نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
فرافکنی مدعیان اصلاحات در زنگ حساب
سرویس سیاسی ـ
هدایت آقایی، از دستگیرشدگان فتنه 88 در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: «بعيد است اصلاحطلبان در اين شرايط حرفي براي گفتن داشته باشند. اين افراد بايد تکليف خود را با مردم روشن کنند. در غير اين صورت با قوانين فعلي جايي در معادلات ندارند. حتي اگر اين قوانين و مقررات نيز اجازه بدهد، در صورتي که اصلاحطلبان نتوانند با مردم کنار بيايند، بخش بزرگي از مردم که پشتوانه اصلاحطلبان بودند، ديگر آنها را نخواهند پذيرفت.»
وی در ادامه نوشت: «اصلاحطلبان به جاي اينکه براي سمتهاي اجرايي يا قانونگذاري بجنگند، بايد تلاش کنند، جايگاه خود به عنوان پيشرو در سپهر سياسي کشور و مطالبهگر حفظ کنند. هنوز شکافي ميان اصلاحات و بدنه مردمي آن به وجود نيامده اما در حال شکل گرفتن است. بخش زيادي از اصلاحطلبان اين موضوع را درک کردهاند و در سخنان و نوشتههاي خود، حرف مردم را ميزنند.»
اصلاح طلبان در سالهای اخیر، 2 ادعا را بارها تکرار کرده اند؛ یکی اینکه دولت اختیارات لازم را ندارد، و دیگر اینکه، طیف مدعی اصلاحات در دولت هیچ سهمی ندارد.
این در حالی است که اولا دولت اختیارات و امکانات بسیار گستردهای دارد و به همین خاطر احزاب اصلاحطلب تاکنون از بیش از 30 کاندید برای انتخابات 1400 نام بردهاند.
ثانیا اکثریت مطلق دولت در اختیار مدعیان اصلاحات است و مردم به درستی، کارنامه دولت را به پای طیف مدعی اصلاحات می نویسد.
مدعیان اصلاحات به دفعات اذعان کردهاند که به دلیل کارنامه ضعیف دولت، لیست امید در مجلس و لیست امید در شورای شهر پنجم و شهرداری تهران، پایگاه اجتماعی این طیف به شدت سقوط کرده است.
لازم و ضروری است که فعالین این طیف به جای فرافکنی، درباره کارنامه خود در دولت، مجلس، شورای شهر و شهرداری تهران به افکارعمومی پاسخگو باشند.
تطهیر عهدشکنی آمریکا توسط طیف اصلاح طلب!
اصلاح طلبان چگونه جلوتر و بیشتر از آمریکا و برجام برای کشورمان محدودیت و ممنوعیت میتراشند؟! برای رسیدن به پاسخ این سوال باید به گزارش روزنامه شرق از سخنان بهزاد نبوی که در انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران ایراد شده بود رجوع کنیم.
در این گزارش آمده: «نبوی در ادامه به بررسی کارنامه دولت روحانی پرداخت، او با بیان اینکه روحانی سوپرمن نبود، اما کارهای مهمی در دوره اول ریاستجمهوریاش کرد، میگوید: «روحانی با امضای برجام، یک پیروزی تاریخی بسیار مهم برای کشور، انقلاب و نظام به ارمغان آورد. از همان اول طیف تندرو شروع به مخالفت با این دستاورد بزرگ کرد و تلاش کرد مانع نتیجهبخشی برجام شود. روزی که برجام به تصویب مجلس میرسید، همزمان آزمایش موشکهای دوربرد ما انجام شد که معنی و پیام داشت.»
او در ادامه می افزاید: «بلافاصله بعد از امضای برجام، دهها هیئت اروپایی، ژاپنی، کرهای و... از کشورهای پیشرفته اقتصادی و صنعتی به تصور اینکه با لغو تحریمها و تعهدات ایران در برجام، شرایط تغییر کرده است، به کشور ما برای آغاز همکاری و سرمایهگذاریهای اقتصادی آمدند، سرمایهگذاریهایی که ما نیازمندشان بودیم. متأسفانه با این قبیل اقدامات که یکی را مثال زدم، به دنیا این پیام داده شد که هیچ چیزی در ایران تغییر نکرده[!!] و با امضای برجام، امکان ایجاد و گسترش روابط اقتصادی وجود ندارد و هیئتهای بزرگ خارجی بعد از این حوادث، ناامید و مأیوس بازگشتند و توطئه دشمنان برای سرمایهگذاری در کشور خنثی شد! ضربه دوم به برجام، پیروزی آقای ترامپ در انتخابات آمریکا بود که منجر به خروج آن کشور از برجام و برقراری گستردهترین و بیسابقهترین تحریمها علیه کشورمان شد که بهانه خوبی برای حمله تندروهای داخلی به برجام و بینتیجه نشاندادن آن شد. بیسبب نیست که شکست ترامپ اینقدر در اینجا سبب سوگواری طیف اصولگرای تندرو شد. واقعیت این است که مواضع ترامپ با مواضع این آقایان همسو بود.»
