kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۹۰۴۳
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۷
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-۱۴:

نقش رهبری ائمه(ع) نیازی به تأیید مردم ندارد




البتّه هرچه از آغاز دوره‏ امامت به پایان دوره‏ امامت نزدیک می‌شویم، این عامل ضعیف‌تر می‌شود. از آغاز دوره‏ امامت هرچه به طرف پایانش می‌رویم، مخصوصا وقتى که می‌رسیم به امام نهم و امام دهم و امام یازدهم، این موجب اوّلىِ براى امامت، یعنى تفسیر مکتب و تشریح مکتب، ضعیف‌تر می‌شود و آن موجب دوّم _ که هنوز نگفته‌ام و عرض خواهم کرد _ تقویت می‌شود و این باز به اقتضاى احتیاج و نیاز زمان است.
پس وقتى که جامعه‏ اسلامى پیغمبر خود را از دست داد _ به تعبیر قرآن وقتی که «مُنذر»، یعنى پدیدآورنده‏ انقلاب را از دست داد_ احتیاج دارد به یک سلسله‏ محکمى که لااقل تا یک زمانى ادامه پیدا کند و در این دوران، مکتبى که به وسیله‏ى منذر و پیغمبر آمده است، تکمیل شود، تشریح شود، تفسیر شود، به همگان تفهیم شود و نسبت به مباحث و مصادیق و نیازهایی که در اجتماع هست، منطبق شود و پخته شود.
دوّم این است که این جامعه، رهبر می‌خواهد. امیرالمؤمنین(ع) در یکى از کلماتش میفرماید: «لابدّ للنّاس من امیر»1؛ هر جامعه‏اى احتیاج دارد به یک رهبر؛ و این جزء تز ما است، جزء طرز فکر ما است. ما معتقد نیستیم که روزگارى خواهد رسید که اجتماعات بدون حکومت اداره شوند؛ نخیر، «لابدّ للنّاس من امیر»؛ ناگزیر مردم باید رهبر داشته باشند.
بعد از اینکه پیغمبر(ص) از دنیا رفت، در رأس جامعه‏ اسلامى لازم است یک نفرى باشد که آن حرکت را، آن سیر را، آن تلاشى را که پیغمبر(ص) می‌کرد براى پیشبرد این جامعه و رسانیدن آن به تعالى و تکاملى که منظور او هست، ادامه دهد؛ لازم است یک نفرى باشد که مثل خود پیغمبر و دستى به نیرومندى دست پیغمبر(ص)، زمام اجتماع را بگیرد و به آن راهى که میخواهد، هدایت کند.
وجود این افراد، با آزادى جامعه‏ اسلامى هم منافات ندارد. اگر مختصر دقّتى بکنیم، روشن می‌شود که هیچ منافاتى ندارد. رهبر جامعه هدایت می‌کند جامعه را، پیش می‌راند جامعه را، وسایل پیشرفت و پیشبرد جامعه را برایش فراهم می‌کند. اجتماع، یک رهبر سیاسى لازم دارد غیر از رهبر فکرى که تفسیر و تبیین مکتب می‌کند. اینکه این رهبر سیاسى چگونه آدمى باید باشد، آیا لازم است اعدل باشد، آیا لازم است اعلم باشد یا چه، این یک بحث کلامی و فرقه‌ای است و ما در این بحث‌ها هیچ وارد نمی‌شویم و بحث نمی‌کنیم و وقت محدود خودمان را صرف این حرف‌ها نمی‌کنیم؛ این بحث‌ها وقت دیگرى می‌خواهد.
ضرورت تلاش امام برای بازپس‌گیری منصب رهبری
خب، حالا اگر نگذاشتند این رهبر سیاسى رهبرى کند، امّا او واقعا رهبر است. اگر حاکمی معزول شد، آیا این حاکم معزول می‌تواند به خودش بگوید ما تفسیر و تبیین مکتب را ادامه می‌دهیم و حالا که نتوانستیم حکومت کنیم، دیگران جامعه را اداره کنند؟ با بزرگوارى و شرح صدر، خودش را از این قضیّه معاف کند؟ می‌تواند چنین کارى بکند یا نمی‌تواند؟ یا شقّ سوّمى وجود دارد؟ می‌تواند، در صورتى که مصلحت بزرگ‌ترى را در نظر داشته باشد؛ و نمی‌تواند، در صورتى که این مصلحت، مورد نظر نباشد.
ما معتقدیم که نمی‌تواند. ما معتقدیم آن کسى که از طرف پیغمبر(ص) به حکومت برگزیده و منصوب شد و جهاتى که براى حکومت لازم است، پیغمبر در او دید و او را به این منصب گماشت و زمام جامعه‏ اسلامى را در مشت او قرار‌داد و به مردم هم او را معرّفى کرد و توصیه‏ او را هم کرد و گفت باید از او اطاعت کنید، او اگر یک وقتى از حقّ خودش دور افتاد، ناچار باید تلاش کند که به حقّ خودش برسد؛ براى خاطر اینکه این حق، یک حقّى نبوده که بخواهند تعارفی به او بدهند.
یک وقت هست که یک گلابى را بنده خدمت شما تقدیم می‌کنم و می‌گویم آقا خواهش می‌کنم این را میل کنید؛ شما هم تعارف می‌کنید که نخیر، میل ندارم. یک وقت هم هست که خداى نکرده مریض هستید و به شما می‌گویند دارو میل کنید. در اینجا معنی ندارد که شما بگویید نخیر، میل ندارم دارو بخورم. در پاسخ شما می‌گویند بی‌خود میل ندارید. اوّل با زبان خوش؛ بعد شما را می‌خوابانند و با زور دارو را در حلقتان می‌ریزند!
یک حکومت سالم براى دورانى که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامى است، یک داروى ضرورى است، یک داروى لازم است. جامعه‏ اسلامى حق ندارد بگوید من این دارو را نمی‌خواهم. آن کسى هم که خازن این دارو است و دارو در آستین او است، حق ندارد بگوید خیلى خوب، حالا که دارو نمی‌خواهى، بنده هم قهر می‌کنم؛ دندَت نرم، پس برو بمیر! نه، این نیست.
مگر مسئله‌ای شخصی است؟ سعى می‌کند خودش را به آن حق برساند، سعى می‌کند دارو را به مریض بخوراند. مگر اینکه ببیند اگر چنانچه به این مریض خیلى فشار بیاورد، مریض اصلا خواهد مُرد. بله در اینجا موقّتا دست نگه میدارد تا این مریض از آن حال بدجونی، از آن حال قریب‏الموتى، از آن حال احتضار بیرون بیاید. وقتى که مریض از آن حال بیرون آمد و آماده شد که روى او فعّالیّتى انجام بگیرد و این دارو به او خورانده شود، در ابتدا دارو را رندانه و زیرکانه به او می‌خورانند و اگر نشد، به زور در حلقش می‌ریزند، امامت اینجورى است.
پانوشت‌‌ها
1- نهج‌البلاغه، شریف الرضی، خطبه‏40، ص82