ابوطالب(ع) رادمرد جهان اسلام
آلابوطالب را نمیتوان و نباید با هیچ دودمانی در تاریخ اسلام قیاس نمود! این خاندان خجستهپی و بیمانند، نقش شگرف و عمدهای در سرنوشت اسلام ایفا نموده و بیتردید پیشرفت و بقای دین، در گرو ایثار و جانفشانی چنین تبار باکرامتی است. این شجره مبارک با سرسلسهای چون جناب ابوطالب، همواره در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام به جهاد و فداکاری شهره و ممتاز بوده است.
حضرت ابوطالب علیهالسلام چهار فرزند پسر داشت که نسل فرخندهاش از طریق عقیل، جعفر و امام علی علیه السلام گسترش یافت. اما پسر بزرگ آن جناب، «طالب» فرزندی از خود به جا نگذاشت. شکوه ایثار آلابوطالب در واقعه عاشورا متجلی است و آنچه به نام شهدای بنیهاشم میشناسیم همگی از خاندان ابوطالب هستند. اما قبل و بعد از واقعه عاشورا نیز حماسههای بیمانندی از این خانواده در تاریخ به ثبت رسیده است.
ابوالفرج اصفهانی در کتاب «مقاتل الطالبیین» شرح احوال بیش از دویست نفر از خاندان ابوطالب را تا زمان خود (سال ۳۱۳ هجری) ذکر کرده و از جانبازی و استقامت هر کدام در راه اعتلای دین و مبارزه با خلفای ستمگر اموی و عباسی سخن رانده است. آنان که یا به شهادت رسیدند و یا از ستم جائران، آواره شهرها و بیابانها گردیدند.
مترجم مقاتل الطالبیین در مقدمه کتاب خود مینویسد:» تاریخ حیات بشر در ابواب و فصول خود، خاندانی به شرف و عزّت آلابوطالب نمیشناسد و در عین حال نشنیدهایم و نگفتهاند که خانوادهای بدین پایه از دست و دیده دشمنان خود عذاب و آزار کشیده باشند. مقدسترین، معظّمترین، مظلومترین و محرومترین دودمانهای بشری، آلابوطالب بودهاند.(جواد فاضل، فرزندان ابوطالب ص۱۱)
ابوطالب را سیدالبطحاء، شیخ قریش و عمّالرسول مىنامیدند. وی با وجود تنگدستی، دارای هیبت و وقار و حکمت بود. روزهایی که جناب ابوطالب در مکه سفره اطعام عمومی میگسترانید، به احترام او کسی از قریش اطعام نمینمود. آن بزرگوار به شیوه اجداد پاک خود، شراب را بر خویش حرام کرده بود. همسر جناب ابوطالب، فاطمه بنت اسد از بانوان پیشتاز اسلام است که در روزهای آغازین اسلام به پیامبر(ص) گروید و همراه آن حضرت به مدینه مهاجرت نمود.
سیدالبطحا در ۲۶ رجب سال دهم بعثت و سه سال پیش از هجرت در سن ۸۹ سالگی دیده از جهان فرو بست و در قبرستان حَجون(دامنه کوهی در مکه) به خاک سپرده شد. وفات ابوطالب و حضرت خدیجه به فاصله اندکی از هم اتفاق افتاد و رسول خدا(ص) از تأثیر این اندوه سترگ، آن سال را عام الحُزن نام نهاد.
از دیگر القاب ابوطالب، کفیلالرسول است. زیرا پس از عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر(ص) را پذیرفت و تا آخر عمر لحظهای از رسیدگی به آن دُرّ یتیم آفرینش فروگذار نکرد. عبدالمطلب هنگام وفات، محمد(ص) را به ابوطالب سپرد و سفارشهای فراوانی در باره او نمود. از این تاریخ نقش بیبدیل شیخ قریش و فداکاریهای آن ابرمرد در حمایت از پیامبر آغاز میشود. آن عموی مهربان کفالت پیامبر را در سن هشت سالگی بر عهده گرفت و ۴۲ سال تمام، پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت ودر تمام این دوران از او محافظت نمود.
