kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۷۶
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۳
نگاهی به فیلم «300: خیزش یک امپراطوری»

عقده حقارت هالیوود در مقابل ایران


 آرش فهیم
هر فیلمی نشان می‌دهد که درون سازندگان آن فیلم چه می‌گذرد. سینما، هنر/صنعت/ رسانه‌ای است که باطن افراد، گروه ‌ها و جوامع را برملا می‌کند. اهمیت سینما، در همین خاصیت افشاگری آن است. بدون تردید، یکی از روش‌های مردم روزگاران و قرون آینده برای شناخت انسان‌های امروز، مطالعه و بررسی آثار سینمایی خواهد بود. به طور مثال، آیندگان با تماشای خیلی از آثار سینمای امروز اروپا و آمریکا، به وجود اصلی به نام «نژادپرستی» و نفرت نسبت به اقوام و ملل دیگر  نزد غربی‌‌ها پی خواهند برد. شاید برای انسان‌هایی که تجربه زندگی در قرون آینده را خواهند داشت، مسائلی همچون نژادپرستی یک نوع افسانه باور نکردنی باشد؛ به امید آن روز.
فیلم «300: خیزش یک امپراطوری»(قسمت جدید فیلم ضدایرانی «300») نمونه تمام عیار تبلیغ تنفر نژادی توسط سینمای غرب است. البته این نوع فیلم ‌ها در مغرب زمین و به خصوص در آمریکا زیاد یافت می‌شود. فقط کافی است تعداد آثاری که با مضمون «تنفر علیه ایرانیان» ساخته شده است را بشماریم؛ مثل «بدون دخترم هرگز»، «دلتا فورث»، «اسکندر»، «300» «پرسپولیس»، «کشتی گیر»، «سنگسار ثریا»، «شاهزاده ایرانی»، «شرایط»، «اورشلیم؛ شمارش معکوس»، «ستون پنجم»، «آرگو»، و اخیرا هم فیلم‌هایی مثل «طبیب»، «پلیس آهنی»، «گلاب» و ... این ماجرا همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.
آنچه قسمت دوم «300» را نسبت به قسمت اول آن متمایز کرده است، کارگردان این فیلم است؛ «نوآم مورو»، فیلمساز اسرائیلی، کارگردانی قسمت دوم فیلم «300» را انجام داده است؛ با همان حال و هوا و جعلیات و تحریف‌های تاریخی قسمت اول، با این تفاوت که در این فیلم شعار‌ها و مسائل سیاسی روز هم به شکلی سطحی و گل‌درشت مطرح می‌شود.
داستان این فیلم، برخلاف آنچه برخی منابع نوشته اند، در ادامه قسمت قبلی نیست، بلکه نسخه جدیدی است. پس از مرگ داریوش هخامنشی در نبرد مقابل یونانی ها، خشایارشا با کمک یک زن با اصالت یونانی که در دربار ایران بزرگ شده قصد انتقام می‌کند. درگیری‌های شدید و پی در پی میان سپاه ایران و ارتش یونان واقع  می‌شود و در پایان یونانیان با وجود تعداد کمتر، بر سپاه انبوه و قدرتمند ایران غلبه می‌کنند! از تحریفات تاریخی اتفاق افتاده در فیلم می‌توان به مرگ داریوش اشاره کرد که در این فیلم به شکلی برخلاف واقعیات تاریخی اتفاق می‌افتد. تحریف دیگر، تشبیه ایرانیان به گروه‌هایی همچون القاعده است. یعنی پوشش و ظاهر ایرانی ‌ها را همانند گروه‌های تروریستی به تصویر درآورده اند.
در بخشی از فیلم، وقتی یونانی ‌ها از برنامه‌ریزی ایران برای حمله آگاه می‌شوند، در مجلس سنا به مشورت و بحث درباره روش مقابله با ایران می‌پردازند. در این مباحث عده‌ای بر «مذاکره» تأکید می‌کنند! اما در نهایت افراد موثر، سنا را به این نتیجه می‌رسانند که مذاکره با ایران هیچ فایده‌ای ندارد و برای جلو گیری از پیشروی ایران فقط باید با آن ‌ها جنگید!
برای تحلیل فیلم «300؛ خیزش یک امپراطوری» باید آن را به عنوان قطعه‌ای از پازل فیلم‌های ضدایرانی سال‌های اخیر آمریکا شناخت. این فیلم ‌ها به دو جریان قابل تقسیم هستند. برخی مانند «آرگو» و «اورشلیم؛ شمارش معکوس» به ایران دوران معاصر می‌پردازند و برخی همچون «300» و «شاهزاده ایرانی» به تاریخ کهن.