افرادی نظیر بهزاد نبوی یا به صورت آگاهانه و یا ناخودآگاه در حال خدمت به آمریکا و اروپا هستند. دلیل این مدعا این است که این جماعت دارند برای عهدشکنی آمریکا توجیه و دلیل میتراشند وگرنه باید از کسی مانند بهزاد نبوی پرسید مگر موضوع دفاعی کشورمان در برجام آمده است که با آزمایش آن موجبات عصبانیت اربابان عده ای فراهم شده باشد؟!
دوم اینکه ترامپ به سبب دستور ترور سرداران قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس نزد طیف اصولگرا در شمار منفورترین ها است. موضوع این است که طیف ساده لوح و همیشه آماده فریب خوردن اصلاح طلب روی پینوکیو را سفید کردهاند، با دو جمله بایدن چنین دست و پا گم میکنند و دل خوش می دارند، چنانکه از انجام وظایف خود باز می مانند، دیگران به دنبال این بودند که به این جماعت بفهمانند میان بایدن و ترامپ در موضوع دشمنی با ایران تفاوتی نیست.
در این باره تنها به این نکته توجه کنید که اگر دولت تدبیر و امید در این هفت سال به جای تمرکز بر برجام بر روی اصلاح نظام مالیاتی کشور تمرکز کرده بود، اکنون برای بودجه سال 1400 نگرانی نداشتیم.
مصائب لایحه بودجه
روزنامه دنیای اقتصاد دیروز طی یادداشتی درباره لایحه بودجه 1400 نوشت: «دولت منابع عمومی بودجه در سال ۱۴۰۰ را حدود ۸۴۱ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است که نسبت به قانون بودجه سال ۱۳۹۹ حدود ۵۹ درصد و نسبت به پیشبینی عملکرد سال ۱۳۹۹ حدود ۷۵ درصد افزایش نشان میدهد. البته این رقم تنها صحیح نبوده و موارد فرابودجهای نظیر هدفمندی یارانهها و پرداخت بابت رد دیون دولت را شامل نمیشود. در صورتی که این موارد به منابع بودجه عمومی اضافه شود (که طبیعتا باید اضافه شود)، رقم منابع عمومی دولت در سال ۱۴۰۰ به ۱۱۹۸ هزار میلیارد تومان میرسد.»
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «منابع حاصل از صادرات نفت در لایحه بودجه ۱۴۰۰ حدود ۱۹۹ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده که نسبت به رقم مصوب سال ۱۳۹۹ حدودا ۵/ ۳ برابر شده است. این منابع در هفت ماه ابتدایی سال ۹۹ تنها حدود ۹/ ۵ هزار میلیارد تومان بوده است. به نظر میرسد منابع این بخش با فرض فروش روزانه ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت با قیمت ۴۰ دلار بسته شده باشد. تحقق این امر حتی با فرض رفع کامل تحریمهای نفتی از ابتدای سال ۹۹، امکانپذیر نیست. چرا که اصولا کاهش یا افزایش صادرات نفت، به لحاظ فنی زمانبر است. این مساله در کاهش تدریجی صادرات نفت ایران نیز مشاهده شد.»
دنیای اقتصاد نوشت: «در ادبیات اقتصادی، در بین مخارج دولت، هزینههای عمرانی نقش مهمی در توسعه زیرساختها و رشد اقتصادی دارد. عملکرد هزینههای عمرانی در سالهای ۹۷ و ۹۸ به ترتیب ۵۱ و ۴۶ هزار میلیارد تومان و در ۶ ماه اول سال ۹۹ نیز حدود ۳۴ هزار میلیارد تومان بوده است. با توجه به اینکه بخش مهمی از این هزینهها، مربوط به هزینه نگهداری از پروژههای نیمهتمام است، چنین شرایطی منجر به آن شده که طول دوره زمانی طرحهای عمرانی از ۱۰ سال در سال ۱۳۸۵ به ۱۵ سال در سال ۱۳۹۸ افرایش یابد. بنابراین هزینهکرد هزینههای عمرانی نسبت به هزینههای جاری از اولویت بیشتری برخوردار است.»