حراست از رسول خدا(ص) در دوران کودکی، کاری به غایت جدی و خطیر بوده است. اهل کتاب و بهویژه یهودیان، اطلاعات کاملی از پیامبر آخرالزمان داشتند و میدانستند چنین مولودی متولد شده است. از این رو همه جا در جستجو بودند تا او را یافته و به قتل برسانند. بنابراین سرپرستی پیامبر مفهومی فراتر از رسیدگی به امور شخصی و خوراک و پوشاک آن حضرت داشته و مهمترین موضوع، حفظ جان پیامبر از گزند دشمنانِ در کمین نشسته به شمار میرفته است. داستان بحیرا آن راهب مسیحی نیز مؤيد همین نکته است. آنگاه که وی خطاب به ابوطالب گفت این کودک را هر چه زودتر به زادگاهش بازگردان. زیرا اگر میدانستی در این سرزمین چه اندازه دشمن دارد، او را با خود نمیآوردی.
دوره ده ساله بعثت تا وفات ابوطالب در برابر پیامبر(ص) خطرات بسیار جدّی قرار داشت که همه به برکت وجود سید بطحا برطرف میشد. کفار قریش برای متوقف ساختن فعالیتهای رسول خدا(ص) نقشههای مختلفی میکشیدند که با درایت جناب ابوطالب خنثی میگردید.
یکی از حوادث بسیار تلخ در این دوره، محاصره اقتصادی مسلمانان در شِعب ابیطالب بود که سه سال به طول انجامید. جناب ابوطالب سوگند خورد که اگر خاری به پای محمد(ص) رود همه بنی هاشم را مسئول خواهد دانست. او شبانه روز مراقب و نگهبان بود و چون پیامبر در بستر خویش میخوابید، نیمههای شب او را بیدار میکرد و به جای دیگر منتقل مینمود و علی(ع) را به جای او میخواباند و بدین ترتیب فرزند خود را محافظ پیامبر قرار میداد.
کوتاه سخن؛ چگونه میتوان آن همه ایثار سید بطحا را به تصویر کشید. ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه چنین اظهار میدارد:» إنّ الإسلامَ لَولا أبوطالِب لَم يَكُنْ شَيئاً مَذكوراً ؛ اگر ابوطالب نبود از اسلام هم اثری باقی نمیماند.(شرح نهجالبلاغه ۱ /۱۴۲)
ایمان ابوطالب
هنگامیکه معاویه قدرت یافت و پایههای حکومت خود را مستحکم کرد، تلاش دامنهداری را برای نابودی اسلام راستین آغاز نمود. او با نشر احادیث دروغین در مدح اولاد امیّه و کتمان فضایل امیرمؤمنان(ع)، سعی در پوشاندن خورشید حقیقت و اشاعه اسلام اموی نمود. از جمله دسیسههای ناجوانمردانه بنی امیه، اتهام کفر به ساحت مقدس جناب ابوطالب است تا اینگونه القا کنند که علی علیه السلام در دامان شرک پرورده شده و از این نظر بر دیگران امتیازی ندارد. این مسیر باطل در دستگاه بنیعباس نیز دنبال شد تا در برابر علویان وانمود کنند، جد ما عباس ایمان آورد و جد شما با کفر از دنیا رفت و بدین شیوه خود را برتر از آنان جلوه دهند.
حدیث جعلی ضَحضاح
معروفترین حدیثی که امویان بر ضد حضرت ابوطالب جعل کردهاند «حدیث ضَحضاح» است. ضحضاح در لغت، آبی کمعمق را گویند که تا قوزک پا را فرا میگیرد و در اینجا مقصود از آن، آتش اندک است. آنان به دروغ از پیامبر نقل کردهاند که «هُوَ فی ضَحضاحٍ مِنَ النار» یعنی العیاذ بالله ابوطالب به جهت کفرش باید در قعر دوزخ میبود ولی به خاطر کفالت و محافظتی که از پیامبر کرد، در آتش اندکی قرار دارد.
