kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۱۵۱۸
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۲۱:۲۳
تیم ‌اندرسون، تحلیلگر مشهور استرالیایی در گفت‌و‌گو با کیهان

آزادی، اسم رمز آمریکا برای اقدامات تروریستی و جنگ اقتصادی علیه ایران

 
 
 
 
سرویس خارجی-
تیم‌ اندرسون که به دلیل مواضع ضد استکباری و 
ضد صهیونیستی اش از دانشگاه استرالیا اخراج شده، در گفت‌و‌گو با کیهان تاکید می‌کند «جنون خود بزرگ‌بینی» آمریکا با ایجاد ارتباطات و اتحاد موثر بین کشورهای مستقل جهان با چالش جدی مواجه شده است.
همزمان با شکست اغتشاشات و آشوب‌های داخلی، رهبر انقلاب در دانشگاه افسری در بیاناتی مهم، بر نقش پررنگ سرویس‌های اطلاعاتی خارجی از جمله «سیا» و «موساد» در مدیریت و پیشبرد اغتشاشات تاکید کردند و فرمودند: «بعضی‌ها تا ما می‌گوییم فلان حادثه را دشمن خارجی ایجاد کرده، روی این کلمه دشمن خارجی حساسیت دارند. فورا سینه سپر می‌کنند برای دفاع از سازمان جاسوسی آمریکا یا صهیونیست‌ها! انواع تحلیل را، انواع لفٌاظی‌های مغالطه‌آمیز را وسط می‌کشند برای اینکه اثبات کنند که نه، پای خارجی‌ها، دست خارجی‌ها در این قضیه وجود نداشته است.»
بماند که هر ناظری با یک برداشت منطقی از خصومت‌ورزی غربی‌ها طی چهل سال اخیر، نسبت به نقش‌آفرینی دشمنان در اغتشاشات اذعان می‌کند. همچنین بنا بر گزارش‌های رسیده  از نهادهای امنیتی شمار قابل‌توجهی از جاسوسان خارجی هم در جریان اغتشاشات اخیر دست‌گیر شده‌اند. اعتراف‌هایی که برخی لیدرهای‌های خارج نشین می‌کنند نیز قابل تامل است. جهت‌دهی آشوب‌های داخلی از سوی آمریکا و متحدانش در منطقه‌ای که ایران جزء معدود کشورهای باثبات آن است، حقیقتی است که از چشمان منصف تحلیلگران خارجی حوزه غرب‌آسیا هم دور نمانده است. «تیم آندرسون» تحلیلگر امور غرب‌آسیا و استاد سابق دانشگاه سیدنی استرالیا، در گفت‌وگو با تحریریه خارجی کیهان می‌گوید که چطور منابع سرشار و موقعیت ویژه غرب‌آسیا موجب دست‌درازی واشنگتن به این منطقه شده و همچنین تاکید می‌کند که چطور ناکامی آمریکا در کنترل کشورهای مستقل موجب به تلاش برای تجزیه و بی‌ثبات ‌سازی می‌شود. نظرات و تحلیل‌های نویسنده بیش از ده جلد کتاب از جمله «محور مقاومت» و «جنگ کثیف در سوریه» در ادامه می‌خوانید:
۱ )خصوصیات منطقه غرب‌آسیا چیست که ابرقدرت‌ها در طول تاریخ همواره به دنبال برهم زدن ثبات و تسلط بر آن هستند؟
کشورهای غرب‌آسیا همواره در طول تاریخ، سلطه جهانی را مجذوب خود کرده است. این علاقه قدرت‌ها به گسترش نفوذ به‌دلیل موقعیت جغرافیایی، منابع زمینی و وضعیت مستقل این دسته از کشورهاست. غرب‌آسیا دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی است، بین اروپا و آسیای مرکزی و آفریقا قرار گرفته، و بدین ترتیب یک چهارراه مهم ترانزیت کالا و تجارت زمینی و دریایی است. منطقه سرشار از انرژی و منابع غذایی است و همه سلطه‌‌گران در ادوار مختلف تاریخ به‌دنبال حمله و تصاحب منابع‌طبیعی آن هستند. در نهایت، استقلال بیشتر کشورهای غرب آسیا و دیدگاه عدم تعهد آن‌ها، این دسته از کشورها را برای غارتگران جذاب‌تر می‌کند.
2) حمایت آمریکا از آشوب‌های داخلی کشورهای دشمن در منطقه، مثل سوریه و ایران تا چه‌اندازه مبتنی بر واقعیت است؟
مخصوصا از اواسط قرن بیستم به آن‌طرف، واشنگتن (اجازه بدهید که آمریکا نگوییم، چراکه در آمریکا ۳۵ ملت وجود دارد) این توهم را برای خود به‌وجود آورد و گسترش داد که می‌تواند دنیا را رهبری و مدیریت کند. واشنگتن تصور کرد که در همان مسیری گام بر می‌دارد که در سال ۱۹۹۱ منجر به فروپاشی جماهیر شوروی شد.
