به بازسازی و تجدید سازمان ارتش مضمحل شده شاه فراری پرداختند. آنها همزمان با تجهیز ارتش به سلاحهای آمریکایی، به آموزش و تربیت کادرهای جدید نظامی پرداخته و ساختاری کاملا آمریکایی برای ارتش پیریزی نمودند.
به تبع این حکمرانی بر ارتش ایران، مستشاران نظامی ایالات متحده در این سرزمین از اختیارات گستردهای برخوردار شدند و مراکز آموزشی از جمله آموزشگاهها، مدارس نظامی و دانشکده افسری را تحت کنترل خود گرفته و بر احداث تاسیسات نظامی هم نظارت میکردند. رؤسای اداره مستشاری آمریکا از مراکز نظامی در نقاط مختلف ایران بازدید نموده و نظامیان ایرانی حتی با درجه فرماندهی در ارتش موظف به اطاعت از دستورات مستشاران آمریکایی بودند.1
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تثبیت سلطه ایالات متحده آمریکا بر ایران، طرح تشکیل سیستم اطلاعاتی و امنیتی به منظور کنترل اوضاع داخل ایران در دستورکار سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا قرار گرفت و در اولین قدم در سال 1335 اقدام به تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) کردند که به نوشته جیمز بیل (پژوهشگر آمریکایی) با کمک سازمان سیا تشکیل شد و آمریکا نیروهای اطلاعاتی خود را برای تشکیل آن به ایران اعزام نمود.2
بنا به تصمیم سازمان سیا، مستشاران آمریکایی، مسئولیت آموزش فنون اطلاعات و امنیت و تربیت اعضای ساواک را برعهده گرفتند.3 به علاوه این که تعدادی از این افراد نیز برای طی دورههای ویژه تخصصی به آمریکا اعزام شدند.
به این ترتیب در اوایل دهه 40، تعداد و انواع مستشاران نظامی و امنیتی آمریکایی در ایران رو به فزونی نهاد. اینجا بود که نیاز به برقراری قانون کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی مستشاران نظامی و اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده آمریکا لازم به نظر رسید و آمریکاییها سعی کردند هرچه سریعتر این قانون را در ایران برقرار سازند.
اگرچه این قانون از زمان نخستوزیری علی امینی به جریان افتاد و در زمان اسدالله علم، لایحه آن تدوین گردید ولی آمریکاییها بر روی حسنعلی منصور عضو ارشد انجمنهای فراماسونری و از سیاستمداران نوکیسه سرمایهگذاری کرده و در انتظار صدور حکم نخستوزیری او بودند.
جملاتی عجیب در خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه) آمده که نشان میدهد، حسنعلی منصور چگونه مدتها قبل، از نخستوزیری خود خبر داشت. فردوست در خاطراتش نوشته است:
«... در زمان تظاهرات 15 خرداد 1342، اسدالله علم مهره توافق آمریکا و انگلیس نخستوزیر بود. اما ادامه نخستوزیری علم صلاح دانسته نشد و آمریکاییها و انگلیسیها حسنعلی منصور ـ پسر منصورالملک ـ را برای تصدی نخستوزیری با اختیارات ویژه پیشنهاد کردند. منصور نیز از مهرههایی بود که توسط انگلیسیها به آمریکا معرفی شد و لذا حمایت هر دو قدرت را به حد کافی پشتسر داشت. من از طرح نخستوزیری منصور اطلاع نداشتم، حوالی بهمن 1342 بود و محمدرضا برای مسافرت یک ماهه و بازی اسکی به سوییس رفته بود. در این مسافرتها معمولاً جلسات سالیانه او با رئیس کل MI-6 و شاپورجی ریپورتر برگزار میشد. روزی حسنعلی منصور برای دیدنم به ساواک آمد و پرسید که مگر دفتر ویژه اطلاعات با شاه تماس ندارد؟ پاسخ مثبت دادم. گفت از طرف من سؤال کنید که فرمان نخستوزیری من کی صادر میشود؟ گفتم من از این موضوع بیاطلاعم. گفت خود ایشان میدانند، شما کافی است تلگراف کنید. تلگراف شد. پاسخ چنین بود: «پس از مراجعت به تهران». تلفنی مطلب را به منصور گفتم. پرسید که محمدرضا چند روز دیگر باز میگردد؟ گفتم حدود 20 روز دیگر. گفت خیلی دیر میشود. تلگراف کنید فرمان را از همان جا صادر کند. تلگراف صادر شد. جواب رسید بگویید چه عجلهای دارد، به اضافه ممکن است زودتر به تهران مراجعت شود. منصور دیگر چیزی نگفت ولی از این وضع ناراحت شد. به هر حال، پس از مراجعت محمدرضا، فرمان صادر و منصور نخستوزیر شد...»
اسدالله علم ساعت یازده و ربع روز 17 اسفند 1342 استعفا کرد و حسنعلی منصور در ساعت یک بعدازظهر همان روز فرمان صدارت گرفت و سه ساعت بعد در چهار بعدازظهر اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کرد!
او پس از استقرار در پست نخستوزیری، لایحه کاپیتولاسیون را به شکل ماده واحده به مجلس سنا داد:
«ماده واحده ـ مجلس سنا در جلسه خود متن یادداشت شماره 8296 مورخ 26/8/1342 وزارت امور خارجه شاهنشاهی و یادداشت شماره 299 مورخ 18 دسامبر 1963 سفارت کبرای ایالات متحده آمریکا در تهران را مورد بررسی قرار دهد.»
