kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۳۵۰
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۲

اخبار ویژه

 

اسرائيل هیوم: حمله به «التنف» ضرب شست به اسرائيل و آمریکا بود
یک سایت صهیونیستی تصریح کرد: حمله پهپادی به پایگاه آمریکا در منطقه التنف (مرز عراق، سوریه و اردن)، زنگ هشدار به اسرائیل بود.
وب‌سایت «اسرائیل هیوم» نوشت: حمله چهارشنبه شب گذشته به محل استقرار نیروهای آمریکایی در مرز عراق و سوریه و اردن، ضرب شست و پیام هشداری از جانب ایران به آمریکا و اسرائيل بود.
«ایال زیسر» استاد خاورمیانه دانشگاه تل‌آویو در این تحلیل می‌نویسد: حمله اخیر به التنف به عنوان نشانه‌ای برای شدت گرفتن جنگ نیابتی بین ایران و نیروهای نیابتی شیعه در منطقه از سویی و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر است.
چهارشنبه گذشته، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از طریق نیروهای شبه‌نظامی شیعه خود در داخل عراق به پایگاه نظامی آمریکا در التنف - در مرز سوریه، عراق و اردن - حمله کرد. این پایگاه که صدها سرباز آمریکایی به همراه پرسنل اطلاعاتی انگلیس و فرانسه را در خود جای داده است، برای مبارزه با داعش ساخته شده است، اما اکنون در حال رصد کردن فعالیت‌های ایران در مرز سوریه و عراق است.
این پایگاه خسارت زیادی متحمل شد، اما تلفات جانی گزارش نشد. این امکان وجود دارد که هدف از این حمله، زدن یک ضربه «نرم» و ارسال یک پیام هشداردهنده باشد.
این اقدام یادآور رویکرد اسرائيل در سوریه است، زمانی که ساختارها و تجهیزات نیروهای نیابتی آن را در سوریه هدف قرار می‌دهد، اما مراقب است که ایرانی‌ها را نکشد.
گذرگاه التنف، نقطه اتصال تهران، بغداد، دمشق و بیروت است. این بخشی از مسیر زمینی است که ایران برای انتقال تسلیحات، موشک‌ها و نیروها به حزب‌الله و دیگر نیروهای وفادار در عرصه سوریه در نظر گرفته است. آمریکایی‌ها سعی می‌کنند از این اتفاق جلوگیری کنند، البته بدون عزم فوق‌العاده یا حتی موفقیت قابل توجه.
در شرایط عادی، حمله ایران یا نیروهای نیابتی آن به یک پایگاه آمریکایی، می‌تواند تنش قابل توجهی را برانگیزد، اما در مورد ساکن فعلی کاخ سفید، حداقل می‌توان گفت خاورمیانه در صدر فهرست اولویت‌های او قرار ندارد. اگرچه دولت بایدن زمان زیادی برای درگیری با اسرائیل بر سر گشایش کنسولگری فلسطین در اورشلیم دارد، اما به نظر می‌رسد نه انرژی و نه اراده‌ای برای مقابله با ایران ندارد.
استفاده از پهپادها برای حمله به پایگاه التنف به توانایی‌هایی اشاره می‌کند که فقط ایران و نیروهای نیابتی آن در عراق و سوریه دارند. ایران سعی می‌کند آمریکا را خسته کند و هنگامی که آمریکا خسته شود، نهایتا مجبور است عراق را هم مثل افغانستان ترک کند.
همچنین هدف از این حمله ارسال پیامی روشن به اسرائيل بود. بدون توانایی دسترسی به اسرائیل، ایرانی‌ها ضربه زدن به ایالات متحده را انتخاب کردند؛ شاید چون آنها را ضعیف‌تر و آسیب‌پذیرتر می‌دانند.
آنها امیدوارند که واشنگتن به اسرائیل فشار بیاورد تا فعالیت‌های خود در سوریه را مهار کند، همان‌طور که اسرائیل به اسد حمله می‌کند تا او را تحت فشار قرار دهد تا ایرانی‌ها را مهار کند.
با این اوصاف حادثه هفته گذشته اقدامی نگران‌کننده و خطرناک بود. ایرانی‌ها هنوز اینجا هستند و مصمم به ادامه راه خود هستند و ما فقط می‌توانیم فرض کنیم که بعد از واشنگتن، نوبت بعدی اسرائيل است.
یادآور می‌شود، «اتاق عملیات مشترک متحدان سوریه» اخیرا در پی حمله به نیروهای مقاومت در تدمر، مهاجمان را جنگنده‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی معرفی کرده و بر گرفتن انتقام از آنها تاکید ورزیده بود. حمله به پایگاه اشغالگران آمریکایی در حالی بود که آمریکا از سال 2016، این منطقه را به شعاع 50 کیلومتر، منطقه ممنوعه اعلام کرده بود. حمله موفق پهپادی و راکتی مقاومت، درماندگی سیستم راداری و پدافندی آمریکایی‌ها را به رخ کشید و ضمنا نشان داد برای جبهه مقاومت، جداسازی حساب صهیونیست‌ها و آمریکا معنا ندارد و جنایت‌های اسرائيل با چراغ سبز آمریکا را بی‌پاسخ نمی‌گذارد.