فیلم‌های مربوط به دوران معاصر، بیشتر ایران را به تروریسم دولتی متهم می‌کنند. اما فیلم‌های تاریخی، به عنوان مکمل آن فیلم ‌ها عمل کرده و ایرانیان را ذاتا و در نژاد، مردمی خطرناک و جنگ طلب نمایش می‌دهند. برای ما ایرانی ‌ها و همچنین برخی از افراد صاحب فکر و اندیشه در جهان، تصویرسازی این فیلم ‌ها از مردم ایران، بسیار مضحک و غیراخلاقی می‌نماید. اما مردم عادی جهان که از واقعیات آگاهی ندارند با دیدن این گونه فیلم ‌ها نسبت به ایران ذهنی منفی و تنفر آمیز پیدا می‌کنند.   برای بسیاری جای سوال است که چرا یک فیلمساز نه چندان شناخته شده اسرائیلی برای ساخت این فیلم پرهزینه هالیوودی انتخاب شده است؟ پاسخ این است که مطالبه مراکز تصمیم گیرنده در هالیوود در فیلم‌های ضدایرانی ارائه تصویری «نژادپرستانه» علیه مردم ایران است. به طور طبیعی، یک کارگردان تربیت شده نزد رژیم صهیونیستی به خاطر داشتن روحیه و تفکر نژادپرستانه، بهتر می‌تواند به این انتظار جواب دهد.
البته «نوآم مورو»، هویت اسرائیلی خود را در این فیلم فاش کرده است. به طور مشخص می‌توان نوعی ترس از ایران و احساس حقارت در برابر کشور ما را نزد این محصول صهیونیستی مشاهده و ادراک کرد. فیلم «300: خیزش یک امپراطوری» به غربی ‌ها هشدار می‌دهد که اگر در برابر ایران مماشات کنند، آن ‌ها همه جهان غرب را به یک مخروبه تبدیل خواهند کرد. در بخشی از فیلم، خشایارشا در حین هجوم به یونان، به سران آتن پیام می‌دهد که «آتن به زودی از صفحه روزگار محو خواهد شد»
بله! مردم آینده جهان با بررسی سینمای دو دهه اول قرن بیست و یکم پی خواهند برد که آمریکایی ‌ها و صهیونیست‌ها، تا چه حد در برابر «ایران» احساس حقارت می‌کردند و سعی داشتند تا به وسیله سینما علاوه بر عقده گشایی، تاریخ را تحریف کنند و شکست ‌ها و ناکامی‌های خود را تبدیل به پیروزی نمایند! تحقیر شدن توسط شن‌های صحرای طبس را با «دلتا فورث» پاک می‌کنند، شکست از دانشجوهای ایرانی و از دست دادن جاسوسخانه خود در تهران را با «آرگو» می‌پوشانند، بوی بد باخت از مردم ایران در کودتای سال 88 را با «گلاب» مخفی می‌کنند، حسادت بر افتخارات علمی ما در قرون وسطی را با «طبیب» آلمانی تسکین می‌دهند، هراس خود از قدرت دفاعی ایران را با فیلم‌های «300» و «پلیس آهنی» فراموش می‌کنند و این داستان همچنان ادامه خواهد داشت.البته سازندگان فیلم «300: خیزش یک امپراطوری» آرزو‌ها و نداشته‌های خودشان را هم تجسیم کرده اند. سربازهای خود را که فقط برای فرار از بیکاری و نمردن از گرسنگی کار می‌کنند را در این فیلم، انسان‌هایی از جان گذشته که برای کشور خودشان حماسه آفرینی می‌کنند نشان داده اند. در یکی از سکانس‌های فیلم، فرمانده یونانی ‌ها برای سربازان خودش سخنرانی می‌کند و از آن ‌ها می‌خواهد که اگر مایل نیستند می‌توانند صحنه جنگ را ترک کنند، اما هیچ کس حاضر به گریز از میدان نبرد  نمی‌شود! سازندگان این فیلم، این بار با الهام از شب عاشورا، برای سربازان خودشان حماسه سرایی کرده اند. این هم یکی دیگر از کارکردهای هالیوود است؛ آن ‌ها تاریخ و هویت دیگران را می‌سوزانند، اما برای خودشان تاریخ و هویت جعلی می‌سازند.