اصلاحطلبان با مردم فاصله دارند و پیشگامی خود را از دست دادهاند
سرویس سیاسی-
روزنامه زنجیرهای شرق در مطلبی با عنوان «بحران در ایده نزاع» نوشت: همه نزاعهای سیاسی ایران با این دوگانه شکل گرفتهاند؛ «آنچه باید باشد» و «آنچه هست». تفاوت میان این دو دیدگاه ابتدا منجر به نزاع سیاسی بین راست و چپ و بعدازآن بین اصولگرا و اصلاحطلب شد...اگر زمانی اصلاحطلبان بهعنوان جریانی پیشرو از «آنچه باید باشد» سخن میگفتند و اصولگرایان از «آنچه هست»، یعنی از وضعیت موجود دفاع میکردند، امروز این منازعات نهتنها به خاموشی گراییده بلکه دیگر این جریانهای سیاسی معیار «آنچه باید باشد» و «آنچه هست» هم نیستند. ازاینرو میبینیم که بسیاری از اصلاحطلبان هرچه رادیکالتر سخن میگویند درنهایت به دفاع از وضعیت موجود میغلتند؛ چراکه این جریان سیاسی خواسته یا ناخواسته با ساختار موجود درهمتنیده شده و یکی است. دیگر آنکه «آنچه باید باشد» اصلاحطلبان با بسیاری از مردم فاصلهای جدی دارد و به یک معنا آنان توان پیشگامی خود را از دست دادهاند. ناگفته پیداست ایدههای تازه هستند که چهرههایی پیشگام میسازند و یا برعکس. اما آنچه شاهد آن هستیم بحران ایده است. دیگر ایده تازهای وجود ندارد که به نزاع سیاسی دامن بزند. ایدهها هرچه اصالت بیشتری داشته باشند، پایدارتر خواهند بود.
در ادامه این مطلب آمده است: اما این ایدهها با مخالفت جدی اصولگرایان و پافشاری آنها بر سنتهای رایج و فهم رایج مردم از سیاست موجب عقبنشینی اصلاحطلبان شد و اصلاحطلبان که عرصه منازعات سیاسی را تنگ و پرهزینه میدیدند، به سمت صیانت از منافع خود عقبنشینی کردهاند. این عقبنشینی موجب بیقدرشدن این مفاهیم شد. البته نباید نادیده انگاشت که بسیاری از اصلاحطلبان نیز در دفاع از این مفاهیم هزینههای سنگینی پرداختهاند، اما اینک دوره و زمانه عوض شده است و چون اصلاحطلبان پیشگامی خود را از دست دادهاند پس ضعفهای آنان عیانتر و خدماتشان در چشماندازهایی دورتر و عملکردشان نزدیکتر از همیشه پیش چشم مردم و در کفه قضاوت قرار دارد.
بازندگان سیاسی گرچه معترفاند که «اصلاحطلبان با مردم فاصله داشته و پیشگامی خود را از دست دادهاند» اما باید بدانند از وقتی که تمام تخممرغهای خود را در سبد حمایت از روحانی گذاشتند و صدر تا ذیل پستهای دولتی را اشغال کرده و بر هرچه روحانی عمل کرد مهر تأیید زدند و کشور را به بیراهه بردند، سیاست ورزی و روشنگری و هدایتگری را از معنا تهی کردند و نشان دادند که تمام حرفهای آنها برای پست و مقام و قدرت است نه خدمت. آنها هزینههای خسارت باری را به کشور تحمیل کردند و بیآنکه مسئولیت خود را به عهده بگیرند و پاسخگو باشند صرفاً به دنبال ژست و تز و پز روشنفکری و روشنگری هستند!
آزادی زندانیان ایرانی- آمریکایی
یا آزاد کردن پولهای بلوکهشده ایران نمیتواند مابه ازای توافق باشد
روزنامه آرمان ملی در مطلب دیگری هم نوشت: آزاد کردن پولهای بلوکهشده ایران میتواند علامت حسن نیت باشد ولی نمیتواند مابه ازای توافق قرار گیرد چون این پولها متعلق به ایران است و آزاد کردن آنها امتیازی نیست که غرب یا آمریکا در برجام به ایران بدهد اما آزادی فروش نفت، آزادی تجارت و مهمتر از همه، سرمایهگذاری خارجی در ایران و آزادی انتقال تکنولوژی پیشرفته به کشورمان واجد اهمیت هستند و میتوانند بخشی از توافقات باشند که مابه ازای بازگشت ایران به برجام تلقی گردد. موضوع دیگر اینکه آزادی زندانیان ایرانی- آمریکایی نبایستی بخشی از توافقات برجام قرار گیرد، زیرا این یک موضوع انسانی است که باید بر اساس رفع سوءتفاهم و داوطلبانه از سوی ایران انجام گیرد و طرف آمریکایی نباید ایران را آلوده چنین معاملهای نماید که نهایتاً دستاورد آمریکا از مذاکرات برجام، یک اقدام انسان دوستانه تبلیغ خواهد شد و ایران را متهم به معامله بر روی حیات و ممات انسانهای بیگناه مینماید.