دلیل این «جنون خودبزرگ پنداری» که همان جای پای ثابت در اروپا و آسیا بود به طور جدی مورد آسیب قرار گرفت. علت این آسیب هم ایجاد روابطی مابین شرق‌آسیا، روسیه و اروپا بود. بنابراین واشنگتن تصمیم به اتخاذ سیاست جدیدی در براه‌انداختن جنگ در خاورمیانه گرفت، آن‌هم به دو دلیل: ۱)تسلط استراتژیک بر منابع منطقه‌ای و ۲) در نتیجه انسداد بلوک در حال ظهور ارتباطات اوراسیا. این موضوع کمک ‌می‌کند تا تبیین کنیم که چرا ایران به‌عنوان یک دولت مستقل پیشرو در غرب‌آسیا به‌عنوان مهم‌ترین مانع در اعمال قدرت آمریکا در منطقه است. جمهوری اسلامی ایران همواره از ملت‌های مستقل منطقه همچون فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن حمایت کرده است. این حمایت شامل تسلیح مقاومت فلسطین هم می‌شود. همچون سایر قدرت‌های سلطه‌جو، واشنگتن هم سعی می‌کند تا قاعده اختلاف بینداز و حکومت کن را عملی کند. اگر نتوان دولت‌های مستقل را از قدرت کنار زد، آمریکا به دنبال بی‌ثباتی و تجزیه خواهد رفت. می‌توانیم به‌راحتی ببینیم که این راهبرد در کشورهای مختلفی از جمله عراق، یمن، سوریه، ایران، ونزوئلا، کوبا، سودان، روسیه و چین عملی شده است. ماشین جنگی آمریکا، بدون توجه به دولت بر سر کار، از هر بهانه‌ای استفاده می‌کند تا ایران را بی‌ثبات کند و تاثیرات منفی را به نمایش بگذارد، همان‌طور که گفته شد هیچ تفاوتی هم نمی‌کند که جمهوری‌خواهان بر سر کار باشند و یا دموکرات‌ها! استفاده از متحدین منطقه‌ای مانند اسرائیل و آل‌سعود برای سوء‌استفاده از تفاوت‌ها مثل اختلافات عرب‌ها و ایرانی‌ها یا سنی و شیعه تبدیل به یک راهبرد ویژه شده است.
۳) تجزیه ایران و حمایت از تجزیه‌طلبان ایرانی در کجای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران یکپارچه قرار می‌گیرد؟
تلاش‌های (ناکام) فعلی برای تجزیه ایران شبیه به همان برنامه‌ها و اقداماتی است که واشنگتن پیش از این در فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و یمن طراحی کرده بود. واشنگتن از طیف متفاوت و متعددی همچون تجزیه‌طلبان کُرد تحت حمایت اسرائیل، بهمراه مجاهدین خلق و تروریست‌های داعش مستقر در پایگاه‌های آمریکایی در شرق سوریه و غرب عراق در راستای سیاست‌های خود استفاده می‌کند. به‌تازگی ارتش سوریه متوجه شده که تروریست‌های منتسب به مجاهدین خلق پابه‌پای تروریست‌ها جبهه‌النصره در شمال‌غرب سوریه حضور مخرب دارند. همه این گروه‌ها قدرتی در اختیار قدرت‌های مداخله‌جو هستند. شعار لیبرالی و گول‌زننده «آزادی» در راستای تروریسم و جنگ اقتصادی (اقدامات یک‌جانبه و اجباری که به غلط تحریم خوانده می‌شود) برجسته‌‌سازی می‌شود.
۴) راهکار پیش‌روی ملت‌های مستقلی که به دنبال مقابله با تخاصم آمریکا هستند، چیست؟
به‌نظر من اتحاد داخلی و منطقه‌ای رمز اصلی ملت‌های مستقل برای توقف این سلاخی خونین است. اتحاد منطقه‌ای (چه ائتلاف باشد، چه فدراسیون و یا یک بلوک نظامی و اقتصادی) برای شکل‌گیری این اتحاد بسیار ضروری است. در فقدان چنین ائتلافی، دشمن به راهکار خود مبنی اختلاف‌افکنی و بی‌ثبات ‌سازی ادامه خواهد داد. در وضعیتی که کشورهایی نظیر عراق و لبنان به صورت اساسی دچار تفرقه هستند، ایجاد اتحاد منطقه‌ای مهم‌تر هم به‌نظر می‌رسد. قدرت منطقه‌ای می‌تواند تا حدودی ضعف داخلی را بپوشاند. یافتن و تاکید بر اشتراکات فرهنگی و ایدئولوژیک کمک‌کننده است اما ضروری نیست‌. ما از قبل شاهد پیوندهای قوی بین فرهنگ‌های متنوع در سطح منطقه هستیم. مثلا تمدن اسلامی در شرایط فعلی توانسته ایران و کشور عربی سوریه را به هم نزدیک کند. مثلا اگر بخواهیم به مثال‌های بین‌المللی اشاره کنیم، می‌توان از همکاری رو به‌پیشرفت کشورهای مستقل شرق آسیا با کشورهای در حال پیشرفت آمریکای لاتین همچون کوبا، بولیوی  نیکاراگوئه و ونزوئلا یاد کرد. آن‌ها تحت حملات مشترکی قرار دارند. همچنین، همکاری راهبردی بین روسیه و چین براساس دورنمای راهبردی مشترک ساخته شده است. برای مقابله با هژمونی ویرانگر و ایجاد جهانی چند قطبی‌نیازی به ترتیب‌دادن یک هژمونی فرهنگی نیست.