این روزنامه افزود: «یکی از مهمترین اقلام هزینههای جاری دولت، جبران خدمات کارکنان یا همان حقوق و دستمزد است که در لایحه بودجه ۱۴۰۰ حدود ۲۰۹ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده که نسبت به قانون بودجه سال ۹۹ حدود ۷۶ درصد رشد کرده است. البته دولت رشد حقوق و دستمزد را ۲۵ درصد پیشبینی کرده است؛ اما در بودجه پیشبینی شده که ضریب ریالی آن جداگانه توسط دولت تعیین شود. بنابراین میزان متوسط افزایش حقوق دستمزد بسیار بیشتر از ۲۵ درصد خواهد بود. توجه به این مساله مهم است که این افزایشها تعهدهای پایداری است که دیگر امکان کاهش آن وجود ندارد. نسبت هزینههای جاری به هزینههای عمرانی در قانون بودجه ۹۹ حدود ۹۵/ ۴ بوده که این نسبت در لایحه بودجه ۱۴۰۰ به ۱۲/ ۶ افزایش یافته است. افزایش این نسبت نشان میدهد رشد بالای حجم بودجه نقش کوچکی در توسعه زیرساختها و رشد اقتصادی کشور ایفا خواهد کرد. چنین بودجهای موجب خواهد شد که دولت عملا به یک صندوق حقوقبده تبدیل شود و از نقش توسعهای خود بازماند.»
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «باوجود اینکه کارشناسان اقتصادی به ناکارآمدی و فسادهای ناشی از ارز ۴۲۰۰ تومانی اذعان کردهاند، حتی مقامات دولت هم معترف به اشتباه بودن این سیاست بودهاند. با این حال دولت ارز ۴۲۰۰ تومانی را در بودجه نگه داشته است. هم بخشی از درآمدهای نفتی قرار است با ارز ۴۲۰۰ تومانی به کالاهای اساسی اختصاص یابد و هم نرخ ارز مبنای حقوق ورودی بر اساس این نرخ است. دولت البته در بودجه اختیار حذف این ارز را به مجلس سپرده تا نشان دهد تمایلی برای انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد ندارد. پیشبینی میشود در صورت حذف این ارز، منابعی بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار میلیارد تومان آزاد شود.»
اساس این انقلاب برای اصلاح طلبان است!
روزنامه دولتی ایران دیروز گفتوگویی را با سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی کارگزاران منتشر کرد. وی مدعی است: «ما اصلاح طلبان میگوییم صاحب این انقلاب هستیم. در زندان اوین، یکی از بازجویان با من از استکبار جهانی می گفت، به ایشان گفتم که اساسا اصطلاح استکبار جهانی را ما به شما آموختیم که خودشان تایید میکردند. منظور اینکه اگر امروز اینکه اصلاح طلبان اعتماد به نفس ندارند، مساله دیگری است، اما واقعیت این است که اساس این انقلاب برای اصلاح طلبان است.»
ادعای مصاحبه شونده در حالی است که شمار قابل توجهی از اصلاحطلبان از گذشته انقلابی خود پشیماناند و به کارگزار داخلی سیاستهای آمریکا علیه ایران تبدیل شدهاند و بخش دیگر اصلاحطلبان نیز حاضر به مرزبندی با آنها نیستند. در جریان فتنه 88 نتانیاهو بهصراحت گفته بود اصلاحطلبان اصلیترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند و شیمون پرز اعلام کرد اصلاحطلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی میجنگند.
وی در بخش دیگری از مصاحبه گفته است: «نحوه شهادت ایشان برای من بسیار بسیار برخورنده بود. رسما اعلام می کنم که بشدت طرفدار یک انتقام سخت درباره شهید سلیمانی هستم و نباید کوچک ترین اهمالی در این زمینه بکنیم. حتی اگر صد سال طول بکشد ما نباید در این زمینه کوتاه بیاییم و این مساله را فراموش کنیم.»
اظهارات لیلاز درباره لزوم انتقام سخت خون حاج قاسم اگرچه درست است اما طیف مدعی اصلاحات، پس از شهادت سردار سلیمانی، انتقام گرفتن را تخطئه کردند و بر طبل مذاکره کوبیدند. این طیف، همزمان با تقلای ترامپ برای مذاکره و خلع سلاح نظامی و منطقهای ایران، در داخل نسبت به توان موشکی و نفوذ منطقهای نظام تردیدافکنی میکردند و به ترامپ پالس علی الدوام مذاکره ارسال میکردند و با توجیه عهدشکنیهای مکرر حریف و تردید و تفرقه افکنی در توانمندیهای کشور (هستهای، موشکی، منطقهای) دشمن بدهکار را آنچنان طلبکار و گستاخ کردند که به ترور سید الشهدای مقاومت اسلامی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور شهید محسن فخری زاده اقدام کرد.