گروسی نگران است چون ایران محاسبه آمریکا را بر هم زد
در جریان سفر آتی مدیرکل آژانس به ایران باید به وی تفهیم شود که اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی به تاریخ پیوسته و آژانس دیگر ماموریتی فراتر از NPT ندارد.
این موضوع را روزنامه جوان یادآور شده و می‌نویسد: یکی از اشکالات برجام این بود که آژانس در جایگاه ناظر و بازرس منصوب شده و با تکیه بر پروتکل الحاقی و بقیه ظرفیت‌هایی که در توافق برجام به آژانس واگذار شده بود، به دیده‌بان اطلاعاتی و بدون هزینه آمریکا و غرب تبدیل شود، ولی هیچ‌گاه، مکانیزمی برای نظارت و ارزیابی از اجرای تعهدات آمریکا و اروپا در متن توافق درنظر گرفته نشد، تا از آنها بازخواست شود.
با اجرای قانون مجلس ایران از ابتدای سال جاری و کاهش برخی الزام‌ها و تعهدات ایران در توافق هسته‌ای، مکانیزم‌های دیده‌بانی و جاسوسی غربی‌ها به شدت آسیب ‌دیده و آژانس و دبیرکل جدید در تقلای کسب مجدد همان امتیاز‌های مشکوک اولیه هستند. مسئله این است که آمریکا فکر می‌کرد با خروج یکطرفه از برجام، مسیری گسترده‌تر برای فشار حداکثری علیه ایران خواهد داشت و ایران نه‌تنها، ابزار و قابلیت‌های خود را از دست می‌دهد، بلکه با مطالبات جدید و فرابرجامی و تحت فشار‌های وسیع تحریمی، مجبور خواهد شد دور جدیدی از عقب‌نشینی و امتیازدهی را تجربه کند. این بازی غربی با همه خسارت‌هایی که به ایران وارد شد، بی‌نتیجه و با اجرای قانون مجلس ایران، معکوس گردید و به تعبیر کارشناسان آمریکایی، اکنون آمریکا زیر فشار حداکثری ایران است و مجبور است هرچه زودتر به برجام برگردد.
رؤیا‌های موشکی و منطقه‌ای آمریکا و غرب در مذاکرات جدید تعبیر نشده و آنها اولویت خود را در مهار جدید هسته‌ای قرار داده‌اند، ولی از آنجا که برای کسب آن باید امتیاز بدهند، گروسی را مأمور چانه‌زنی قرار داده‌اند تا اشراف اطلاعاتی بر برنامه هسته‌ای ایران را تا حد ممکن احیا کنند. گروسی در موضع اخیر خود ناشیانه اظهارنظر کرده و پا را از NPT فراتر گذاشته و حتی موضوعات سیاسی برای مذاکره با وزیر خارجه ایران و شاید رئیس‌جمهور جدید ایران را درخواست کرده است.
باید به گروسی تفهیم شود که اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی به تاریخ پیوسته و آژانس و گروسی به جز تعهدات خود برای کمک به برنامه هسته‌ای مسالمت‌آمیز ایران، اختیار و مأموریتی بالاتر از NPT ندارند و با ورود به بحث‌های سیاسی با ایران، ماهیت خود و آژانس را که جز مباحث فنی و در چارچوب NPT وظیفه‌ای ندارد، زیر سؤال نبرند.
اگر دنیس راس، بایدن را تشویق می‌کند تا ایران را بترساند، حتماً فراموش کرده که تیم مذاکراتی جدید در تهران، دلباختگان قبلی نبوده و بیش از هر چیز باید رژیم صهیونیستی و بقایای فرسوده و پرآسیب، نیرو‌ها و پایگاه‌های آمریکا و متحدان آنها باید نگران باشند و بترسند و ادبیات غیرقانونی و سخیف خود را متوقف کرده و از سوی مجامع بین‌المللی مورد سرزنش قرار گیرند. حضور گروسی در تهران و درخواست سفر جدید و دیدار با مقامات سیاسی در حیطه وظایف و اختیارات وی نیست و حداکثر باید با دکتر اسلامی و در سقف NPT گفت‌وگو کند و آژانس بین‌المللی را سیاسی نکند و از مذاکره نیابتی از سوی آمریکا با ایران دور شود. این تقسیم کار آمریکا با گروسی، بی‌حاصل است و آمریکا باید برای اعتمادسازی اقدام مؤثر نشان دهد.

