ناگفتههایی از اخلاص، شجاعت و درایت حاج قاسم به روایت سیدحسن نصرالله
سیدحسن نصرالله به مناسبت چهلم شهادت سپهبد قاسم سلیمانی گفتوگویی را با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران انجام داد. دبیرکل حزبالله لبنان در این مصاحبه نکات قابل توجهی از خصوصیات حاج قاسم را بیان میکند. میگوید او شخصی است که افقهای تازهای را به روی حزبالله باز کرد و حضورش روحیهبخش و یک پشتیبان معنوی و روانی بود.
سیدحسن نصرالله در این گفتوگو به «مکتب سلیمانی» اشاره میکند و با بیان اینکه حاج قاسم یک شخصیت جامع بود، معتقد است؛ وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم معنیاش خطرپذیری است. همیشه به دهان مرگ میرفت. خطوط مقدم میرفت. من در این زمینه با او اختلافنظر داشتم. همیشه تلاش میکردم پشت خط بماند، اما هیچ کداممان نمیتوانستیم جلوی او را بگیریم تا به خطوط مقدم نرود... خیلی به بهرهوری از وقت اهمیت میداد. یعنی چیزی را که میشد در ۵ سال انجام داد باید در ۱ یا ۲ سال انجامش میداد. تا این حد مصمم بود و پشتسر هم پیگیری میکرد.
وی سردار سلیمانی را یک استراتژیست و شخصیت چندوجهی میداند و میگوید: او یک فرمانده نظامی صِرف نبود. از نظر سیاسی او یکی از بزرگترین تحلیلگران سیاسی و بلکه میتوانم بگویم یک اندیشمند سیاسی بود.
دبیرکل حزبالله خاطرنشان میکند: بین او و حاج عماد مغنیه و باقی برادران مسئول در امور جهادی، یک رابطه برادرانه و شخصی شکل گرفت. یعنی به سرعت رابطه، به رابطهای دوستانه، محبتآمیز و برادرانه تبدیل شد... اطمینان، دوستی، برادری، محبت و همینطور اخلاص متقابلی وجود داشت. هم حاج قاسم و هم حاج عماد و دیگر برادران ما که به شهادت رسیدند یا هنوز در قید حیات هستند، از این اخلاص برخوردار بودند.
سیدحسن نصرالله به خصوصیت شجاعت حاج قاسم میپردازد؛ در جنگ ۳۳ روزه جولای سال ۲۰۰۶ از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت من میخواهم به ضاحیه جنوبی نزد شما بیایم. ما گفتیم یعنی چه؟! اصلا چنین چیزی امکان ندارد؛ همه پلها را زدهاند، راهها بستهاند، هواپیماهای جنگی اسرائیل هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است. اصلا نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید. اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید خودم راه میافتم و میآیم! پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند.
بازگشایی افقهای تازه به روی حزبالله
وی تأکید میکند: حاج قاسم و حاج عماد و برادران از روز بعد از آزادسازی سال ۲۰۰۰ اصرار داشتند برای جنگ احتمالی آینده آماده شویم. تأثیر اصلی حاج قاسم اینجا بود و افقهای تازهای را به روی حزبالله باز کرد.
سیدحسن نصرالله با اشاره به اینکه تأسیس نیروی موشکی مقاومت لبنان کار بسیار پیچیده و نیازمند خلاقیت، اندیشه، دقت و آرامش بود، تصریح دارد: اینها همه چیزهایی بود که به واسطه شخصیت حاج قاسم سلیمانی و حاج عماد مغنیه و برادرانشان ممکن شد. همچنین تأسیس نیروی پهپادی. این را هم قبلاً نداشتیم. این هم در نبرد با دشمن یک نیروی تأثیرگذار است. یا افزودن سلاحهای تازهای مثل موشکهای زمین به دریا؛ همان موشکهایی که ما به کار گرفتیم و موجب نابودی ناوچه اسرائیلی معروف به «ساعر۵» مقابل سواحل بیروت و آن حادثه معروف شد.