تلاش اصلاحطلبان
برای القای اینهمانی سیاست خارجی دولت سیزدهم و دولت قبل
روزنامه آرمان ملی در مطلب دیگری به نقل از یک فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: در هشت سال گذشته دولتی در ایران روی کار آمده بود که موردحمایت اصلاحطلبان بود و اغلب اعضای کابینه اصلاحطلب بودند. پس از این دوران در شرایط کنونی دولتی روی کارآمده که اصولگرا است. بااینوجود در عمل مشاهده میکنیم که رویکرد دو دولت در زمینه سیاست خارجی هیچ تغییری نکرده است. شعارها هیچ تغییری نکرده و چشماندازی نیز که ترسیمشده با گذشته هیچ تفاوتی نکرده است. درعینحال هیچ نشانهای از پیشرفت و توسعه در سیاست خارجی نیز مشاهده نمیشود. همچنان سیاست خارجی ما اسیر شعارهای ایدئولوژیک است. در چنین شرایطی اگر کشورهای دیگر از این وضعیت سوءاستفاده میکنند ما نمیتوانیم دیگران را سرزنش کنیم. تفاوتی هم نمیکند این کشور چین و روسیه یا هر کشور دیگری باشد. ما باید استعداد بازنگری در رویکردهای اشتباه را در خودمان به وجود بیاوریم. ما باید از این استعداد برخوردار باشیم که هرلحظه در رویکردهای خود در عرصه بینالمللی تجدیدنظر کنیم و در صورت لزوم آنها را تغییر بدهیم.
در ادامه این مطلب آمده است: در جهان جدید نیز این قدرتهای منطقهای هستند که نقش تعیینکنندهای دارند. ما نیز یک قدرت منطقهای هستیم و امکانات و ظرفیتهای زیادی در اختیارداریم. سؤال اینجاست که آیا از این موقعیت و ظرفیت استفاده میکنیم؟ شرایط زندگی ما در چنین موقعیتی به چه صورت است؟ چه کسی گفته آقای روحانی تمایل به غرب داشته است؟ بر اساس چه سند و مدرکی آقای روحانی به سمت غرب تمایل داشت؟ اینکه آقای روحانی با کشورهای غربی و آمریکا مذاکره کرد به معنای تمایل به غرب نیست. آقای رئیسی نیز در رویکردی که در پیشگرفته نه تمایل به غرب دارد نه شرق. ایشان موظف هستند منافع ملی ایران را تأمین کنند. ایشان در برخی زمینهها دارای هوشیاری هستند و در مقابل در زمینههایی نیز از هوشیاری کافی برخوردار نیستند.
مدعیان اصلاحات در حالی به القای اینهمانی سیاست خارجی دولت سیزدهم و دولت قبل روی آوردهاند که در دولت قبل، رئیسجمهور میگفت باید با کدخدا ببندیم تا مشکلات حل شود! اصلاحطلبان میپرسند «چه کسی گفته آقای روحانی تمایل به غرب داشته است؟» در حالیکه تمام عمر 8 ساله دولتهای یازدهم و دوازدهم معطوف برجام و رابطه با آمریکا بود تا جایی که میگفتند آب خوردن ما هم به برجام ربط دارد. عضویت ایران در شانگهای، گشایشهای ارزی، مقاومت تیم مذاکرهکننده بر اصول و شروط ملت ایران در مذاکرات وین، توسعه روابط تجاری با کشورهای منطقه و کشورهای چین و روسیه، بهبود وضعیت فروش نفت و... تنها بخشهایی از تفاوتها در عرض 6 ماه گذشته است.
فاکتور کارنامه فاجعهبار دولت روحانی برای رئیسی!
روزنامه اعتماد روز گذشته در گزارش اقتصادی خود نوشت: «از سال 95 تاکنون قیمت تمام کالاهای کشور اعم از مصرفی یا سرمایه و واسطهای تغییر کرده؛ برخی تغییرات قیمتی مانند ارز، طلا و سکه، زمین و ساختمان و برنج و گوشت محسوستر بوده و به چند صد درصد رسیدهاند. مقایسه اعداد و ارقام نشان میدهد طی سالهای 95 تا دیماه سال جاری متوسط قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در پایتخت افزایشی 700 درصدی داشته؛ البته که قیمت زمین نیز در این مدت افزایشی نزدیک به 920 درصدی داشته و به نظر میرسد با برخی سیاستهای اتخاذی دولت به هزار درصد نیز برسد. بهخصوص آنکه دولت نظام بانکی را مکلف کرده که تا 360 هزار میلیارد تومان برای طرح نهضت ملی مسکن تسهیلات پرداخت کنند.»
جریان اصلاحطلب با توهین به شعور مردم، میراث دولت روحانی را در قالب کارنامه دولت رئیسی جا میزنند. تمام طرحهای دولت تدبیر یکی پس از دیگری روی کاغذ ماند و دستاورد «تقریباً هیچ» در طرحهای مسکن اجتماعی، مسکن امید و مسکن ملی را نصیب کشور کرد. دولت تدبیر عملاً هیچ کاری در بخش مسکن نکرد، الا بحرانآفرینی و تبلیغ گسترده علیه مسکن مهر. خودشان نساختند اما با وقاحت تمام به کسانی که ساختند، تاختند. اکنون که نوبت به دولت سیزدهم رسید و قرار است ۴ میلیون واحد مسکونی در چهار سال ساخته شود، آن را طرحی جسورانه و دهانپرکن معرفی میکنند. در شرایطی که تنها 6 ماه از آغاز کار دولت جدید گذشته و اقدامات و دستاوردهای مهم و بسیار مثبت دولت در همین مدتزمان کوتاه، امید به جامعه را بازگردانده است و مردم به حل مشکلات به ارث مانده از دولت قبل امیدوار شدهاند، مدعیان اصلاحات که از مقصران و بانیان وضعیت کنونی جامعه هستند ظاهراً نمیخواهند مانند مردم به آیندهای خوش امیدوار باشند. نگاهی به برخی تیتر رسانههای مدعی اصلاحطلبی نشان میدهد که این طیف ورشکسته از یکسو سعی میکند تمام مشکلات کنونی را گردن دولت سیزدهم بیندازند و از یکسو تمام هموغم خود را به سنگاندازی و چوب نهادن لای چرخ دولت گذاشته است.