تابستان داغ آمریکا و درس های تاریخی آن- بخش دوم
آمریکا و کابوسی به نام «فروپاشی»
فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامهنگار انگلیسی در متن کتاب «جنگ سرد فرهنگی»، به بررسی اقدامات سازمان سیا علیه اتحاد جماهیر شوروی پرداخته، معتقد است. سیا در آن مقطع به عنوان «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل کرده است.
ساندرس مینویسد: «مهمترین اقدام سیا در این دوره، تأسیس کنگره «آزادی فرهنگی» بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از صد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس، روشنفکران برجستهای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام میکند: دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!»
بنا بر روایت سندرس، سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:«به من صد میلیون دلار و هزار انسان مصمم بدهید، تضمین میکنم که چنان موجی از ناآرامیهای دموکراتیک در میان تودهها، بلکه حتی در میان سربازان امپراتوری استالین ایجاد کنم که برای مدتی طولانی، تمام دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.»
بیشک مجموعه روشنفکران اجیرشدهای که 70 سال پیش از این در آن کنگره کذایی شرکت کردند، هرگز تصور نمیکردند روزی چنان موجی از ناآرامیهای دموکراتیک در میان تودههای مردم آمریکا ایجاد شود که نخبگان متعدد آمریکایی، بیم فروپاشی این ابرقدرت را گوشزد کنند!
آمریکا اما حالا درگیر بحرانهای متعددی است که باعث ناآرامیهای اجتماعی گسترده در این کشور شده ولی طی چند ماه اخیر تنها با ابزار مشت آهنین و سرکوب پلیسی و خشن، پاسخ گرفتهاند.
همزمان، ناظران از احتمال تمکین نکردن نامزد بازنده انتخابات ریاستجمهوری پیش رو به نتایج سخن میگویند و مدیران برخی شبکههای اجتماعی مانند توییتر و اینستاگرام در همین راستا گفتهاند اعلام پیروزی زودهنگام ترامپ در انتخابات را سانسور خواهند کرد.
در آن سو اما برخی منصوبین ترامپ از این میگویند که: «دموکراتها در حال طراحی یک فتنه علیه رئیسجمهور و در حال برنامهریزی یک شورش مسلحانه برای بعد از انتخابات هستند. اگر اسلحه ندارید، بخرید و اگر دارید، مهمات تهیه کنید!»
وضع و حال آمریکا تعریفی نیست و گمانههای مختلفی درباره آینده این کشور مطرح است. غول هوشمندی که دیروز برای مدیریت نقاط مختلف جهان با اهرم سازمان سیا و پنتاگون برنامهریزی میکرد، حالا در باتلاق بحرانهای متعدد و متنوع داخلی دست و پا میزند.
توجه آمریکاییها معطوف به ایران
مقامات آمریکایی از دخالت مکرر در مسائل داخلی ایران رویگردان نیستند! این در حالی است که به گفته بسیاری از صاحبنظران، ایران چنان که باید به مقابله به مثل نپرداخته و حتی محکوم کردن رسمی برخورد خشن پلیس آمریکا با معترضین نیز در کمترین حد ممکن بوده است. در همین زمینه گمانههایی نزدیک به یقین وجود دارد که میگوید مقامات دولتی محتاطانه عمل کردن در برابر آمریکا را ناظر به رای آوری «بایدن» و تصمیم برای ارتباط مجدد با ایالات متحده در بستر برجام در پیش گرفتهاند.
محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه و کارشناس علوم سیاسی با بیان اینکه اینگونه ملاحظهکاریها خلاف عقل و منطق است، به گزارشگر کیهان میگوید:«حتی اگر دوستان بخواهند با آن تیم وارد مذاکره شوند، این موضع فعلی باعث میشود آنها به طرف ما امتیاز ندهند. در مذاکره کسی برنده است که با صلابت و قاطعیت وارد میشود نه کسی که با ترس و لرز و گردن کج و سر پایین ورود پیدا میکند.»
آمریکا؛ نگاهی از درون
فارغ از این مسائل مقطعی اما مسئلهای که درباره آمریکا بسیار مهم است، درک واقعی از شرایطی است که این کشور هماکنون با آن دست و پنجه نرم میکند. داشتن درک صحیح از موقعیت فعلی ایالات متحده، پیشنیاز برخورد صحیح با مسائل پیرامون آمریکاست و از این منظر برای جامعه، نخبگان و سیاستمداران ما میتواند اهمیت حیاتی داشته باشد.
جامعه ایرانی اما متاسفانه در این زمینه از فقر اطلاعاتی عمیقی رنج میبرد. به عنوان مثال با آنکه فرسودگی زیرساختهای مختلف در آمریکا یکی از معضلات جدی این کشور در حوزه داخلی است، کمتر اطلاعاتی از آن در رسانههای ایرانی موجود است. کسانی که رسانههای محلی آمریکا را به طور مرتب دنبال میکنند، به خوبی میدانند که یک پای ثابت مباحث آنها، فغان و فریاد از فرسودگی زیرساختهای این کشور در بخشهای مختلف است. پلها، بیمارستانها، بزرگراهها، مدارس، شبکه توزیع برق، شبکه فاضلاب، سیستم لولهکشی آب و بسیاری دیگر از اقلام ریز و درشت، نیازمند بازسازی فوری است.
