اخبار ویژه
تحلیلگر صهیونیست: خودمان را گول نزنیم /ایران، کشوری پیچیده و قدرتمند است
تحلیلگر مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائيل تأکید کرد ایران بازیگر قدرتمند است و بدون قاسم سلیمانی هم در منطقه نفوذ دارد.
«راز ریمت» در سایت اندیشکده شورای آتلانتیک نوشت ایران بازیگری نیست که با فشارهای خارجی و داخلی، دست از اهداف استراتژیک خود بردارد و تسلیم شود.
در حالی که صهیونیستها از عناصر پشت صحنه ترویج گروههای تروریستی در منطقه بودند این تحلیلگر صهیونیست مینویسد: «آشفتگی سیاسی در جهان عرب از سال 2011 فرصتهای جدیدی برای ایران خلق کرده است تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. فروپاشی داعش و بقای حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه - با کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و روسیه - فرصتهایی برای گسترش موقعیت ایران در سوریه و عراق فراهم کرد.
با این وجود هر چند ماه یک بار به ما گفته میشود که ایران در حال از دست دادن نفوذ منطقهای خود است. اول به دلیل تحریمهای اعمال شده توسط دولت ترامپ ادعا شد که «ماجراجویی نظامی ایران» در منطقه به طور قابل توجهی محدود شده است. بعد به دلیل حملات اسراییل به مواضع نیروهای طرفدار ایران در سوریه و یا به دنبال تظاهرات اخیر در لبنان و عراق بود که گفته شد «ایران در حال از دست دادن خاورمیانه است». سپس، اعتراضات نوامبر 2019 در ایران روی داد که امید به تغییر رژیم را افزایش داد. این چرخه با ترور قاسم سلیمانی در ماه ژانویه به عنوان ضربه بزرگی به برنامههای ایران برای تسلط منطقهای تکمیل شد و در نهایت اکنون ویروس مرگبار کروناست که بعضیها امید بستهاند فعالیتهای ایران در خاورمیانه را کُند و یا مهار کند.»
تحلیلگر صهیونیست ضمن برشمردن برخی کارشکنیها علیه نفوذ منطقهای ایران یادآور میشود: جمهوری اسلامی تاکنون بارها و بارها ثابت کرده که با وجود محدودیتها میتواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. نه تنها بقای نظام بلکه نفوذ منطقهای خود را نیز حفظ کند. ایران مطمئناً میداند که چطور بازی منطقهای خود را متناسب با سایر بازیکنان اطراف خود تنظیم کند. تهران صبر استراتژیک فوقالعادهای دارد تا زمان تحقق بلندپروازیهای خود منتظر بماند و بسیار مصمم و عملگرایانه باشد؛ جمهوری اسلامی به خوبی میداند چگونه استراتژی خود را برای رفع چالشهای جدید تطبیق دهد.
در حقیقت فعالیت هفتههای اخیر ایران در عراق - در میانه تشدید فزاینده تنش بین نیروهای آمریکایی و شبه نظامیان شیعه طرفدار ایران و تحولات سیاسی در بغداد - ممکن است در واقع نشاندهنده این باشد که به دنبال ترور سلیمانی، تهران در حال ارزیابی مجدد و تعدیل فعالیتهای خود با تغییر شرایط به گونهای است که به آن امکان میدهد منافع خود را - مانند مجبور کردن خروج نیروهای آمریکایی از عراق- با امکان موفقیت بیشتری پیش ببرد.
تحلیلگر صهیونیست در پایان تصریح کرد: سالها تحریم اقتصادی، ایران را در برابر فشارهای اقتصادی و خارجی مقاوم کرده است.
خاورمیانه جدید بدون حضور و نفوذ ایران یک رویا است؛ رویایی که دهها سال است درباره جمهوری اسلامی «در آستانه فروپاشی» تکرار میشود اما به فرجامی نمیرسد و تنها ترویجدهندگان این ایده را ناامیدتر میکند. ایران یک کشور پیچیده با سابقهای طولانی و مراکز قدرت متکثر است و به همین دلیل است که باید ایران را هوشمندانه و واقعبینانه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
همیشه بعد از پایان نمایندگی در دولت به مردم خدمت نکنید؟!
یک سایت اصلاحطلب از اینکه اعضای فراکسیون امید دنبال خدمت در مناصب دولتی هستند و از بیعملی خود عذرخواهی نمیکنند اظهار تعجب کرد.
خردادنیوز با اشاره به گزارش خبرآنلاین در پیگیری اینکه نمایندگان بعد از پایان دوره نمایندگی مشغول چه فعالیتی میشوند نوشت: زمستان 94 و اردیبهشت 96 صفهای چند صد متری رایدهندگان در کنار شعب و حوزههای رایگیری بهت و حیرت ناظران را در پی داشته و از همراهی و همنوایی و سنگتمام بدنه اجتماعی اصلاحطلبان در مشارکتی معنادار خبر میداد، دو سال و اندی بعد اما هیچ خبری از صفهای دور و دراز و مشارکت خیرهکننده نبود، سقوط و نزولی محسوس و ملموس که خبر از ثمربخشی تلاشهای انهدامی جماعتی مدعی بود که بر موج همراهی و همدلی مردم برای رسیدن به صندلیهای قدرت سوار شدند اما با ناکارآمدی و اشتباهات پیدرپی خود تیشه به ریشه زدند و شأن و اعتبار اجتماعی اصلاحطلبان در بدنه اجتماعی حامیان را به ثمن بخس بر باد دادند.
وقتی از نظر عموم مردم، نمایندگان فراکسیون امید توانایی اصلاحات حداقلی را نداشته و حتی عزم جدی در این زمینه را نمیبینند و ناکارآمدی آنان به وضوح در ذوق هم میزند، وقتی در انتصابات و سؤالات از وزرا نقش لابیگریهای خاص و منفعتمحورانه را مشاهده میکنند و در ارتباطات نمایندگان نکات سوالبرانگیز و دافعانه ملاحظه میشود و پیرامون نزدیکان و منسوبان آنان و سبک زندگی ایشان در اذهان عمومی سؤالات فراوانی مطرح است، طبیعی است که مردم به اصلاحات و اصلاحطلبان و سازوکاری که این عزیزان ناشناخته در افواه عمومی را برکشیده و تا جایگاه نمایندگی مردم در مجلس ترفیع داده، بدبین شده و چشم امید بر آن ببندند.
حال طبیعی و عقلانی هم باشد، موسم؛ موسم پاسخگویی و جوابدهی این نمایندگان است که چگونه و چرا اینگونه سرمایه اجتماعی چند ده ساله اصلاحطلبان را منهدم کردهاند؟ حالا دیگر وقت پاسخ است هر چند دیر و فاقد اثرگذاری ملموس اما حداقل حق رایدهندگان و بدنه اجتماعی پاسخگویی آقایان و نمایندگان منتخب است اما جالب آنجاست که همین اندک انتظار هم خیالی عبث و باطل است.
خبرآنلاین در گفتوگویی با نمایندگان بازمانده از مجلس یازدهم از آنان پرسیده که چه برنامهای برای دوران پسا نمایندگی دارند. پاسخها جالب و قابل توجه است اما آن چیزی که به چشم نگارنده آمد و دستمایه این اندک مقال شد، پاسخ وکیلی نماینده تهران در مجلس دهم بود.
ایشان در پاسخ به سوال خبرنگار فرمودهاند: «اولویت اول من این است که کار رسانهای انجام دهم و در عین حال اگر جایی به کمک من نیاز باشد آماده خواهم بود اما اولویت من پیگیری جدی کار رسانهای است.»
جالب آن بخشی است که ایشان از اعلام آمادگی خود برای خدمت و کمک گفتهاند! هر کسی که دستی کوتاه بر آتش سیاست داشته میداند معنای این حرف آقای وکیلی یعنی تلاش ایشان برای خدمت در منصبی دولتی و پالس موکد برای پذیرش مسئولیت تازه که البته با توجه به سابقه نمایندگی تجربه و مهارتها و ارتباطات لازم هم فراهم آمده است! فقط البته برای حقیر سرا پا تقصیر این سوال پیش میآید که این عزیزان با این کارنامه درخشان در دوران نمایندگی و رضایتمندی عمومی از عملکردهایشان که در دو رایدهی مجالس دهم و یازدهم هویدا شد، با کدام انگیزه و اعتماد به نفس آماده حضور غرورآفرین در مناصب
تازه میشوند.
یادتان رفت که زنجیر پاره کرده بودید؟!
متهم پرونده نظرسازی به نفع آمریکا، 20 سال پس از توقیف نشریات زنجیرهای متخلف، به تحریف ماجرا پرداخت.
