روغن ریخته فتنه! (یادداشت روز)
رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار با رئیسجمهور و اعضای کابینه، ضمن حمایت از دولت، توصیههایی مشفقانه و راهبردی را خطاب به دستاندرکاران قوه مجریه بیان فرمودند که بررسی جوانب هر کدام از این توصیهها، خود موضوعی مستقل است. ایشان در بیانات دیروزشان، فتنه را از خطوط قرمز خوانده و تاکید کردند؛ «آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»
چه برداشتی از این توصیه میتوان داشت و عمق این سخن چقدر است؟ برای پاسخ به پرسشهای اینچنینی باید بار دیگر مروری بر ماهیت و خاستگاه فتنه سبز داشته باشیم. در نگاهی اجمالی آنچه در سال 88 روی داد را میتوان از دو منظر مورد بررسی و تحلیل قرار داد. منظر شماره یک که از آن به عنوان تحلیل خرد میتوان یاد کرد، حوادث و رخدادهای سال 88 را در حد یک نزاع سیاسی به منظور کسب قدرت - ابتدا در سطح ریاست جمهوری و سپس در اندازه حکومت- میبیند و روایت میکند. این منظر اگر چه عاری از واقعیت نیست اما محدود کردن قضیه به این زاویه دید، باعث در پرده ماندن لایههای عمیقتر میشود. ندیدن این لایههای زیرین، تبعات خاص خود را در نوع نگاه و تصمیمگیریهای بعدی خواهد داشت.
منظر شماره دو، با چشم اندیشه حوادث و رخدادهای سال 88 را مینگرد و به لایههای پنهان و عمیق قضیه میپردازد. عده اندکی از ضدانقلابیون خارج نشین آشکارا به ریشههای این قضیه پرداخته و درباره آن گفته و یا نوشتهاند. نپرداختن این جماعت به ریشههای فتنه 88 از دو حال خارج نیست. اول آن که اغلب سوادی برای این کار ندارند و دوم آن که باسوادهایشان میدانند اگر بخواهند به ریشهها بپردازند، باید اعترافاتی کنند که بسیاری از شعارهای سطحی و روبنایی خودشان را زیر سوال میبرد. یکی از این معدود اسناد در این زمینه، مقالهای مفصل است که فرهاد خسروخاور - استاد جامعهشناسی مقیم پاریس- سال گذشته به زبان انگلیسی منتشر کرده است. وی به درستی زیربنای ماجرای سال 88 را نه در ادعای تقلب و نحوه برخورد نظام و مسائلی از این دست که در نحوه نگرش طرفهای ماجرا به اسلام و نسبت آن با حکومت معرفی میکند و البته حرف دقیق و درستی است. دو طیف در این ماجرا وجود دارند. طیفی که معتقد به سیاسی بودن و ماموریت اسلام برای تشکیل حکومت هستند و طیفی که اعتقادی به بروز و ظهور دین در حکومت ندارند. پیروزی انقلاب اسلامی، نگرش طیف نخست را بر کرسی نشاند و عصاره و محور اصلی این تفکر «ولایت فقیه» است. به نوشته خسروخاور، هدف بنیادین فتنهگران در سال 88 به چالش کشیدن همین اصل - ولایت فقیه - بود. توجه داشته باشید که سطح بحث و چالش شخص ولی فقیه نیست، بلکه اصل و تفکر ولایت فقیه است.یعنی همان حاکمیت اسلام و اجرای قوانین آن که استقلال و آزادی حاصل از آن خشم قدرتهای استکباری را در پی داشته و دارد.
با این اوصاف، انتساب ریشه فتنه به مشتی فریب خورده و اراذل و اوباش کف خیابان که عربده میکشند و شیشه میشکنند و شکم سفره میکنند، نازلترین سطح تحلیل است و با قاطعیت میتوان گفت از این نازلتر، نگاه آن عدهای است که چند جمله جنجالی و البته ناصواب در یک مناظره را ریشه فتنه معرفی میکنند!
بررسی و تحلیل همهجانبه فتنه 88 از منظر کلان، خارج از حوصله این ستون است اما همین اندک برای روشن شدن حد و مرزها به نظر کافی میرسد.
رفتارشناسی جریان فتنه در قبال دولت یازدهم جالب و قابل تامل است. از ابتدای پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 92 به دفعات این گزاره از سوی برخی جریانات تکرار شده است که دولت یازدهم مدیون فلان شخص و بهمان جریان است. البته سهمخواهی در عالم سیاست امر غریبی نیست و درباره دولتهای پیشین نیز این قضیه موضوعیت داشته است. ماجرا وقتی جالب و البته قابل تامل میشود که جریانات و محافل فتنهگر که تا دیروز با انواع و اقسام توهینها به حضور روحانی در انتخابات میتاختند، امروز با نعره «انا شریک» میخواهند خود را سرسفره جای دهند!
اصحاب فتنه، سرمایه تاریخی، سیاسی و اجتماعی خود را از دست دادهاند و خیلی وقت است میدانند که همه چیز را باختهاند، اما گستاختر از آن هستند که گوشهای بنشینند، ماست خود را بخورند و کشک خود را بسابند. روغن ریخته را نذر دولت یازدهم کرده و سهم میخواهند و مدعی هستند هواداران پرشمار ما بودند که روحانی را راهی پاستور کردند و رئیس جمهور نباید آنها را ناامید کند. ناامید نکردن این مردم نیز معنایش این است؛ آن آقایی که سالهاست به خارج فرار کرده و هر کاری از دستش برآمده علیه نظام کرده و هرچه خواسته علیه انقلاب و حتی امام(ره) گفته حالا بیاید و از قضا در یکی از مراکز حساس نظام هم پستی بگیرد!
دولت یازدهم مانند دولتهای پیش از خود، چیزی جدا از جمهوری اسلامی نیست. از همین رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روز گذشته به دولتمردان فرمودند؛ «این را بدانید که موفقیت شما، موفقیت و سرافرازی نظام اسلامی است.»
معادله پیچیدهای نیست. آنهایی که با آمریکا و رژیم صهیونیستی همدست بوده و نشان دادهاند که کمر همت به براندازی نظام جمهوری اسلامی بستهاند، چطور میتوانند با دولت برخاسته از همین نظام، همراه و همدل باشند و چرا گمان میکنند دولت یازدهم آنقدر ساده است که تخم مرغهایش را در سبد سوراخ آنها بگذارد؟
توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی به دولت روحانی درباره خط قرمز بودن فتنه و فتنهگران، صرفاً یک هشدار سیاسی نیست. این توصیه یک فرمول عینی و عملی برای سلامت و موفقیت دولت یازدهم است. رسوخ و نفوذ فتنهگران به بدنه دولت، آن را گرفتار حواشی و بیراههها کرده و تابلوها و اهدافی غیرواقعی را در این مسیر جلوی پای دولتمردان میگذارد، وقت و انرژی دولت را هدر میدهد و در نهایت مانند تلههای انفجاری عمل کرده و میزبان خود را اگر نگوییم متلاشی، حداقل مجروح میکند. دولت چنانچه نگران میزان محبوبیت خود است، باید هرچه بیشتر در خدمت به مردم کوشا باشد. نظرات جماعتی مجازی که تنها هنرشان مبارزه با ابزار «لایک» و بزرگترین نگرانیشان «پهنای باند» است، نباید دولت را در تشخیص مطالبات مردم و میزان درستی جهتگیریهای خود، دچار خطای محاسباتی کند.
دست بر پشت مار مالیدن
به تلطف نه کار هشیار است
کان بداخلاق بیمروت را
سنگ بر سر زدن سزاوار است
محمد صرفی