بدینگونه از این ماده واحده، هیچگونه استنباطی نسبت به مصونیت قضایی برای مستشاران نظامی و قانون کاپیتولاسیون برنمیآمد، چرا که اصل قضیه در یادداشت سفارت آمریکا ودستور سفیر ایالات متحده به دولت درج گردیده ولی مفاد آن یادداشتهای در ماده واحده ذکر نشده بود. همان یادداشتهایی که حکایت از مصونیت قضایی در مورد مستشاران نظامی آمریکا و خانوادهها و منسوبین آنها داشت.
نکته دیگر برای تعجیل در تصویب لایحه یا ماده واحده مذکور این بود که در زمان طرح آن، مجلس سنا در ایام تعطیلات تابستانی به سر میبرد. اما منصور برای اتمام تعطیلات مجلس، صبر نکرد و تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده، برای رسیدگی به چند لایحه دیگر از جمله بودجه کل کشور و تأسیس مرکز آمار ایران را نمود و در کنار آنها، همان ماده واحده مرموز بهعنوان «تصویب دو فقره یادداشت بین وزارت خارجه و سفارت آمریکا» را مطرح کرد!
سرانجام در 3 مرداد 1343 صحنهآرایی بهگونهای انجام گرفت که سناتورها را تا نیمه شب در مجلس سنا نگاه داشته و در نزدیکی نیمهشب و شرایط خواب و بیداری آنها، بدون این که اسمی از «کاپیتولاسیون» برده شود، متن یادداشتهای متبادله که همان «کاپیتولاسیون» بود را طرح کردند و از تصویب سنا گذراندند!
یکی از دستاندرکاران مطبوعاتی وقت که خود شاهد جریان آن جلسه بود، از بیخبری کثیری از سناتورها از اصل واقعه و وحشت دولتیها از دفاع علنی و واضح از لایحه، خبر داده و میگوید که میرفندرسکی معاون وزارت خارجه با یک زرنگی خاص حاضر نشد از لایحه دفاع کند و با اصراری که جهت توضیح پیرامون آن از سوی یکی دو سناتور شد، سعی کرد فقط در حدود گزارش کمیسیون خارجه سنا حرف بزند.
ماده واحده فوق در 21 مهرماه 1343 به مجلس شورا رفت. حسین خطیبی نایبرئیس وقت مجلس شورا که در آن روز به جای عبدالله ریاضی، مدیریت جلسه را برعهده داشت، درباره چگونگی تصویب این لایحه گفته:
«یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشتند که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بیمقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم....»
مجلس شورا بررسی این لایحه را در دو نوبت ۴ ساعته انجام داد. ۸ ساعتی که شاهد نطقهای تند مخالفان پرشمار علیه طرح آن بودند. براساس مستندات تاریخی هنگام رایگیری در مورد ماده واحده فوق، با وجود تلاش دولت، عده زیادی از نمایندگان در مخالفت با این لایحه رای داده و لایحه طبق اصول و قواعد پارلمانی رد شده محسوب میشد، چرا که تعداد آرای موافق کمتر از نصف عده حاضر در جلسه بود. اما بهدلیل این که برخی وکلا از رای دادن به این ماده واحده خودداری کردند، رئیس جلسه، آمار آنها را به شمار نیاورد و لایحه مورد نظر را با ۷۴ رأی موافق در مقابل ۶۱ رأی مخالف مصوب اعلام نمود.
در پی تصویب این لایحه، امام خمینی در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ در یک سخنرانی تاریخی که مطلعش، آیه استرجاع بود، به شدت رژیم شاه و اربابان آمریکاییاش را مورد حمله قرار داده و به افشای لایحه ننگین پرداخته و گفتند:
«... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من بهجای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانهها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند...»
و سپس در بیانیهای لایحه فوق را «سند بردگی ملت ایران» خواندند.
حضرت امام، 10 روز بعد از این سخنرانی به جرم دفاع از استقلال ایران تبعید شدند و در پی آن، این اراذل و اوباش آمریکایی بودند که تحت عنوان مستشار نظامی در خیابانهای ایران جولان میدادند، بدمستی کرده و به نوامیس مردم تعرض نموده و حقوق ملت را زیر پا میگذاشتند که بابت آن جرائم، صدها شکایت و دادخواهی از سوی مردم به محاکم قضایی و انتظامی ایران داده شد اما هیچکدام مورد رسیدگی قرار نگرفت.
مستشاران نظامی آمریکایی از چنان قدرتی برخوردار شدند که علناً و رسماً در مقابل سربازان ایرانی به فرماندهان ارشد آنها توهین میکردند، ارزشها و هویت ملی و دینیشان را زیر علامت سؤال میبردند و بزرگ ترین تحقیرها و اهانتها را روا میداشتند اما اگر کسی در برابر این اهانتها، اعتراض یا انتقادی میکرد، شدیداً توبیخ و مجازات میشد.
حضرت امام پس از 14 سال تبعید به ایران بازگشتند و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و سرانجام کاپیتولاسیون در ایران به تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ براساس مصوبه شورای انقلاب بهصورت رسمی و برای همیشه لغو شد.
_________________________
1- جیمز بیل- عقاب و شیر- جلد اول- ترجمه مهوش علایی- تهران- انتشارات کوبه- 1371- صفحه 201 2- همان- صفحه 165 3- حسین فردوست- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی- جلد اول- انتشارات اطلاعات- تهران- 1367- صفحه 417