عباس عبدی در روزنامه زنجیرهای اعتماد نوشت: اردیبهشت به صورت سنتی فرهنگیترین ماه سال بوده است، ولی اردیبهشت یادآور یک رویداد ضد فرهنگی و زیانبار نیز هست؛ بستن فلهای مطبوعات. اگر بخواهم فقط یک اتفاق را ریشه اصلی وضعیت نابسامانیهای کنونی کشور بدانم یا اتفاقی که بیشترین تأثیر را در این وضعیت داشته است، معرفی کنم، بدون تردید به توقیف مطبوعات اشاره خواهم کرد. آنچه در ادامه موجب گسترش افسارگسیخته فساد و ناکارآمدی شد، غیبت چنان مطبوعاتی بود.
او میافزاید: اکنون 20 سال از آن ماجرا گذشته است. چه وضعی داریم؟ نه صدا و سیما جایگاه گذشته را دارد و نه آن مطبوعات نای نفس کشیدن. کشوری که یک کانال تلگرامی مثل آمدنیوز تبدیل به کابوس رسانهای برای آن شده بود و امروز هم بازیگردان فضای رسانهای کشور نه در داخل که در خارج کشور است، و حتی آن بخشی هم که در داخل هستند نیز خارج از نظارت و مسئولیتپذیری رسمی است. اینها همه به یک طرف؛ آنچه بدتر از همه چیز از آن اقدام باقی مانده، فساد و ناکارآمدی گستردهای است که هر روز شاهد نتایج و دادگاههای بخش کوچکی از این کوه یخ هستیم. دیدم که یکی از دوستان روزنامهنگار به صورت سؤالی مطرح کرده است که اگر اقدام کنندگان آن زمان میدانستند که به این روز میافتیم آیا باز هم مطبوعات را میبستند؟
درباره این نوشته روزنامه اعتماد گفتنی است: توقیف مطبوعات زنجیرهای در اردیبهشت 79، سه سال پس از وطنفروشی و هجوم گلهای این نشریات به مقدسات اسلامی، نقض بدیهیات امنیت و منافع ملی، پیوند ارگانیک با رسانههای ضد انقلاب و تدارک آشوب آمریکایی- صهیونیستی در تیر 78 صورت گرفت. جالب این که بسیاری از دستاندرکاران این نشریات پس از فرار از کشور، به عنوان همکاران با مدیران شبکههای دولتی BBC و VOA فارسی، رادیو فردا، و حتی رسانههای سعودی تباری نظیر ایران اینترنشنال آفتابی شدند. در واقع این رفتار بعدی، ثابت کرد که تعبیر نفوذ و پایگاه مطبوعاتی دشمن درباره شبکه عنکبوتی چقدر درست بوده است. همچنین همان زمان اسنادی منتشر شد که برخی محافل آمریکایی و صهیونیستی (و نفوذی) فعال در حوزه نفوذ و براندازی، مبالغ کلانی به برخی گردانندگان مطبوعات مذکور داده و همچنین آن را در تورهای آموزشی شرکت دادهاند.
از طرف دیگر برخی فعالان گروهکهای برانداز منحله، با اسامی واقعی یا مستعار در نشریات یاد شده حضور به هم رسانده بودند. تندروی و قانونشکنی و زیرپا گذاشتن همه قواعد عقلی و حقوقی و ملی در نشریات زنجیرهای به حدی فاحش و جنونآمیز بود که مسعود بهنود (از گردانندگان همین نشریات و همکار بعدی بیبیسی) تصریح کرد: «دوره دوم خرداد خوبیاش این بود که ما بودیم، تجربه را منتقل میکردیم، اگر کسی هم شبیه جوانی ما- یک ذره تندتر- مثل اکبر گنجی بود، بالاخره کسی مثل ما هم میگفت نکن. تازگیها ابراهیم نبوی یک نامه تندی نوشته به شادی صدر که؛ در آن روز ]دوره اصلاحات[ همه تسمه پاره کرده بودیم. بهنود میگفت همه با هم از چراغ قرمز رد نشویم... بعد از انقلاب حتی در بدترین شرایط سانسور مثل زمان شاه نشد.» خب مشخص است باید ترمز جماعتی که خودشان اذعان میکنند زنجیر پاره کرده بودند، قبل از آنکه خسارتهای بزرگتری به بار آورند، کشیده میشد.