سفر به استان‌ها موتور محرک کارهای بر زمین مانده
یک سایت اصلاح‌طلب حامی دولت سابق تاکید کرد برخلاف برخی انتقادهای هم‌طیفانش علیه سفرهای استانی دولت، آن را امری مفید و لازم می‌داند.
«عصر ایران» با تاکید بر این که هم‌طیفانش در دولت روحانی روی سفر به استان‌ها مانور می‌دادند اما حالا خرده می‌گیرند و این رویکرد «یک بام و دو هواست»، می‌نویسد: سفر به جای جای ایران و لمس دقیق آنچه در صحنه- و نه روی کاغذ و گزارش‌ها- می‌گذرد، می‌تواند نگاه عینی‌تر و عملیاتی‌تری به رئیس‌جمهور بدهد و این خوب است.
به تجربه ثابت شده که حضور عالی‌ترین مقام قوه مجریه در یک استان، تا مدت‌ها موتور محرکی می‌شود برای انجام بسیاری از کارهای بر زمین مانده‌ای که با بخشنامه‌های از راه دور راه به جایی نبرده‌اند.
یکی از تفاوت‌های سفرهای رئیسی با اسلافش این است که به خاطر کرونا، دیگر خبری از آن استقبال‌های تبلیغی و پرهزینه و سخنرانی‌های پرطمطراق برای مردمی که ساعت‌ها در استادیوم‌ها منتظر بوده‌اند، نیست. محدودیت‌های کرونایی باعث شده دیدارهای رئیس‌جمهور عمدتا معطوف باشد به بازدید از پروژه‌ها و کارخانه‌ها، سر زدن به نقاط محروم و ملاقات با گروه‌های شغلی و اصناف و کارآفرینان و... که در آن جلسات، بهتر می‌شود مشکلات و راهکارها را بررسی کرد و چرا باید این افراد را از ملاقات با رئیس‌جمهور محروم کرد؟!
اتخاذ تصمیمات کلان در تهران، منافاتی با سفرهای استانی ندارد و هر دو، قابل جمع‌اند.

30 درصد اقتصاد جهان تهاتری است
«استفاده از سازوکار مبادلات تهاتری برای تسهیل مبادلات در صورت نیاز» بخشی از بند دهم سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی است. در این بند بر «حمایت همه جانبه هدفمند از صادرات کالاها و خدمات به تناسب ارزش افزوده و با خالص ارز‌آوری مثبت» تاکید شده است و تهاتر، یکی از روش‌های این حمایت است.
روزنامه فرهیختگان در این باره به برخی تحریف‌ها پرداخت و نوشت: با روی کارآمدن دولت جدید، استفاده از ابزار تهاتر در اظهارات برخی از وزرا پررنگ‌تر شد و البته انتقادهایی را نیز برانگیخت. به طور مثال اخیرا یادداشتی با عنوان «طرح موضوع تهاتر نفت نشانه چیست؟» در روزنامه اعتماد منتشر شده است که نویسنده در آن با ارائه اطلاعاتی مشوش و ناقص از ساز وکار تهاتر، به نقد این شیوه تجارت خارجی پرداخته است.
در یادداشت مذکور، بارها تهاتر نفت «یک روش موقت» معرفی می‌شود در حالی که پژوهشگر آشنا با تجارت بین‌الملل باید بداند که اکنون، حدود 30 درصد تجارت جهانی با روش تهاتر و سازوکارهای متفاوتش پیش‌ می‌رود. معمولا وقتی واژه تهاتر را می‌شنویم، ساده‌ترین سازوکار آن (یعنی فروش نفت در ازای دریافت کالایی که آن کشور - خواه برای استفاده یا فروش - تولید می‌کند) به اذهان متبادر می‌شود؛ ولی واقعیت این است که در تجربه‌های ما از تهاتر (چه در مورد کالاهای اساسی و چه در موارد عمرانی)، ماجرا اصلا استفاده از ساده‌ترین سازوکار تهاتر نیست. ما وقتی نفت را به طرف چینی می‌دهیم، آنها یک اعتبار ارزی (مثلا دلاری) برای ما باز می‌کنند و این اعتبار دلاری توسط خود آن کشور برای ما ایجاد نمی‌شود؛ بلکه به سفارش ما و توسط شرکت‌های معتبر تامین کالاهای مختلف صورت می‌گیرد.
ادعا می‌شود که تهاتر صرفا برای کالاهای مصرفی است و نمی‌توان در سرمایه‌گذاری یا واردات کالاهای سرمایه‌ای از این روش استفاده کرد. این ادعا نیز عجیب است؛ چرا که ما پیشتر، تهاتر را در این حوزه‌ها نیز تجربه کرده‌ایم. مثلا ایران قبلا توانسته از طریق تحت قرارداد سایناشور، 21 میلیارد دلار در حوزه‌های مختلف کار عمرانی انجام دهد؛ قرارداد سایناشور در واقع توافقنامه‌ای بین بانک مرکزی ایران و موسسه بیمه صادراتی چین است که در آن با در اختیار دادن تسهیلاتی به ایران از طرف چینی‌ها، به انجام طرح‌های عمرانی بر مبنای ساختار Export Buyer’s Credit Financing کمک شده است.
در مورد واردات کالاهای سرمایه‌ای نیز به طریق اولی، هیچ محدودیتی وجود ندارد.
در مورد بدعهدی چینی‌ها، روزنامه اعتماد ادعا می‌کند که «دوبار خروج چین از پروژه فاز 11 پارس‌جنوبی» نشان دهنده آن است که نمی‌توان روی سرمایه‌گذاری این کشور در ایران در قالب تهاتر حساب باز کرد. ظاهراً نویسنده یادداشت فراموش کار شده و به خاطر ندارد که خروج چینی‌ها از پروژه‌های نفتی ما، با دستور مستقیم خود زنگنه بود.
دیگر ادعای مطرح شده این است که صنعت نفت ما نیازمند سرمایه‌گذاری کلان است و این با تهاتر قابل انجام نیست. مدعیان باید به این پرسش پاسخ‌دهند که وقتی می‌خواهیم در صنعت‌مان سرمایه‌گذاری کنیم، مگر غیر از این است که نفت می‌فروشیم، پولش را آورده و سرمایه‌گذاری می‌کنیم؟!
سازوکار تهاتر نیز دقیقا مشابه همان فرآیند است؛ با این تفاوت که به جای اینکه پس از فروش نفت پولش را گرفته و سرمایه‌گذاری کنیم، از اعتبار ایجاد شده به ازای فروش نفت استفاده می‌کنیم.

