اخبار ویژه
مرکل در تلآویو: نگرانیم ! ایران چرا توافق نمیکند؟
صدراعظم آلمان در آخرین روزهای کاریاش هم سرسپردگی خود به رژیم صهیونیستی را ثابت کرد.
آنجلا مرکل که هشتمین بار به تلآویو رفته و با نخستوزیر رژیم صهیونیستی ملاقات کرده بود، اظهار داشت: امنیت اسرائیل برای هر دولتی که در آلمان بر سر کار بیاید، موضوعی بسیار مهم خواهد بود. من در دوره صدراعظمی خود تلاش کردم رابطه با اسرائیل را تقویت کنم. اکنون هم از فرصت استفاده و تایید میکنم که موضوع امنیت اسرائیل همواره موضوعی بسیار مهم و اصلی برای هر دولتی در آلمان خواهد بود. ما متعهد هستیم اسرائیل را حفظ کنیم.
او همچنین به ایران درباره فعالیتهای هستهای ایران و توقف مذاکرات احیای برجام گفت: «ما میخواهیم پیامی بیچون و چرا به ایران بدهیم که باید به سرعت به میز مذاکره برگردد... ما در هفتههای سرنوشتسازی در ارتباط با آینده توافق هستهای با ایران قرار داریم.»
وی افزود: هر روز که بدون پاسخ جمهوری اسلامی به پیشنهادهای آمریکا برای رسیدن به یک توافق میگذرد، ایران اورانیوم بیشتری را غنیسازی میکند. پوتین و شین جی پینگ مسئول هستند که فشار بیاورند و ایران را به میز مذاکرات برگردانند، زیرا برجام دیگر، آنچه را که باید انجام نمیدهد و این وضعیتی بسیار دشوار است.
نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل در این ملاقات مرکل را «دوست عزیز اسرائیل» خواند و با انتقاد تلویحی از بعضی کشورهای اروپایی از مرکل بهدلیل حمایت «بیدریغ» از اسرائیل ستایش کرد. نخستوزیر اسرائیل گفت: «کسانی که در رویارویی اسرائیل با کشورهایی مانند ایران و گروههایی مانند حماس و حزبالله بیطرف هستند، قطبنمای اخلاقی خود را از دست دادهاند. و شما، خانم صدراعظم، سالها به عنوان قطبنمای اخلاقی تمام قاره اروپا برای ترویج حمایت سازشناپذیر از اسرائیل عمل کردهاید.»
بنت مدعی شد: اگر جهان قبول کند که ایران به آستانه هستهای برسد، این یک «لکه اخلاقی» و همچنین تهدیدی برای صلح جهانی خواهد بود. هیچ تلاشی برای آرامش بخشیدن به ایران فایدهای ندارد، زیرا تهران همچنان با جامعه بینالمللی بازی میکند و در عین حال ثبات منطقه را به چالش میکشد!
مرکل قرار است در جریان سفر به فلسطین اشغالی، از بنای یادبود هولوکاست (ادعای نسلکشی یهودیان توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم) موسوم به «یدوشم» بازدید کند.
یادآور میشود آلمان پس از شکست در جنگ جهانی دوم، عملا تبدیل به مستعمره آمریکا و صهیونیسم بینالملل شد.
پریشانگوییهای مرکل و بنت در دیدار اخیر در حالی است که ایران برخلاف رژیم نامشروع صهیونیستی، عضو معاهده انپیتی است و از حق برنامه صلحآمیز هستهای بهرهمند است. در مقابل رژیم جعلی اسرائیل که به کمک رژیمهای غربی دارای بمب اتمی است، بهواسطه حمایت دولتهای غربی، از نظارتهای قانونی آژانس طفره میرود؛ و حال آنکه در جهان به نسلکشی و کاربست تسلیحات کشتار جمعی شهره است.
همچنین گفته مرکل مبنی بر اینکه «برجام، آنچه را که باید انجام دهد نمیدهد»، اظهاراتی وقیحانه است؛ چه اینکه آمریکا و تروئیکای اروپایی، از همان سال 94، عهدشکنی در برجام را آغاز کردند و بالغ بر 3 سال هم هست که کاملا اجرای تعهدات خود در لغو تحریمهای مالی و بانکی و نفتی را متوقف کردهاند.
پادوی صهیونیستها در آلمان همچنین در حالی از پاسخ ندادن ایران به پیشنهاد آمریکا برای رسیدن به یک «توافق» انتقاد کرده، که توافق موجود (برجام) قربانی بیصداقتی و عهدنشناسی آمریکا و تروئیکای اروپایی شده است.
وقتی جاعل سابقهدار نظرسازی را نکوهش میکند!
