چرا جبهه سکولار راهپیمایی اربعین را تحمل نمیکند؟ (نگاه)
محمد ایمانی
1- راحتطلبی و تنآسانی، چیز عجیبی نیست. آنچه شگفت و تحسینبرانگیز مینماید، این است که انسان نه تنها از رنج نگُریزد، بلکه برای هدفی متعالی، خود را به رنج بیفکند. همین روزها، دهها میلیون دلباخته امام حسین(ع) خود را به رنج انداخته و راهی پیادهروی اربعین شدهاند. تفاوت انسانها در فهمی است که از گوهر خویش پیدا میکنند یا نمیکنند. اینکه قدر آدمی به چیست و چه چیز را باید ارزشمند بشمارد و در طلب همان، تکاپو کند. اصلا مرز دانایی و نادانی، همین جاست. چنان که امیرمومنان(ع) فرمود: «العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ، و كَفى بِالمَرءِ جَهلاً ألاّ يَعرِفَ قَدرَه. عالِم، كسى است كه قدر و منزلت خود را بشناسد و در نادانی آدمى، همين بس كه قدر و اندازه خود را نشناسد».
2- قیمت آدمی به چیست؟ این تعبیر والا از امیرمومنان علیهالسلام است که فرمود: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ. قیمت و ارزش آدمی به قدر همت اوست». علامه محمدتقی جعفری(ره)نقل میکند: «برخي از جامعهشناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادلنظر بپردازند؛ اینکه ارزش واقعي انسان به چيست؟ برای سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلا معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است. معيار ارزش بنزين به مقدار و کيفيت آن است. معيار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معيار ارزش انسانها در چيست. هر کدام از جامعهشناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي که نوبت به بنده رسيد، گفتم اگر ميخواهيد بدانيد يک انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و عشق میورزد. کسي که عشقش يک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسي که عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما کسي که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست. من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روی پای خود ايستادند و کف زدند. هنگامي که تشويق آنها تمام شد، دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام علی عليهالسلام است. آن حضرت در نهجالبلاغه ميفرمايند: «قِيمَهًُْ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ. ارزش هر انساني به اندازه چيزی است که دوست میدارد (آن را خوب میداند)». وقتي اين را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي عليهالسلام از جا بلند شدند».
3- نوع میل و خواستهای که در دل انسان میجوشد و او را به جنبش درمیآورد، به او هویت و بها میبخشد یا بیقیمت میکند. انسان، همان است که در دلش میگذرد. در اینباره، رهبر معظم انقلاب مهرماه 1383، در دیدار کارمندان وزارت اطلاعات گفتند: «... این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیلهای که انسان را به اوج آسمان و اوج معنویت میبرد، تبدیل میشود، گاهی هم به عکس، به سنگ سنگینی تبدیل میشود که بسته میشود به پای انسان، و انسان را تا اعماق دره فرو میبرد؛ غرق میکند؛ پدر انسان را درمیآورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است، دل دیگر نیست. در آن صورت؛ دِه بود آن، نه دل که اندر وی- گاو و خر بینی و ضیاع و عقار. آن دلی که انسان در آن عشق اتومبیل فلانجور دارد، آن دل نیست، گاراژ است، بنگاه معاملاتی است! آن دلی که همهاش در آن میل جنسی موج میزند، دیگر دل نیست، عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگی نقش داشته، از اینها نام برده و میگوید دلی که اینها در آن باشد، آنجا طویله است! ده است! دل نیست؛ دل جای خداست، جای نور است».
4- ارزش و قیمت آدمی، به اندازه همان چیزی است که دوست میدارد و نیک میشمارد. بلکه آدمی، همان است که میخواهد و میستاید. پيامبر اعظم(ص) فرمود: «مَنْ اَحَبّنا كانَ مَعَنا يَومَ القيامَهًِْ وَ لَوْ اَنَّ رَجُلاً اَحَبَّ حَجَراَ لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَه. هر كس ما را دوست بدارد، روز قيامت با ما خواهد بود. و اگر انسان، سنگي را دوست بدارد، همانا خداوند او را با همان سنگ محشور ميكند». مولوی بر همین مبنا میگوید «تا در طلب گوهر کانی، کانی- تا در هوس لقمه نانی، نانی/ این نکته رمز اگر بدانی، دانی- هر چیز که در جستن آنی، آنی». البته مشابه این ابیات را به ابوسعید ابوالخیر نسبت دادهاند: «گر در طلب گوهر کانی، کانی- ور زنده به بوی وصل جانی، جانی/ القصه حدیث مطلق از من بشنو- هر چیز که در جستن آنی، آنی».
