که علی با نمک رفیقتر است (به جای گفت و شنود)
امروز که به یاد آن شب غمزده، به ماتم نشستهایم و در مظلومیت حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام، بلندمرتبهترین مخلوق خدای سبحان بعد از رسول خدا(ص)، چشمان اشکبار داریم، این ستون را به بخشی از سروده شاعر متعهد کشورمان آقای مهدی مقیمی، اختصاص میدهیم؛
نمک و شیر را به دستش داد
با هزار و یک آرزو دختر
گفت ای دخترم کجا دیدی
دو غذا روی سفره حیدر
***
دخترش دست را جلو آورد
تا نمک را ز سفره بر دارد
تا که در هم نگاهشان گره خورد
دید بابا دو چشم تر دارد
***
گفت بابا که، دخترم امشب
زخمهای دلم عمیقتر است
از روی سفره شیر را بردار
که علی با نمک رفیقتر است
***
بعد افطار با دو دیده خیس
گرچه با دخترش تبسم کرد
حال بابا عجیب بود عجیب
دخترش دست و پای خود گم کرد
***
دید هر لحظه بیقرارتر است
آن ابرمرد بینظیر و شجاع
خیره میشد به آسمان، میخواند
زیر لب آیههای استرجاع
***
شب به نیمه رسیده و دیگر
موقع رفتن امیر شده
کودکان گرسنه منتظرند
حرکتی کن علی که دیر شده
***
پس عبا را به دوش خود انداخت
کیسه را پر ز نان و خرما کرد
مثل هر شب پس از «به نام خدا»
یک توسل به نام زهرا کرد
***
کیسه کمکم سبک شد و مولا
سهم خرمای کودکان را داد
داشت کمکم دم اذان میشد
کاخرین قرصهای نان را داد
***
آسمان و زمین همه محو
قدرت گام استوار علیست
سمت مسجد روانه شد حیدر
ابن ملجم در انتظار علیست
***
رکعتی با خدای خود دل داد
بعد افتاد روی سجاده
بین محراب، غرق خون خود
فاتح خیبر است، افتاده