عضو حزب منحله مشارکت، محکوم شدن صدراعظم اتریش به خاطر دستکاری در نظرسنجی را هم دستمایه عقدهگشایی سیاسی در داخل کرد!
«سباستین کورتس» صدراعظم اتریش هفته جاری به همراه 9 فرد و سه سازمان دیگر به علت ارتکاب جرایم مختلف تحت تحقیقات قضایی قرار گرفتند.
وزارت دارایی و دفتر صدراعظم اتریش از جمله نهادهایی بودند که هدف این تحقیقات قضایی قرار گرفتند.
دادستانی اتریش اعلام کرد: سباستین کورتس و تیمش در راه رسیدن به قدرت از روشهای غیرقانونی استفاده کردهاند؛ از جمله در نظرسنجیهایی که از سوی روزنامه «اوسترایش» منتشر شده، نتایج به سود حزب «مردم اتریش» و سباستین کورتس دستکاری شده بود.
عباس عبدی در واکنش به انتشار خبر مذکور، در کانال خود در فضای مجازی نوشت: تا حالا فکر میکردیم که فقط سیاستمداران ما دچار این خودفریبی میشوند که گمان میکنند با دستکاری نتایج نظرسنجی، واقعیت هم عوض میشود. همه بدانند که نظرسنجی، شیوه سنجش است و نه ابزار فریب.
این ادعا در حالی است که وی دو دهه قبل به خاطر مشارکت در نظرسنجیسازی به نفع آمریکا، به همراه کسانی چون حسین قاضیان و بهروز گرانپایه در موسسه آینده دادگاهی شد و از این جهت، فردی سابقهدار و اهل بخیه در حوزه نظرسنجیسازی (جعل نظرسنجی) به شمار میرود!
آمریکا در جنگ جهانی سوریه از ایران شکست خورد
ایران به یک قدرت منطقهای بسیار قویتر از آغاز جنگ سوریه تبدیل شده و زمان اعتراف آمریکا به شکست فرا رسیده است.
روزنامه کویتی الرأی با انتشار این ارزیابی نوشت: ایران همه را وادار میکند تا سوریه را به آغوش جامعه بینالملل برگرداند.
کشتیهای حامل سوخت ایران برای لبنان از طریق سوریه، پروندههای منطقهای و بینالمللی مهمی را با قدرت روی میز گذاشتند و پیامدها و پسلرزههای آن نهتنها به لبنان بلکه به آمریکا، روسیه و کشورهای عربی رسید و آنها شروع به بازنگری در محاسبات خود و پایان دادن به محافظهکاری و مخالفت خود با بازگشت سوریه به آغوش عربی کردند.
حوادث زیادی در ماههای اخیر در منطقه غرب آسیا رخ داده که از سفر پادشاه اردن به واشنگتن و مسکو و سفر اسد به روسیه آغاز شد و انتظار میرود رئیسجمهور ترکیه هم به زودی به واشنگتن سفر کند. همچنین بغداد میزبان دو نشست بود، نمیتوان این تحرکات را از عقبنشینی آمریکا از افغانستان پس از بیست سال اشغال جدا دانست.
تحول برجستهتر، اظهارات عبدالله دوم پادشاه اردن در واشنگتن بود مبنی بر اینکه رئیسجمهور بشار اسد باقی است و باید بهدنبال راهی برای گفت وگو با وی بود.
آمریکا درها را به روی بازگشت سوریه به لبنان و اردن برای آوردن گاز مصر از طريق آنچه به خط عربی موسوم است، به لبنان باز کرده است که در راستای تلاش برای جلوگیری از سرازیر شدن مازوت و بنزین ایرانی به لبنان از طریق حزبالله است.
اما نفت ایران تنها مشکلی نیست که آمریکا و برخی کشورهای عربی از آن وحشت دارند، بلکه از باقی ماندن سوریه در کنار ایران میترسند، دولتهای آمریکا طی سالهای گذشته هرگونه همسویی و نزدیک شدن به سوریه را مانع شده بودند.
اروپا حتی یک روز هم روابط امنیتی خود را با سوریه قطع نکرد، ولی دمشق برای همه هیئتهایی که به دمشق سفر میکردند، بازگشایی سفارتخانهها را پیش از آنکه روابط سیاسی از سرگرفته شود، شرط کرده بود.
طی هفتههای اخیر، سوریه شهرهای درعا و طفس را آزاد کرد. شکی نیست که نفوذ و حضور ایران، بهدلیل دعوت سوریه از تهران برای حمایت از دمشق در برابر جنگ جهانی بود. علاوه بر آنکه باید به اقدام آمریکا در بازداشتن بسیاری از کشورها از عادیسازی روابط با سوریه اشاره کرد که میدان را در سرزمین شام برای ایران باز گذاشت. اکنون نفتکشهای ایرانی از طریق سوريه سوخت را به لبنان میرسانند؛ همچنان که سلاح حزبالله، سلاح کوبنده برای موازنه است.
