kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۱۴۸۸
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۳

فصل نو(نگاه)

 

محمدهادی صحرایی
مقام معظم رهبری در دیدار دکتر رئیسی به مناسبت هفته قوه قضائیه و سالگرد شهادت شهید بهشتی مظلوم، انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری را «حقاً و انصافاً و به معنای واقعی کلمه حماسه» دانسته و نامیدند. انتخاباتی که باتوجه به فضاسازی بی‌سابقه دشمنان و منافقان در داخل و خارج از کشور، نصاب تازه‌ای از تاب‌آوری مردم در برابر مشکلات، ناکارآمدی‌ها، دشمنی‌ها و تبلیغات مسموم را به اثبات رساند و تقویت اقتدار را برای نظام مقتدر جمهوری اسلامی رقم زد. سینه سپر کردن در مقابل تیرهای مرئی و نامرئی شیاطین انس و جنی که برای شکستن اقتدار انقلاب اسلامی بسیج شده بودند و شکست آن تیرهای مسموم حیله و حیرت، کار ساده‌ای نبود؛ دشوار بود و تنها از ملت بزرگ و مقاوم و بصیر ایران برمی‌آمد. آن هم در شرایطی که رسانه‌های فرانسه دلیل کم‌رغبتی بی‌سابقه مردم خود به انتخابات اخیرش را با توهین به شعور مردم و مخاطبانش، رفع قرنطینه و شام خوردن خانوادگی در بیرون خانه معرفی می‌کند.
تحریم انتخابات توسط دشمنان لدود و منافقان عنود و انحرافیون کنود و فتنه‌گران لجوج؛ تشکیک در سلامت انتخابات توسط شارلاتان‌ها و حقه‌بازان، تحقیر شرکت‌کنندگان توسط رسانه‌های منافقینی که خاطره آخرین انتخاب‌شان برگزیدن مرگ یا مردن است و رسانه‌های مرتجع سعودی و وهابی که آخرین تصویرشان از انتخابات به دارالندوه و تصمیم اجدادشان برای کشتن پیامبر مکرم اسلام برمی‌گردد و رسانه‌های کذاب و وقیح غربی که هیچ از غرب نمی‌بینند و نمی‌گویند و کینه ایران چشم‌شان را پر و خیره کرده است همگی جنگ احزاب رسانه‌ای تدارک دیده‌ای بودند که تا توانستند در تنور دروغ و ناامیدی دمیدند و آنچه عایدشان شد، همین است که جهانیان با حیرت دیدند. البته باید از جهانیانِ بینا، حساب غربزده‌هایی که از هر موضوع بی‌ربط و باربط برای خودتحقیری استفاده می‌کنند و سال‌هاست که نجات چند جوجه اردک افتاده در فاضلاب توسط آتش‌نشانان اروپایی را به مردم خود طعنه می‌زنند؛ و حساب سلبریتی‌هایی که با تظاهر به «چو ایران نباشد تن من مباد»، گوهر خود را با خرمهره غرب عوض می‌کنند؛ یا لیبرال‌هایی که عموسام را بابای خود می‌دانند؛ جایزه‌بگیران نوبل، دیده‌بانان حقوق بشر، سازمان‌های خبرنگاران بدون مرز و رسانه‌های آزاد و... را جدا کرد.
فضیحت ناتوانی دولت کانادا در مدیریت بحران‌های گور و گرمازدگی و کنترل آتش، عبرت‌آموز است. کانادا از همان کشورهایی است که برخی برای زاییدن در آنجا پا بر سر و کول مردم خود می‌گذارند و اکنون اگر خودباختگی و وابستگی یا خجالت بگذارد می‌توانند ببینند که نسل‌کشی هزاران کودک بومی ‌و بی‌گناه مدرسه‌ای، چگونه حیثیت آنها و غرب را به چالش کشیده است. صریح‌تر از این رسوایی و صحیح‌تر از این تعریف خوی مستکبران هست؟ سؤالی که رمیدگان از میهن و رهیدگان از اصالت باید از خود بپرسند این است؛ آنکه فرزندان و دانش‌آموزان مردم اصیل خود را چنین گستاخانه و بی‌رحمانه و بی‌خبر می‌کشد چگونه و به چه دلیل و انگیزه‌ای اتباع کشورهای دیگر را پناه می‌دهد و احترام می‌کند؟ و چه منظوری دارد؟ شاید خانواده کودکانی که امروزه استخوان‌شان بی‌نام و نشان از گورها بیرون می‌آید هم، با وعده و سخنان اربابان کلیسای آن زمان فریب خورده بودند که دیدار با فرزندان‌شان به قیامت افتاد.
سیاست شیطانی استکبار است که زمانی نسل می‌کُشد و زمانی به بردگی می‌کِشد. و زمانی مثل اکنون، افکار را به بندگی می‌کِشد. تحصیل و‌ اشتغال و دیگر بهانه‌ها توجیهی است تا به بند کشیده‌شدگان بتوانند برای رهایی از سؤالات بی‌جواب خود و دیگران با آنها سرپوش و سرپناه بسازند. اگر واقعیت غرب برخلاف آنچه خودباختگان گفته و می‌گویند همین است که می‌بینیم هرگز زندگی در آنجا به یک‌روز دوری از وطن و خاک مادری نمی‌ارزد. آتش‌سوزی هرساله کالیفرنیا و جزغاله شدن آدم‌ها، گرمای طاقت‌فرسا، سقوط برج و عملیات ناموفق نجات دوهفته‌ای و در نهایت، راضی شدن به مردن 150 نفر، ‌تراکم رقت‌بار خیابان‌خواب‌ها و رئیس‌جمهور فرتوت آمریکا که به زور سخن می‌گوید، ملکه جنایتکار و تمامیت‌خواه انگلیس که از هرگونه مالیات و مؤاخذه و مطالبه معاف است، سرکوب چندین ساله شنبه‌های اعتراضی پاریس و انتخابات 32 درصدی فرانسه و... اگر به اندازه یک‌هزارم‌شان در ایران بود چه می‌شد؟
در رسانه‌های غربی، طول کشیدن معقول مهار آتش و ویرانی پلاسکو به‌خاطر طول شیلنگ آتش‌نشانان جمهوری اسلامی است. در گرمی ‌هوا، انقلاب اسلامی مقصر است. اگر مردم در انتخابات، فریب تَکرارگوها و سلبریتی‌ها را بخورند و وضعیت این بشود که هست، مقصر انقلابیون هستند. اگر یک مجری تلویزیون که قبلاً توسط رسانه‌های معاند ‌ترور شخصیت شده، بمیرد آنکه مقصر است رسانه ملی است. اگر جاسوس و محارب و مفسدفی‌الارض و قمه‌کش در دادگاه به اعدام محکوم شوند، مقصر قوه قضائیه است. اگر مقامات بی‌ادب آمریکا برجام را پاره و به تُف آلوده کردند به‌خاطر بی‌عرضگی لیبرال‌ها و کارنابلدی مدعیان نیست، حاج قاسم باید از میدان برمی‌گشت و کفتاران داعش و النصره را نمی‌تاراند. اگر تحریم‌های غربی در این هشت سال چندبرابر شد و پای خوش‌رقصان کدخدا پیچ‌خورد و نفوذی‌ها در وفای به عهدشان به دشمن ناکام ماندند، به‌خاطر ساخت پالایشگاه ستارگان و واکسن توسط سپاه و بنیاد برکت بود. اگر بی‌تدبیری و بی‌برنامگی برق مردم را در فصل گرما بریده‌بریده کرده به‌خاطر امضای کورکورانه قراردادهای خفت‌بار نیست، مردم ایران مقصرند که در تابستان گرم‌شان می‌شود. دیوار حاشا و بی‌حیایی غرب و غربزده‌ها بلند و دیوار مردم نجیب و انقلابی و صبور و مظلوم ایران، کوتاه است.
ایران امن و آباد و آرام و آزاد و مقتدر که ششمین کشور سازنده واکسن و ششمین قدرت موشکی و... است از نظر بی‌انصاف‌های پرخور و مفتخور و مالیات‌گریز، مرکز نفرین‌شده دنیاست و کانادا و آمریکا و فرانسه‌ای که از در و دیوارش شر و شرارت می‌ریزد قبله است. ای‌کاش غربزده‌ها و سلبریتی‌ها و سمن‌های ما هم به غیر از ادا و اطوار و لهجه، کمی ‌از خویشتن‌داری سلبریتی‌های غربی تقلید و یا دست‌کم به آن تظاهر می‌کردند. کدام فعال حقوق بشری کانادا برای کودکان مظلوم و گمنام کشته شده شمع افروخت؟ کدام سلبریتی آمریکایی بر خرابه ساختمان فلوریدا مویه کرد و جیغ کشید؟ کدام روشنفکر ایالتی، دولت آمریکا را برای آتش‌سوزی‌های هرساله کالیفرنیا مقصر می‌داند؟ کدام رسانه‌ها به‌خاطر گرمازدگی و مرگ هزار کانادایی فقیر، پویش و کمپین اتاق امن و خنک بزنید و کمپ بسازید و وای از گرما مُردیم و... راه می‌اندازد؟
امپراتوری رسانه‌ای یعنی همین که حتی هیچ‌کس مدعی ناکارآمدی سیستم اطفای حریق در آمریکا و فرانسه و کانادا نمی‌شود. هیچ‌کس از ملکه خبیث انگلیس و پاپ و واتیکان نمی‌پرسد هزاران کودک بومی‌ و بی‌گناه کانادایی به کدامین گناه کشته‌ شدند؟ هیچ‌کس در یقه آمریکا و کشورهای صنعتی که تخریب‌کنندگان اصلی محیط‌زیست و لایه ازن و متهمان گرم شدن زمین هستند، دست نمی‌پیچاند. برای رسانه‌های غربی و رسانه‌های غربزده ایرانی، ایران با غیرایران چه تفاوتی دارد؟ پس از انتخابات ایران رئیس‌جمهور مستقر با منتخب دیدار می‌کند ولی رسانه‌ها آن‌گونه که قبلاًً تخریب کردند، اکنون تمجید نمی‌کنند. در آمریکا هم انتخابات برگزار شد و بعد از کلی پرده‌دری و لیچاربازی، اوباما گفت «اگر ‌ترامپ کاخ سفید را‌ ترک نکند با کمک نیروی دریایی او را بیرون می‌اندازیم». شهر را پادگان نظامی‌کردند تا قدرت جابه‌جا شود و باز هم کسی به این بی‌فرهنگی و آشفتگی و از نظامی‌گری خرده نگرفت و کسی از «فروپاشی اجتماعی» خبر نداد. در جهان امروز ما شاید آنچه بیش از همه غریب است حقیقت است. از حقیقت پنهان است اگر این همه کتمان داریم.
جهان ناآرام امروز از درد تاریخی و طولانی خود حکایت می‌کند و از زخم‌های کهنه‌ای که ظالمان و ستمگران بر پیکرش زده‌اند به خود می‌پیچد و اگرچه منتظر اتفاقی بزرگ است و در حال متمرکز کردن مردم به نقطه نجات است ولی نباید از وظیفه اصلی خود غافل بود. انتخابات امن و آرام ایران و رغبت مردم به شعارهای صحیح و اصیل انقلاب اسلامی، اگرچه إن‌شاءالله برای ایران پرخیر و برکت است ولی همت همه گروه‌ها و مردم و هرکس که به فکر اسلامی بودن و آبادی و آزادی ایران است باید بر این باشد که با اتحاد و وحدت کلمه‌ای که وصیت امام راحل و توصیه امام حاضرمان است و با آرامش بتوانیم جبران مافات و تعمیر خسارات سال‌های اخیر و پیشرفت امور کرده و با تولید قدرت، تهدیدها را به فرصت‌های ناب تبدیل کنیم. اولین قدم برای تغییر را شورای نگهبان با استواری بر قانون انجام داد و مردم تکلیف را مشخص کردند و حرکت به سمت صلاح و صداقت و آبادانی را انتخاب کردند. دکتر رئیسی نیز در چند اقدام اخیر خود نشان داد که می‌خواهد و می‌تواند ناامیدی 8 ساله را به امید جوشان تبدیل کند و موتور گام دوم انقلاب را در دولت و دستگاه‌ها روشن کند.
حفظ ادبیات انقلابی و اسلامی و وقار مسئولانه در مناظرات، دعوت رقیبان انتخاباتی برای مشورت و راه‌اندازی سامانه معرفی مدیر از جمله کارهای ابتدایی است که امید مردم به اصلاح امور را افزایش داده و بارقه‌های شکوفایی ایران را روشن کرده است. هرچند که نگاه منطقی و واقع‌بینانه می‌گوید اگرچه با حمایت مردم و همت دولتمردان جدید می‌شود گام‌های بلند آبادی و اصلاح برداشت ولی هرگز نباید توقع معجزه داشت. واقعیت این است که آنچه دولت فعلی تحویل می‌دهد وضعیت تعریفی ندارد. معاهدات نیمه‌کاره، قراردادهای الزام‌آورِ خسارت‌بار، عقب‌ماندگی در برخی صنایع نظیر برق به‌خاطر امضای معاهده پاریس و توجیه عجیب به صرفه نبودن نیروگاه‌سازی، دلالی و بی‌سامانی مفرط در نظام توزیع مثل گوشت سفید و قرمز و تخم‌مرغ، رکود بازار سرمایه و بورس، سکون صنعت مسکن، بی‌انضباطی در بانک و مالیات و گمرک، پدیده شوم آقازادگی، ‌اشراف‌زدگی، فیش نجومی و قاچاق که متأسفانه در این مدت بین برخی مسئولان و اطرافیان‌شان رایج شده، ‌ترمیم روابط اجتماعی و فرهنگ که با دروغ، تهمت، متلک، طمع و بداخلاقی آلوده شده و موارد دیگر این زمین سوخته که باید با توکل و کار و هوشیاری، از نو بسازیمش.
گروهی از مسببین وضع موجود که تازه از خواب قطبی هشت ساله بیدار شده‌اند، برای انجام کارهایی که باید انجام می‌دادند و سال‌ها به‌خاطر آنها منتقدین را تمسخر و توهین می‌کردند، وقیحانه و سخیفانه و طلبکارانه از زمانبندی سخن می‌گویند. تازه فهمیده‌اند که دولت باید برای مسکن و‌ اشتغال و اقتصاد و مبارزه با فساد کاری بکند. غیر از این، شیطنت‌شان بالا بردن سطح توقعات است و آشوب در فضایی که بیش از هرچیزی به آرامش نیاز دارد. باید دانست که دگردیسان در این دوران نیز کار خود را خوب بلدند و باز هم می‌توانند نفوذ کنند و به غیر از تدلیس، با کارشکنی امید مردم را مخدوش کنند. تشکیل بانک اطلاعاتی مدیران خوب است ولی مهم‌تر از آن بررسی عادلانه و امانت‌دارانه کارنامه‌هاست. مبادا تبانی باندهای فاسد با چهره‌سازی، عناصر نامطلوب یا ناکارآمد را در میان مدیران خدوم جا بزنند. فصل نویی که در مدیریت کشور آغاز شده باید توسط همه دوستداران ایران و ایرانی پاس داشته و حمایت شود تا بتواند فصل‌های شکوفایی بیشتر و بهتر را به ارمغان بیاورد و ویرانی‌ها را آباد کند. بحوله و قوته.