رشد منفی تجارت در مناطق آزاد در دوره روحانی
روزنامه اصلاح‌طلب حامی دولت تدبیر و امید تاکید کرد: میانگین رشد سالانه تجارت در مناطق آزاد در 8 سال فعالیت آن دولت به منفی 8 دهم درصد رسید.
اعتماد نوشت: مرکز پژوهش‌های مجلس در «تحلیل بر عملکرد بخش خارجی در سال 99» بود به بررسی تحولات تجاری در مناطق آزاد از سال 92 تا 99 پرداخته است. به گفته این مرکز حجم تجارت انجام شده در این مناطق طی این 8 سال حدود 16/7 میلیارد دلار بوده و در بهترین سال‌های اقتصادی کشور که خبری از تحریم و کرونا نیز نبوده،‌ نسبت تجارت مناطق آزاد به سرزمین اصلی از سه درصد تجاوز نکرده است. براساس تحلیل این مرکز میانگین رشد سالانه تجارت در مناطق آزاد در سال‌های 92 تا 99 به منفی 8 دهم درصد رسیده است. این امر نشان می‌دهد که افزایش کمی مناطق آزاد اقتصادی نه تنها کمکی به اقتصاد نکرده، بلکه می‌تواند مسائل حاشیه‌ای بیشتری برای کشور ایجاد کند با این وجود اردیبهشت سال جاری حمیدرضا مومنی، دبیر شورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی گفته بود که «پس از بررسی گزارش‌های کمیسیون اقتصادی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ایجاد 13 منطقه ویژه اقتصادی و هفت منطقه آزاد تجاری - صنعتی به تصویب رسید. ایجاد 13 منطقه ویژه اقتصادی در حالی است که با استناد به گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در اکثر سال‌های 92 تا 99 تراز تجاری این مناطق منفی و واردات بیشتر از صادرات بوده است».
قرار بود مناطق آزاد تجاری به راهکاری برای کاهش فقر، افزایش اشتغال و امنیت مرزها و... تبدیل شوند اما در سال 99 حجم کل مبادلات تجاری انجام شده توسط این مناطق به حدود دو درصد کل تجارت انجام شده، رسیده بود؛
یک میلیارد و 550 میلیون دلار. اگر میانگین نرخ ارز نیمایی در سال 99 حدود
18 هزار و 250 تومان باشد، کل تجارت از طریق مناطق آزاد حدود
28 هزار میلیارد تومان است. این در حالی است که کل تجارت کشور در آخرین ماه از سال 99 حدود 7/458 میلیارد دلار بوده است.
در بخش دیگری از این گزارش نوشته شده که «با وجود مثبت بودن تراز تجاری این مناطق در برخی سال‌ها اما متوسط سالانه تراز تجاری این مناطق در سال‌های 92 تا 99 حدود 622/5 میلیون دلار منفی بوده است.