5- از عارف واصل، آیتالله بهجت(ره) نقل است که درباره فلسفه زندگی میفرمود: «ما آمدهایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم، نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم». برای ارزشمند و تابناک شدن هر گوهری، باید ناخالصی آن گرفته شود. آینه زنگار گرفته، آینه نیست؛ و فلز زنگزده، بُرندگی و تابندگی ندارد. جان آدمی تا صیقل نخورد، جلا و بها پیدا نمیکند. این توهم است که انسان در جهان انباشته از رنج، میتواند بیرنج و زحمت سپری کند. قاعده خلقت، آفرینش و پویش آدمی در متن رنج، تا زمان ملاقات آفریدگار است. همان خداوندی که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ. همانا ما انسان را در رنج و آفریدیم»، همچنین فرمود «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ. هان ای انسان! همانا تو با کوشش و رنج و مشقت بسیار به حضور پروردگار خود میروی و او را ملاقات خواهی کرد». محدوده اختیار انسان، انتخاب میان رنج یا عدم آن نیست. بلکه میتواند مقصد و منتهای این پویش توام با رنج را خود بسازد و با همان که ساخته و پرداخته، رو به رو شود. اقتضای فطرت، کمالطلبی است؛ فارغ از اینکه افق دید و داناییاش تا کجا باشد. به همین دلیل هم، هر کس در همین دنیا، چیزی را ارزشمند میپندارد و در طلب آن حرکت میکند، ناچار ریاضت میکشد و به زحمت میافتد. کسی که میخواهد در ورزش قهرمانی سرآمد شود، باید خود را به رنج و ریاضت بیفکند تا ورزیدگی و آمادگی مصافهای سخت را پیدا کند. و هر کس که بخواهد در آزمونی موفق شود، ناچار است لوازم معرفتی آن را تدارک کند.
6- قیمت پیدا کردن در محضر پروردگار، ادب و آداب خود را دارد. چنان که به پیامبر خویش امر فرمود: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ. بگو پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد». و نیز فرمود «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». مشیت الهی بر این بود که پیامبران بزرگ، بر مصیبت امام حسین(ع) بگریند و در گرفتاریها به او متوسل شوند. اصلا محبت حسین(ع)، مرز ایمان با کفر و نفاق است. اگر به بیان شریف پیامبر اعظم(ص)؛ «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ. أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً. حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد» و «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَهًًْ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود»، بنابراین، نقطه مقابل، غیظ و خشمی است که این محبت عوام و خواص، در طول تاریخ در دل طاغوتها و مستکبران برانگیخته است.
7- هیچ جای تعجب نیست که عناصر وابسته به بهائیت، وهابیت، داعش، سازمان تروریستی منافقین، منافقین جدید، (بوقچیهای انگلیس، آمریکا، اسرائیل و رژیم سعودی) به شکل پرحجم علیه زیارت اربعین عقدهگشایی کنند. این اعتراف از عبدالکریم سروش است که 4 اسفند 1388 در دانشگاه دلفت هلند گفت: «تز سکولارها درباره جدایی حکومت از دین، در جهان واژگونه شده؛ به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین میتوانیم ببینیم. آنچه گمان میرفت رو به احتضار میرود یا مُرده، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بیطرف باشد، اکنون ستیزهگر شده و با برخی ادیان رسماً درمیآویزد و میستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمیکند». او همچنین 11 مرداد 1386 در جمع عناصر ضدانقلاب در پاریس تصریح کرد: «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزگر و میلیتانت میشود و مدارا و هاضمه قوی پیشین را از دست داده است. پیشبینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده. در این 20، 30 سال از جامعهشناسان بزرگ میشنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمهاش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمیرود و لذا ستیزهگر میشود».
8- پادوهای فکری، سیاسی و رسانهای جبهه استکبار، در طول سال هزینه انبوه میکنند تا وانمود کنند ملت ایران از دین و اعتقاداتش دور شده، اما محرم و صفر و عاشورا و اربعین هر سال که میرسد، همه آن رشتهها پنبه میشود. هیچ جای دنیا سابقه ندارد که 25 یا 30 میلیون ارادتمند از 80 ملیت و کشور، به چنین راهپیمایی خیرهکنندهای همت بگمارند. این راهپیمایی، پشت شیطان را میشکند. بیهوده نیست که درباره زائر امام حسین(ع) فرمودهاند «هر یک قدم که با پاى پیاده بردارد، موجب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه، براى زائر مىشود» و «هر قدم که پیاده بردارد، ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل را دارد». قدم نهادن در مسیر زیارت اربعین و به خشم در آوردن دشمنان حق، مصداق وعده و بشارت الهی است که فرمود «... لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَهًٌْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ... هيچ تشنگى و گرسنگی و رنجى در راه خدا به آنان نمىرسد و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم آورد، قدم نمىگذارند، و از دشمن غنيمتى به دست نمىآورند، مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان نوشته مىشود؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند».
9- محبت حضرت سیدالشهدا(ع) به آب و گل مومنان سرشته است. حکایت دلدادگان با مولایشان، دو حرف بیشتر نیست: «از واقعهای تو را خبر خواهم کرد- و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد/ با عشق تو در خاک نهان خواهم شد- با مِهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد».