ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):
سازشکار دانستن ائمه(ع)، حاصل کجفهمی ما و تبلیغ دشمن است
نمونه این کجا است؟ اگر بخواهم یک نمونه روشنى را که شماها خبر دارید و میدانید، براى شما بیان کنم، نمونه این در رفتار امیرالمؤمنین(ع) است در چهل شب بعد از وفات پیغمبر(ص). همه شماها شنیدهاید و در کتابها نقل کردهاند و باید درست هم باشد که امیرالمؤمنین(ع) چهل شب بر درِ خانه عدّهاى از یاران پیغمبر(ص) و قرآن و از علاقهمندان به اسلام میرفت و حتّى دختر پیغمبر(ص) را هم با خود میبرد؛ یعنی از جنبههاى عاطفى و فکرى _ هر دو _ استفاده میکرد تا شاید از این راه بتواند یک اقلّیّت پولادین نیرومند را در اطراف خود جمع کند و مطمئن باشد که اگر با اینها حرکت کرد، اسلام نونهال و اسلام جدیدالولاده از بین نخواهد رفت.1
امیرالمؤمنین(ع) میرفت در خانهها و مردم را دعوت میکرد که با او بیعت کنند و در خانه او بیایند تا او بتواند برود از یک اقلّیّت رقیب دیگر _ چون اصحاب سقیفه اقلّیّت بودند _ از یک اقلّیّت مستأثر2 دیگر، اقلّیّت پررو و پرمدّعا، اقلّیّتى که نظر اکثریّت توده مردم را با نیرنگ و تردستى جلب کرده، حقّ خود را بگیرد و در رأس جامعه اسلامى قرار بگیرد و آن شغلى را که پیغمبر(ص) و خدا و قرآن برایش معیّن کرده است، ادامه دهد و جامعه اسلامى را به سوى رشد، به سوى کمال، به سوى همان راهى که پیغمبر سوق میداد، بکشد.
بنابراین خلاصهاى که تا اینجا میتوانیم بگیریم _ که بعد وارد بشوم به بحث امروزمان، که دنباله بحث گذشته است _ این است که امام دو شغل دارد: یکى مربوط به مکتب، یکى مربوط به جامعه. امام دو بال دارد که با این دو بال در آفاق محیط امامت پرواز میکند؛ یکى مربوط به فکر، یکى مربوط به عمل؛ یکى مربوط به ذهن، یکى مربوط به واقعیّت؛ یکى این است که قرآن را در دست بگیرد، دیگر این است که زمام جامعه اسلامى را قبضه کند.
این دو کار به عهدهى امام است. اگر یک وقتى دشمنان دین، دشمنان انسانیّت، قدرتهاى ظالم و آن کسانى که میخواهند همه چیز را از دست اهلش بگیرند و به خود اختصاص دهند، معارضه کردند، مخالفت کردند و نگذاشتند که امام این دو وظیفه خود را انجام دهد، امام باید بىامان تلاش کند، مبارزه کند، کوشش کند تا بلکه بتواند این دو منصب الهى را باز قبضه کند و راهى را که خداى متعال براى او معیّن کرده است، ادامه دهد.
سیره ائمّه(ع)؛ سیره یک مبارز
یا یک سازشکار؟!
در اینجا میرسیم به نکته اساسى مطلب بحثمان. همانطورى که در روزهاى اوّل و دوّم عرض کردم، بحث ما در این است که زندگى ائمّه دوازدهگانه ما(ع) _ که اینها را به نام و نشان میشناسیم _ چگونه گذشته است؟ وضع زندگى اینها در اجتماع زمان خود چگونه بوده؟ آیا آنطورى که یاوهگوها و یاوهسراهاى تاریخ و آن کسانی که معاصرند به پیروى از مغرضین تاریخى بیان کردهاند، ائمّه ما(ع) همه جا یک زائدهاى در دستگاه حکومت غاصبین بودهاند؟ آیا اینها کسانى بودهاند که دنبالهرو قدرتها و اوضاع زمان و شرایط زمان باشند؟ خلاصه آیا یک ملّاى دربارى بودهاند که گاهى هم مغضوب واقع میشد؟ ائمّه ما اینجورى بودهاند؟ آیا قدرتهاى زمان را عملا به رسمیّت شناخته بودند و رفتارشان با شیعه یک رفتار اشرافیمآبانهاى بود که یک آقایی، یک روحانىاى، یک ملّاى بزرگى، یک کشیشى با مریدان خود دارد؟ آیا زندگى ائمّه ما این است؟ زندگی امام صادق(ع) ما این است؟ یا نه، زندگى اینها یک شکل دیگرى بوده؟ زندگى اینها زندگى پرتلاشى بوده، زندگى اینها سرتاسر پیکار بوده؛ که بحث ما اصلا در این است.
انسان 250 ساله مبارز
بنده در اینجا یک ادّعایی دارم. من خودم به این نکته رسیدهام و سعى میکنم که انشاءالله این مطلب در روزهاى آینده براى شما آقایان هم از صورت ادّعا خارج شود و به صورت اعتقاد در بیاید. به حسب مطالعهاى که ما در زمینه زندگى این بزرگواران کردهایم، ادّعای ما این است که ائمّه ما از آغاز تاریخ امامت _ جز یک استثناى کوچکى، که بعد، این استثنا را هم عرض میکنم _ تا روزگار شهادت امام عسکرى(ع) در این مدّت تقریبا 250 سال، زندگیشان زندگى مبارزه و جهاد است.
اینها یک عدّه مردم مجاهد بودند. این ادّعاى ما است. البتّه اگر اینجورى هم که مردم ما را عادت دادهاند که حرف را بىدلیل و تعبّداً قبول کنند و خودشاناندیشه و تفکر نکنند، بخواهیم مشى کنیم، خب همه باید قبول کنیم. چرا؟ براى خاطر اینکه خود شما در زیارت امینالله که از معتبرترین زیارات است، وقتی که خطاب به هریک از ائمّه معصومین(ع) صحبت میکنید و عرض ارادت میکنید، از جمله این را میگویید که: «اشهد انّک جاهدت فى الله حقّ جهاده»3؛ شهادت میدهم که به تحقیق و بىشک تو در راه خدا آنچنانکه شایسته است، جهاد و مبارزه کردى. پس اگر ما بخواهیم مطلب را تعبّدا هم قبول کنیم، این جهادى که در این زیارت هست، باید مورد پذیرش باشد و ائمّه ما باید چهرههاى مجاهد و فداکار و پرتلاش و پیکارجو و ستیزهگر در نظر ما معرّفى شوند؛ یعنى عکس آنچه ما تا الان در ذهن داریم و اگر بخواهیم به منابع و مدارک تاریخى اشاره تفصیلى نکنیم و به طور اجمال رد شویم، باز همینطور باید این مطلب را فورا قبول کنیم.
پانوشتها
1- احتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج1، ص81
2- ویژهخوار
3- کامل الزّیارات، ابن قولویه، ص233