دبیرکل حزبالله لبنان به نقش سردار سلیمانی در پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه نیز اشاره میکند؛ وقتی حوادث سال ۲۰۰۶ رخ داد، آمادگی حزبالله برای ورود به این جنگ بسیار بالا بود. آمادگی و دستاوردها و پیروزیهای این جنگ پس از توفیقات و یاری خداوند سبحان، به استفاده از اسباب و عللی بر میگردد که مهمترینشان این سطح از آمادگی بود. میتوانیم بگوییم برادر حاج قاسم در میان مسئولان مستقیم، بالاترین نقش را در تأمین این سطح بالای آمادگی داشت. قاعدتا یکی از شاخصههای مقاومت لبنان این است که از تأیید کامل، کرم، محبت و عنایت حضرت امام خامنهای(دام ظلهالشریف) برخوردار است.
معادله جدید
وی در همین زمینه خاطرنشان میکند؛ حضور حاجی میان برادران در درجۀ اول روحیهبخش و یک پشتیبان معنوی و روانی بود. وقتی جلسه میگذاشتیم و میگفتیم چه کنیم، یا مشورت میکردیم، یا تصمیم میگرفتیم و میگفتیم فلان کار را بکنیم یا فلان اقدام را عقب بیاندازیم و اینها، حضور حاج قاسم برای ما یک کمک فکری بود. مثلا در لحظهای از جنگ نزدیک بود به مرحله موشکباران تلآویو برسیم، اما بعد از یک بحث مفصل و آرام این کار را نکردیم و بهجایش معادلهای وضع کردیم که به دشمن گفتیم: اگر بیروت را بزنید ما هم تلآویو را میزنیم. دشمن هم واقعاً در میانه جنگ به این معادله تن داد و جرأت نکرد بیروت را بزند.
نیروی منطقهای شدیم
سیدحسن نصرالله همچنین پیشبینی مقتدای حکیم انقلاب از پیروزی حزبالله در جنگ 33روزه را روایت کرده است؛ ایشان[رهبر انقلاب] گفته بودند شما در این جنگ پیروز خواهید شد، اما باید ثابتقدم باشید، باید مقاومت کنید و به خداوند متعال توکل کنید. باید فقط به خداوند سبحان پناه ببرید. این پیشبینی مهمی بود که حضرت آقا داشتند و نکته مهمتر اینکه فرموده بودند: شما بعد از آنکه در این جنگ پیروز شوید، به نیرویی در منطقه تبدیل خواهید شد که ما به قول خودمان در ادبیات عرب به آن میگوییم: «قدرت اقلیمی»، شما میگویید قدرت منطقهای... چیزی که در واقع روی داد این بود که ما از جنگ پیروز بیرون آمدیم و به یک نیروی منطقهای تبدیل شدیم!
دبیرکل حزبالله لبنان میگوید: حاج قاسم سلیمانی چیز دیگری را نیز به صحنه حزبالله و دیگر صحنهها آورد. ما مثلا شاید در نتیجه ضعف امکانات فعالیتهایمان را بهصورت روزانه تعریف میکردیم یا وقتی برنامهریزی میکردیم، برنامه کوتاهمدت میریختیم: سه ماه، شش ماه... اما وقتی رابطه و ارتباط دائمی حاج قاسم با برادران و همکاری دائمی او با حاج عماد شروع شد، برای اولین بار برنامهای سه ساله ریخته شد که ما در سه سال آینده میخواهیم چه کنیم و برنامهریزی و جدول زمانبندیمان چگونه است؟... چنین چیزی پیش از حاج قاسم سلیمانی وجود نداشت.
نگاه به لبنان با عینک منطقهای
وی ابراز میدارد؛ درباره حوادث لبنان، حاجی درست مثل مسائل نظامی، در مورد سیاسی هم به ما کمک فکری میداد. یعنی نه دخالت میکرد، نه نظرش را دیکته میکرد، نه تحمیل میکرد، یعنی اغلب اوقات میگفت شما اهل این کشورید و درباره جریانات کشورتان بهتر و بیشتر میدانید. اما اغلب سعی میکرد اطمینان پیدا کند. وقتی به لبنان نگاه میکرد، با عینک منطقهای به آن نگاه میکرد و وارد جزئیات لبنانی نمیشد.