همچنین باید به حضور ایران در قنیطره برای مقابله با اشغالگری اسرائیل در جولان سوریه اشاره کرد.
واقعیت پایان جنگ و اینکه نظامیان آمریکایی و ترکیهای تنها شمال سوریه را اشغال کردهاند، خود را به کشورهای عربی و غربی برای بازگرداندن سوریه به مسیر عادی تحمیل میکند.
همه این تحولات نشان میدهد ایران به یک قدرت منطقهای بسیار قویتر از دوران آغاز جنگ علیه سوریه در سال 2011، تبدیل شده و همچنین زمان اعتراف آمریکا به شکست اهدافش فرار رسیده است.
این همه خسارت در برجام! پس ظریف از چه چیزی خبر داشت؟
آقای ظریف ادعا کرده از گنجانده شدن کلمه «تعلیق» به جای «لغو» در برجام خبر نداشته اما باید گفت که گویا ایشان از خیلی چیزهای دیگر هم اطلاع نداشته است.
روزنامه وطن امروز در نقد اظهارات اخیر ظریف نوشت: معمولا او که روی خوشی به درخواست مصاحبه از سوی رسانههای عمومی و منتقد نمیدهد و همیشه مشغولیتهای فراوان خودش را عامل شانه خالی کردن از مصاحبه معرفی میکند، چهارشنبه گذشته، حدود 4 ساعت و تا نیمههای شب در یک گروه کلابهاوس حضور داشت تا به تقدیر از سیاست خارجی دولت مرحوم رفسنجانی بپردازد. ظریف در این گفتوگو صراحتا اعلام کرد در سخنان چندین سال قبل خود در مجلس که گفته بود اساسا هیچ کلمه تعلیقی در برجام وجود ندارد، «اشتباه» کرده و علت این مسئله هم این بوده که هنگام گفتوگو بر سر جزئیات فنی توافق، وجود این کلمات را به او «اطلاع» ندادهاند و او هم ضمائم را نخوانده است.
در واقع دکتر ظریف بالاخره بعد از 6 سال پذیرفت اشتباهات فاحشی در مطالعه و تدوین متن سند توافق هستهای با گروه 5+1 داشته و اعتراف کرد منتقدانی که در این سالها نسبت به ایرادات جدی برجام و تبعات سنگین آن برای امنیت ملی کشورمان هشدار داده بودند، برخلاف ادعای رئیسجمهور سابق، نه بیسواد بودند و نه کاسب تحریم، بلکه با شناخت دقیقی که از دشمن آمریکایی و همچنین رویکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم داشتند، «دلواپس» حقیقی منافع ملی بودند.
این نکته در طول سالهای گذشته به صورت مکرر از سوی منتقدان به تیم مذاکرهکننده کشورمان تذکر داده شده بود که طرف غربی برای شانه خالی کردن از مسئولیت خود و اجرای تعهدات برجامی، واژه «تعلیق» را به جای «رفع» در حوزه تحریمها به کار گرفته تا هم جلوی منفعت اقتصادی ایران از برجام گرفته شود و هم با کوچکترین اشارهای، امکان اجرای مجدد و سختگیرانه تمام تحریمها وجود داشته باشد. وجود کلمه تعلیق در برجام که با یک جستوجوی ساده در متن این توافق نیز قابل دسترسی است، سالها از سوی دولت حسن روحانی و تیم مذاکرهکننده دکتر ظریف انکار میشد.
اما فارغ از این مسئله، نکته بسیار مهمی که اعتراف دیرهنگام دکتر ظریف نباید افکار عمومی را از آن منحرف کند، بخشهای بسیار خطرناک و ضدایرانی دیگر برجام است. بر فرض صحتانگاری عدم اطلاع دکتر ظریف از وجود کلمه تعلیق در متن برجام، میتوان سوالات زیادی را از ایشان و سایر اعضای تیم مذاکرهکننده کشورمان درباره سایر بندهای توافق هستهای پرسید. آیا تاکید طرف غربی بر بتنریزی در قلب رآکتور آب سنگین اراک- به عنوان یکی از دستاوردهای بسیار مهم و درخشان دانشمندان ایران- و نابودی کامل آن هم به اطلاع دکتر ظریف نرسیده بود؟ آیا وجود بندهای 36 و 37 در متن توافق که از آن با عنوان «مکانیزم ماشه» نام برده میشود و اصلیترین مانع برای هرگونه بهرهمندی ایران از دستاوردهای اقتصادی برجام و حضور سرمایهگذاران خارجی در کشورمان است هم به اطلاع دکتر ظریف نرسیده بود؟ آیا موضوع بازگشت تمام تحریمهای ضدایرانی در صورت بدعهدی طرف آمریکایی به دلیل عدم وجود سازوکار مناسب تضمینی در برجام هم به اطلاع ظریف نرسیده بود؟ عدم اطلاع مذاکرهکننده ارشد کشورمان از وجود «واژههای معنادار حقوقی» در متن یک توافق بسیار مهم که نشاندهنده عدم مطالعه آن توسط ایشان است، فقط یک قطعه از پازل خسارت محضی است که در سالهای گذشته به ایران تحمیل شد و ظریف و دوستان تلاش کردند آن را یک دستاورد درخشان(!) معرفی کنند. اثرات و تبعات ضدمنافع ملی برجام تا اندازهای است که سادهانگاری در استفاده از کلماتی نظیر تعلیق و رفع، نمیتواند بیانکننده میزان آن باشد.