علامه مجلسی از قول سید بن طاووس مینویسد: «دشمنان به جهت بغض امیرمومنان(ع) اصرار بر کفر ابوطالب دارند و حدیث ضحضاح و مشابه آن همگی از ابداعات گمراهان و جعلیات بنی امیه و هواخواهان آنها است و سررشته همه آنها به مُغیره بن شعبه میرسد که نسبت به بنیهاشم، بخل و حسادت داشت. (بحارالانوار ۳۵ / ۱۱۲)
اهل بیت(ع) که همواره خاستگاه اسلام ناب و مُبلّغ حقایق بودهاند، به شدت با اینگونه خرافات مبارزه کردهاند. راوی میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: سرورم! مردم میگویند ابوطالب در آتشی قرار دارد که مغزش از حرارت آن میجوشد. فرمود به خدا قسم دروغ گفتهاند. اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو قرار دهند و ایمان خلایق را در کفه دیگر، بیتردید ایمان ابوطالب بر ایمان آنها برتری خواهد یافت(همان)
حقیقت آن است که حضرت ابوطالب در برابر کفار قریش، ایمان خود را پنهان میکرد تا بتواند در برابر آزار و اذیت آنان از رسول خدا(ص) حمایت کند و چنانچه مانند دیگر مسلمانان آشکارا به آیین مشرکان پشت مینمود، آنها نه تنها حرمتش را نادیده میانگاشتند که لحظهای بر قتل او و پیامبر درنگ نمیکردند. رسول اکرم(ص) خود نیز به این امر تصریح کرده و فرموده است تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نتوانست هیچگونه آسیبی بر من وارد کند. همچنان که پس از رحلت ابوطالب و تنها شدن رسول خدا(ص) کفار از رساندن هیچ گزندی به آن حضرت کوتاهی نکردند. ابن کثیر روایت میکند پس از وفات ابوطالب، بت پرستان بر سر و روی پیامبر خاک و گاه روده گوسفند میافکندند. (البدایه و النهایه ۳ /۱۲۰)
تأثیر رفتار سید بطحا در جامعه بتپرستان به اندازهای بود که امام صادق(ع) در این زمینه فرموده است: ابوطالب تظاهر به شرک میکرد و ایمان خود را نهان میداشت و چون وفات یافت خداوند به پیامبر خود وحی فرمود که از مکه خارج شود که دیگر در آنجا یاوری ندارد.(بحارالانوار ۳۵ / ۸۱)
در روایتی امام صادق(ع) ابوطالب را به اصحاب کهف تشبیه فرموده است که ایمانشان را نهان ساخته و تظاهر به شرک میکردند و از این روی خداوند دو بار به آنان پاداش داد( همان ۷۳). در برخی از روایات نیز آن جناب به مؤمن آلفرعون تشبیه شده که ایمان خود را پوشیده میداشت.
چون ابوطالب درگذشت امیرالمؤمنين نزد پیامبر آمد و از مرگ پدر او را مطلع ساخت. رسول خدا(ص) از شنیدن این خبر سخت بیتاب و عمیقا متاثر گردید و به امیرمومنان(ع) فرمود تو خود کار غسل و حنوط و تکفین را انجام بده. آنگاه پیامبر حضور یافت و تابوت را بر شانه گرفت و با قلبی آکنده از غم و اندوه فرمود عمو جان! خوب صله رحم کردی. خداوند بهترین پاداشها را به تو دهد که مرا در کودکی سرپرستی نمودی و پرورانیدی و چون بزرگ شدم یاورم بودی. سپس رو به مردم کرد و فرمود به خدا سوگند چنان شفاعتی از عمویم کنم که ساکنان زمین و آسمان شگفت زده شوند.(همان ۱۲۵)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی