kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۲۵۱
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۴

سلوك الهي (درآمدي بر عرفان عملي)-1(خوان حکمت)


مهمترين وظيفه انسان همان «سلوك الهي» است. يعني راه را به خوبي تشخيص بدهد، آسيب‌هاي راه را ارزيابي كند، همراهان و معاونان و مُعينان راه را بشناسد، راهزنان را بشناسد، ره توشه را بشناسد و فراهم بكند ؛ آنگاه سعي بليغ را دريغ ندارد  و به طرف ذات أقدس إله سفر كند و بداند مهمترين سفر، همين سلوك الهي است از يك سو و بهترين رفيق در اين راه خود خداي سبحان است كه: اَللّهُمَّ اَنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَر؛ همراهان ديگر مثل انبياء و صديقين و صُلحاء و شهداء را خداي سبحان اعزام می‌كند و گرنه بر اساس آن اصل كلّي اَللّهُمَّ اَنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَر وَ اَنتَ الخَليِفَهُ فِي الاَهل(1)، اختصاصي به سير زميني يا زماني يا سپهري ندارد. در هر سفري صاحب اصلي خداي سبحان است، در هر مسافرت و سلوكي صاحب اصلي خداست.
لقاي انسان با پروردگار، جامع‌ترين منشور خلافت
در كلام الهي
قرآن كريم انسان را در بسياري از موارد مخاطب قرار داد‌؛ گاهي درباره انسان و زمين، گاهي درباره انسان و زمان، گاهي درباره انسان و جامعه، گاهي درباره انسان و ساختار خلقت طبيعي، گاهي درباره انسان و ساختار خلقت سپهري  و گاهي درباره انسان و خلقت فرشتگان، عرش و لوح و مانند آن سخن گفته است. ولي جامع‌ترین كلامي كه خداي سبحان درباره انسان‌ها دارد، همين است كه فرمود: يا أيُّهَا الاِنسانْ إنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ (2). گرچه خدا انسان را خليفه خود قرار داد، گرچه شئون خلافت را در منشورات قرآني به صورت گسترده تبيين كرد؛ ولي جامع‌ترين منشوري كه خلافت انسان را ترسيم می‌كند، همين كريمه سوره انشقاق است: يا أيُّهَا الاِنسانْ إنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ.ای انسان! تو با سعي و كوشش به لقاي الهي بار می‌يابي ؛ و چون به لقاي الهي می‌رسي، سعي كن محبوبي جز خدا نداشته باشي!
سرّ اينكه گفته شد اين آيه سوره انشقاق به منزله جامِعَهُ الكَلِم است وَ اُعطِيتُ جَوامِعَ الكَلِم(3) مصداق بارزش همين است و درباره سایر منشورات انساني اين صبغه جامعيّت دارد اين است كه خداي سبحان وظيفه انسان را درباره خودش، خانواده‌اش، عشيره و قبيله‌اش، هم‌شهری‌اش، هم كشورش، هم قارّه‌اش و هم‌زمينش بيان كرده. اين يك قلمرو محدودي است، چه اينكه وظيفه انسان را درباره فرشته‌ها هم ترسيم كرده؛ آن هم يك وظيفه محدودي است.
امّا آن سلوكي كه انسان را از فرش به عرش برساند، انسان را از خاك به خاك آفرين مرتبط كند، همين آيه سوره انشقاق است: يا أيُّهَا الاِنسانْ إنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه. اين كريمه نشان می‌دهد كه هيچ مانعي سر راه انسان نيست ؛ چه بخواهد، چه نخواهد می‌رود ؛ چه بداند، چه نداند می‌رود. هيچ مانعي براي نرسيدن انسان به لقاء خدا نيست ؛ برخي به لقاي جمال الهي، عدّه اي به لقاي جلال الهي، برخي با اسماي حُسناي منتقم و مُعذِّب و امثال اينها، بعضي‌‌ها با اسماي حسناي اَرحمُ الرّاحمين و امثال اين‌ها محشور می‌شوند.
تبيين مانع نبودن مرگ در مسير سلوك لقاي الهي
ما دشمن‌هاي فراواني در روي زمين داريم؛ زيرا نشئه، نشئه تضاد است و مهمترين دشمن ما مرگ ماست و قرآن آمده اين عداوت را حل كرده ؛ فرمود: انسان بر مرگ مسلّط است. اين حرف تازه‌اي است كه انبياء آوردند ؛ و آن اینکه انسان مرگ را می‌ميراند، نه اينكه مرگ انسان را بميراند! اگر مرگ بر انسان سلطه پيدا می‌كرد و انسان تحت قهر مرگ بود؛ ديگر سفرش نا تمام بود، زيرا انسان مرده و پوسيده طيّ طريق ندارد. ولي اگر انسان مرگ را بميراند، از آسيب و گزند مردن مصون است و داراي حيات ابدي خواهد بود ؛ از آن به بعد سير را ادامه می‌دهد، تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو!
قرآن مشخص كرده است كه انسان مرگ را می‌ميراند، چون نفرمود: كُلُّ نَفسٍ يَذُوقُهَا المُوت، هر كسي را مرگ می‌چشد ؛ فرمود: كُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المُوت (4)، هر كسي مرگ را می‌چشد. چون ذائق مَذوق را هضم می‌كند، انسان مرگ را مچاله می‌كند و طرد می‌كند و براي ابد می‌ماند. وقتي مرگ را اِماته كرد، وارد برزخ می‌شود ؛ در برزخ مرگي نيست! از برزخ سر بر می‌آورد، وارد قيامت می‌شود؛ در آنجا مرگي نيست. از قيامت وارد بهشت می‌شود، در آنجا مرگي نيست! اينكه در بعضي از روايات ما آمده است كه مرگ را اِماته می‌كنند، از همين مطلب است.
بر طرف کردن موانع لقاي الهي، مهمترين وظيفه انسان
مهمترين پيام اين آيه آن است كه انسان چون خليفه خداست، معماري و مهندسي، راه‌سازي، تنظيم راه، بر طرف كردن هر مانع به عهده همين خليفه است. خداي سبحان كه مستخلفِ عنه انسان است، يك راه را مهندسي كرد، به ما نشان داد و آن قوس نزول است كه فيض از ذات أقدس إله نازل شده ؛ يك فروغ رخ ساقي بود كه در جام‌اشياء افتاد. از صادر اوّل تا صوادر بعدي، اينها مقاطع يك فيضند: وَ ما اَمرُنَا إلا واحِدِه (5). يك عددي نيست، يك اطلاقي است ؛ اين يكِ اطلاقي كه گسترده و نامحدود است، گذشته و حال و آينده و ابديت بهشت را به همراه دارد ؛ اين يك فروغ رخ ساقي است كه در جام‌اشياء افتاد. اين مهندسي را خدا انجام داد، يعني قوس نزول را ترسيم كرد، تبيين كرد، تَبويب كرد، درجه بندي كرد ؛ فرشتگان را، لوح و قلم را، قضا و قدر را، محو و اثبات را، اُمّ الكتاب را، همه را مشخص كرد تا به سطح طبيعت رسيد، به انسان رسيد، به عناصر رسيد، به آب و خاك رسيد و به ذرّه نازله طبيعت رسيد ؛ اين پايان قوس نزول است كه خدا ترسيم كرد، اين كار مستخلفِ عنه است.
امّا به انسان كه خليفه اوست دستور داد: شما بايد قوس ديگر را ترسيم بكنيد، يعني مشابه اين قوسي كه من ساختم؛ شما بايد مهندسي كني، معماري كني، راه سازي كني، سد را بسازي، موانع را بر طرف كني، راه را بسازي و بروي؛ هم راه باشي، هم راه رو و رهپو. اين قوس صعود را انسان می‌سازد ؛ كيفيت ساختن قوس صعود إن‌شاءَ الله در نوبت بعد.
خلاصه بحث اين است: انسان خليفه خداست و برجسته‌ترين منشور خلافتش ( سلوك الهي) است و بهترين راه براي سلوك و قوي‌ترين سلوك آن است كه اين از فرش شروع بكند، به عرش برسد ؛ خودش بايد راه‌سازي كند بعد از راهنمائي خدا، خودش بايد معماري و كارگري و مهندسي كند بعد از راهنمایي خدا، خودش بايد رهنوردي و رهپویي و راه‌يابي كند بعد از رهبري خدا كه اميدواريم ذات أقدس إله همه ما را به اين مهندسي و معماري بيش از گذشته توفيق عطا كند.             
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دامت بركاته)
در برنامه تلويزيوني «سلوك الهي » دماوند  ـ  مرداد 1392     
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) الكافي/ 4/ 284                           (2) انشقاق/ 6
(3) مَن لا يَحضُرُه الفقيه/ 1/ 241          (4) آل عمران/ 185
(5) قمر/ 50
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.