80 درصد نقدینگی موجود در قبضه بانکهاست
وقتی مدیرکل عملیات پولی و اعتباری بانک مرکزی میگوید که عمده نقدینگی و پول در بانکهاست و کمتر از ۲ درصد آن در اختیار اشخاص است، متوجه میشویم که انتخاب مدیران و اعضای هیئت مدیره بانکها تا چه حد مهم است.
به گزارش روزنامه جوان، بخش زیادی از نقدینگی ۴ هزارهزار میلیارد تومانی در بانکهاست و بانکها از طرفی به این سپردههای مدتدار سود میدهند و از طرف دیگر با این منابع تسهیلات ارائه میکنند. بدینترتیب بخشی از سکان اقتصاد در اختیار بانکهاست که بخش قابل ملاحظه آن دولتی است.
بلافاصله بعد از نوسانهای تند در بازار داراییها گفته میشود که یکی از دلایل نوسان در بازار، هجوم مردم برای خرید بوده، اما وقتی اجزای مختلف حجم نقدینگی کل در اقتصاد را آنالیز میکنیم، متوجه میشویم که مردم دسترسی چندانی به پول ندارند و عمده حجم نقدینگی در اقتصاد ایران در اختیار بانکهاست.
باید عنوان داشت که کفایت سرمایه بانکها در کشور بسیار ناچیز است، اما بهرغم عدم کفایت سرمایه گاهی صدها هزار میلیارد تومان از پسانداز موجود در جامعه را جمعآوری میکنند و ماهانه به سپردههای مدتدار سود میدهند و از امتیاز استفاده از این سپردهها در حوزه ارائه تسهیلات یا سرمایهگذاری برخوردار هستند.
حجم نقدینگی در اقتصاد ایران از مرز ۴ هزار هزار میلیارد تومان عبور کرده و سهم پول که زمانی از حجم نقدینگی کل تنها حدود ۱۵ درصد بود، امروز به بیش از ۲۰ درصد رسیده است، یعنی حجم پول امروز در اقتصاد ایران حدود ۸۰۰ هزار میلیارد تومان است و الباقی حجم نقدینگی شبهپول است که تحت قالب سپردههای مدتدار در بانکهاست.
با توضیح فوق به این نتیجه میرسیم که بانکها به واسطه برخورداری از امتیاز ارائه سود علیالحساب و تضمین شده (قبل از اینکه بدانند در پایان سال مالی سودده هستند یا زیانده) حدود ۸۰ درصد از حجم نقدینگی کل کشور را در اختیار دارند.
بررسی وضعیت مالکیت سهامداری بانکها نشان از آن دارد که دولت خود یک بانکدار بزرگ است، اما از دهه ۸۰ تاکنون بخش خصوصی نیز در حوزه بانکداری ورود کرده که در این میان از طرفی پرداخت سود محقق نشده به سپردههای بانکی و همچنین بنگاهداری و ناترازی دخل و خرج بانکها، داراییهای سمی، بنگاهداری، ملاکی و انحراف در تأمین مالی صحیح اقتصاد و همچنین مطالبات معوق و سوخت شده قابل ملاحظه، خلق نقدینگی بدون پشتوانه، تأمین مالی گران، ضعف در پرداخت تسهیلات خرد و قرضالحسنه جزو مسائل پیرامون بانکداری
است.
در همین رابطه، مدیرکل عملیات پولی و اعتباری بانک مرکزی میگوید: موضوع نقدینگی ابعاد مختلفی دارد، در واقع بخش عمده نقدینگی و پول در بانکهاست و کمتر از ۲ درصد آن در دست اشخاص است.
محمد نادعلی افزود: شبکه بانکی موظف است سپردهها را به شکل بهینه تخصیص دهد تا منجر به تولید و رشد اقتصادی شود که نتیجه آن نیز رفاه اقتصادی در جامعه است.