نشریه آلمانی فوکوس 9 جولای 2012 طی مقالهای در همین زمینه با بیان اینکه صداهای تق و تق از زیرساختهای آمریکا به گوش میرسد، مینویسد:«جادههای پر از دستانداز، پلهای کلنگی، لولههای انتقال آب ترکیده و سیمهای برق فرسوده که عمر بسیار طولانی دارند همه جا در این کشور وجود دارد. به این ترتیب توان و انرژی این ابرقدرت جهانی رو به پایان است... قطعی برقی که اخیرا در واشنگتن رخ داد تنها راس یک کوه یخ از مشکلات در آمریکاست».
فوکوس در ادامه گزارش خود با اشاره به جدیدترین گزارش اتحادیه مهندسان آمریکایی(ASCE) که زیرساختهای آمریکا را مرتبا ارزیابی میکنند، مینویسد: «ASCE وضعیت زیرساختها در این کشور را شرمآور و یک رسوایی برای ایالات متحده ارزیابی کرد». طبق گزارش این نشریه آلمانی، برآورد اتحادیه مهندسان آمریکایی در سال 2012 نشان داده است تنها از طریق لولههای آب سوراخ در این کشور روزانه 25 میلیارد لیتر آب هدر میرود.
بر اساس بررسی ASCE، حدود یکسوم راههای آمریکا نیازمند تعمیرات فوری هستند. از هر 4 پل یکی و از هر 3 خط ریلی یکی و از هر 2 سد یکی دچار فرسودگی و نیازمند بازسازی فوری است. اتحادیه امنیت سدها (ASDSO) بیش از 10هزار از حدود 85 هزار سدی را که بین اقیانوس اطلس و آرام وجود دارد در لیست قرمز خود قرار داده است که به اعتقاد آنها یک تهدید جدی برای زندگی انسانها محسوب میشود.
بدهی نجومی دولت و خانوادههای آمریکایی
محمدحسن قدیری ابیانه دارای دکترای استراتژیک و سفیر اسبق کشورمان در کشورهای ایتالیا و مکزیک در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«سایت بدهیهای آمریکا با عنوان usdebtclock.org حاوی جداولی است که بدهی این کشور را به صورت لحظهای گزارش میکند و من میگویم واقعیات مندرج در این پایگاه، هنوز جزء نقاط مثبت وضعیت کنونی آمریکاست.»
وی با بیان اینکه در حال حاضر بدهی دولت فدرال به بیش از 26 تریلیون دلار رسیده است، میگوید: «برای تقریب به ذهن و درک بزرگی این عدد، باید بدانیم اگر درآمد سالانه نفت ایران را 50 میلیارد دلار فرض کنیم، بدهی دولت آمریکا به اندازه 535 سال درآمد نفتی ایران است! در حالی که کلا کمتر از 200 سال از کشف نفت میگذرد! بدهی کل آمریکا(شامل بدهی دولت، شرکتها و مردم آمریکا) بیش از 81 تریلیون و 706 میلیارد دلار است که معادل 1634 سال فروش نفت ایران است. این در حالی است که ما باید تمام دلارهایی را که آمریکا چاپ کرده نیز جزء بدهیهای پنهان آمریکا در نظر بگیریم. در حالی که بدهی خارجی آمریکا بیش از 7 تریلیون و 123 میلیارد دلار است؛ یعنی به اندازه 142 سال درآمد نفتی ایران.»
قدیری ابیانه در ادامه با بیان اینکه وضع آمریکا وخیم است، به جابهجایی محوریت اقتصاد دنیا از غرب به شرق اشاره کرده، میگوید:«بدهیهای آمریکا روزانه اضافه میشود و در این وضعیت کرونایی هم بیش از 50 میلیون نفر بیکار شدند که بعد از کرونا حداقل 20 میلیون نفر اینها نمیتوانند به سر کار برگردند. خود آقای ترامپ اعلام کرد اگر امروز کرونا پایان مییافت، 10 سال طول میکشید تا اقتصاد آمریکا به وضعیت قبل از کرونا برگردد. بیش از نیم میلیون نفر از مردم آمریکا کارتنخواب هستند و بیش از 40 میلیون نفر هم زیر خط فقر زندگی میکنند که اکثر اینها توانایی بیش از یک وعده غذا را ندارند. البته با شرایط فعلی کسانی که به زیر خط فقر سقوط کردهاند خیلی بیش از این است.»