نکته بعدی این است که برخلاف ادعای عبدی، همین مطبوعات و نسخهها و نسلهای بعدی آنها به خاطر تمرکز بر سیاسیکاری و دوقطبیسازیهای دروغین و حاشیهسازی، از متهمان اصلی فساد و آشفتگی اقتصادی هستند، به نحوی که فسادهای بزرگی نظیر کرسنت و استات اویل و شهرام جزایری، و سپس فساد صندوق ذخیره فرهنگیان، حقوقهای نجومی، تاراج برخی شرکتهای دولتی به رسم خصوصیسازی و... در دولت فعلی، زیر چتر حمایتی نشریات زنجیرهای غوغاسالار صورت گرفت و عجیب این که همین روزنامه اعتماد که آقای عبدی در آن آروغ آزادی رسانه میزند، آلوده به مفاسد و بخششهای شهرام جزایری است.
از یاد نبردهایم که جانشین نشریات زنجیرهای، در دوره اخیر چگونه از مفاسد شهرام جزایری تا حقوقهای نجومی و اختلاسهای بزرگ را توجیه و تطهیر کردند و حق را به جانب مفسدان دادند. در حقیقت مسیر اصلاح و آبادی کشور، جز از راه انسداد مجاری نفوذ و فساد و زد و بند در مطبوعات ممکن نیست.
نامزد ناکام انتخابات رمال شد!
یکی از فعالان اصلاحطلب که نتوانست اعتماد مردم را در انتخابات مجلس کسب کند، میگوید: اصولگرایان در مجلس موفق نخواهند شد و از هماکنون دچار اختلاف شدهاند(!) محمدرضا خباز که تا چند وقت قبل استاندار خراسان شمالی و سمنان بود، معاون سابق امور تقنینی در معاونت پارلمانی رئیسجمهور بوده است. او همچنین در چند دوره نماینده مردم کاشمر در مجلس بود اما در دوره فعلی با بیاقبالی مردم کاشمر مواجه شد و بهعنوان نفر سوم از راهیابی به مجلس بازماند.
خباز که عضو حزب اعتماد ملی است در روزنامه زنجیرهای آفتاب یزد مینویسد: سالی که نکوست از بهارش پیداست. در روزهای اخیر مباحث و اختلافات در میان جریان اصولگرا در میان منتخبین مجلس یازدهم و حامیان آنها افزایش یافته است که نشان دهنده میزان پایگاه مردمی آنها است.
بنابراین با توجه به چنین شرایطی آنها پیشاپیش برای خود شریک جرم ایجاد میکنند و برای اینکه خارج از فضای جریانی خود گفته نشود که اصولگرایان برای پست، مقام و ریاست با یکدیگر جنگ قدرت دارند دنبال یافتن شریک جرم هستند، در چنین وضعیتی نیز دیواری کوتاهتر از دیوار اصلاحطلبان نیست، بنابراین به غلط میگویند جریان اصلاحات بهدنبال تفرقه است.
این درحالی است که تعداد اصلاح طلبان در مجلس آتی به ۱۵ نفر هم نمیرسد، این جریان با چنین بضاعتی چگونه میخواهد تفرقه بیندازد! در واقع نوعی فرار به جلو را مشاهده میکنیم چون نمیتوانند اختلافات خود را بپوشانند به دنبال این هستند که از هم اکنون شکستهای مجلس آتی را به اصلاحطلبان نسبت دهند، چنین رویهای هم تازگی ندارد. بنابراین مجلس یازدهم برخلاف اینکه میگویند وحدت داریم حتی بر سر مسئولیتهای غیر هیئترئیسه همچون مرکز پژوهشها نیز سخت درگیر هستند و طبیعی است که اختلاف فشردهای را هم بر سر ریاست و هیئترئیسه ببینیم.
حکایت امثال آقای خباز، حکایت همان کسی است که چند بار به رهگذران گفت: «سر کوچه آش میدهند و سپس با خودش گفت نکند واقعا سر کوچه آش میدهند»، و دوید سر کوچه! مدعیان اصلاحطلبی که شکست فاحشی را در انتخابات متحمل شدند، طی هفتههای اخیر بهعنوان پروژه تعریف شده، شایعه اختلاف میان منتخبان اصولگرا را ترویج میکنند تا شاید جامه عمل به آرزوی خود بپوشانند و سپس همین دروغ و شایعه خود را تبدیل به خبر و مبنای تحلیل و تفسیر و فالگیری و پیشگویی میکنند. این درحالی است که اصولگرایان با وجود تعدد سلایق، توانستند در انتخابات به وحدت برسند و اکنون نیز اولویت خود را بر همدلی و همافزایی برای حل مشکلاتی کردهاند که ائتلاف مدعی اصلاحات و اعتدال برای مردم درست کردهاند.