تفاوت بحران کنونی با بحرانهای گذشته
این یک گزاره شناختهشده در بین پژوهشگران حوزه علوم انسانی است که: «لیبرالیسم خود بحران خلق میکند ولی توانایی حل و هضم این بحرانها را هم دارد.» چنین پنداری، بیش از هر چیز مستند به واقعیات تاریخی است. جبهه غرب و اردوگاه لیبرالیسم طی دو قرن اخیر چند بحران اقتصادی، اجتماعی بزرگ را تجربه کرده و دوباره قادر به بازسازی و تداوم حیات خود شده است. رکود بزرگ در 1930 و بحران اقتصادی سال 2008 در کنار بسیاری بحرانهای ریز و درشت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دیگر از جمله شواهد تاییدکننده گزاره نخست این پاراگراف است. سؤال جدی اما این است که آیا اکنون هم میتوان آن گزاره را صادق و موثر دانست؟ شواهد متعددی وجود دارد که در درستی این پندار برای بحران کنونی غرب میتواند تردید جدی ایجاد کند. به عنوان مثال، نظرسنجیهای موسسات معتبر آمریکایی نشان میدهد در طول 200 سال گذشته اعتماد مردم این کشور به دولت، از نزدیک 80 درصد به اعدادی بین 20 تا 30 درصد رسیده است.
نظرسنجی موسسه پیو در آوریل 2017 در همین راستا نشان داده است در هیچ مقطعی طی یک دهه گذشته، اعتماد به صحتِ عملکردِ دولت از ۳۰ درصد تجاوز نکرده است. این طولانیترین برهه کماعتمادی به دولت از سالِ ۱۹۵۸ (نخستین باری که این سؤال پرسیده شده) تا به آن تاریخ بوده است.
نظرسنجیهای مشابه در کشورهای اروپایی متحد آمریکا، نتایجی کم و بیش یکسان ارائه کردهاند. از سویی، طی تمام بحرانهای گذشته، قدرت رسانه به عنوان یکی از کلیدیترین اهرمهای مدیریت بحران در اختیار غرب عمل کرده است. جدیدترین نظرسنجیها اما نشان میدهد سطح اعتماد جامعه آمریکایی به رسانهها از میزان اعتمادشان به نهادهای دولتی هم پایینتر رفته است. بر این اساس، آن گزاره ظاهرا همیشه صادق، بعید نیست در شرایط فعلی نتایج متفاوتی به بار بیاورد.
دکتر منوچهر محمدی استاد دانشگاه تهران در همین زمینه به گزارشگر کیهان گفته است: «وضعیت کنونی، حرکت به سمت فروپاشی است. شورشهایی که در یک قرن اخیر بروز کرده بیشتر به خاطر مظالمی بوده است که بر طبقات محروم خصوصا سیاهپوستها اعمال میشده و هنوز هم ادامه دارد.»
سر خوردن روی ریل فروپاشی
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه در حال حاضر توسعه رسانهها و ارتباطات جمعی باعث بیداری مردم شده است، میگوید: «ماجرای جرج فلوید جرقهای بود که بر انبار باروت خشم تنفر و غضب تودههای مردم زده شد.
قبل از آن هم در جریان وال استریت همین حرکت شروع و سرکوب شد ولی آتش زیر خاکستری بود که حالا دوباره زبانه کشیده است. عنصر دیگری که به این مسئله کمک کرد و شتابزا شد مسئله کرونا بود. ناتوانی و بیعرضگی و ناکارآمدی سیستم بهداشت و بیمه و مدیریت اجرایی موجب شد عده زیادی از بین بروند و بیکار و بیخانمان شوند. من باور دارم که با توجه به وضعیت اسفناک اقتصادی و بدهی بیش از بیست و پنج تریلیون دلاری، حرکت آمریکا به سمت فروپاشی است.»
محمدی با اشاره به احتمال تجزیه آمریکا تاکید میکند:«فراموش نکنیم که این ایالات کاملا از هم منفک هستند و 33 جنبش استقلالطلبانه وجود دارد، مثل کالیفرنیا، تگزاس، اورگان و غیره. چون به زور جبر جنگ ملحق شدند این ایالتها و هنوز هم مدعی یک نوع استقلال هستند.
اگر این سناریو رخ ندهد، فروپاشی کلی آمریکا قطعی است البته این را در نظر داشته باشیم که فروپاشی آمریکا به مراتب بدتر از شوروی خواهد بود. چون در شوروی یک بنیادهای مذهبی، تمدنی و تاریخی از قدیم وجود داشت ولی آمریکا هیچ کدام از اینها ندارد. آمریکا تمام عمرش به نزدیک سیصد سال میرسد و مردم نه از لحاظ زبان، نژاد و مذهب، هیچ فصل مشترکی با هم ندارند و خودشان افتخارشان این است که ما مولتی کالچرال هستیم و اینها تنها به خاطر دو عنصر رفاه و امنیت دور هم جمع شدند که الان هر دوی اینها هم از آنها گرفته شده است.»