پیروزی را با چشم میبینید
سیدحسن نصرالله در بخش دیگری از سخنانش، پیشبینی رهبر انقلاب از عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان را روایت میکند. وقتی که پس از دیدار سیدحسن نصرالله و شورای رهبری حزبالله با رهبر انقلاب، دیدار دیگری میان ایشان و فرماندهان خطوط مقدم حزبالله انجام میشود؛ نماز که تمام شد حضرت آقا فرمودند: به آنها [فرماندهان خطوط مقدم حزبالله] بگویید بنشینند برایشان حرف دارم. در حالی که بنا نبود صحبتی در میان باشد. گفتند: شما برایشان ترجمه کن. حضرت آقا شروع کردند به صحبت. از جمله چیزهایی که گفتند این بود که: فرزندانم، شما در آستانه یک پیروزی بسیار عظیم هستید و پیروزیتان هم خیلی نزدیک است. یعنی در جلسه صبح با سیاسیون موضوع را نبستند، چون برادران نظر دیگری داشتند و ایشان فرمودند بالاخره هر دو احتمال وجود دارد. اما در جلسه با نظامیان گفتند: پیروزی شما خیلی خیلی نزدیک و نزدیکتر از آن چیزی است که برخی تصور میکنند. بعد به من نگاه کردند و لبخند زدند.
وی میافزاید: من هیچ وقت این تصویر را فراموش نمیکنم: ایشان با دست چپشان اشاره کردند و گفتند: همه شماها این پیروزی را با چشم خودتان میبینید. در حالی که آن ۵۰ نفر فرماندهان خطوط مقدم بودند... عجیب اینجاست که همه آن ۵۰ برادر فرمانده که مسئولان عملیاتهای مقاومت بودند، ۶ یا ۷ ماه بعد از آن دیدار، در حالی که در جنوب لبنان هر روز عملیاتی صورت میگرفت و این برادران در دل عملیاتها بودند، وقتی ۲۵ مه سال ۲۰۰۰ پیروزی حاصل شد، همه آن را با چشم خودشان دیدند. هیچکدامشان پیش از دیدن پیروزی شهید نشدند.
دبیرکل حزبالله ادامه میدهد: زمانی که حضرت آقا گفتند اسرائیلیها بدون قید و شرط در زمان بسیار نزدیکی خارج خواهند شد و این یک پیروزی بزرگ برای شما خواهد بود، همه تحلیلگران لبنانی، سوری، فلسطینی و... و سیاستمداران و متخصصان منطقه جور دیگری تحلیل میکردند. تحلیل رایج این بود که اسرائیل بدون اخذ تعهد و پیمان و توافقنامه خارج نخواهد شد و اگر چیزی ندهید، تا اطلاع ثانوی اشغالگر خواهند ماند. اما حضرت آقا در این زمینه روشن و قطعی صحبت کردند.
تنها درخواست حاج قاسم
از سیدحسن نصرالله
سیدحسن نصرالله به دیداری با حاج قاسم در زمان صدور فتوای تاریخی جهاد از سوی آیتالله سیستانی اشاره میکند و میگوید: همانوقت از فرودگاه بغداد به دمشق آمد و از فرودگاه دمشق به بیروت و ضاحیه جنوبی. ساعت دوازده شب بود که پیش من رسید. یادم هست که گفت «الان ساعت دوازده شب است. من تا طلوع آفتاب صد و بیست تا فرمانده عملیاتی لبنانی از شما میخواهم!»... در طول بیست، بیست و دو سال روابط ما با حاج قاسم سلیمانی، او هرگز از ما چیزی نخواست. هیچچیز از ما نخواست. حتی برای ایران چیزی از ما نخواست. بله، این تنها درخواستی بود که از ما کرد و آن هم برای عراق بود که این فرماندهان میدانی را از ما خواست... توانستیم حدود شصت فرمانده میدانی تأمین کنیم.... نماز صبحشان را خواندند و رفتند سمت دمشق و هواپیمای حاج قاسم دمشق را در حالی ترک کرد که حدود پنجاه یا شصت نفر یا بیشتر فرماندهان میدانی حزبالله همراهش بودند... تا از من هم تعهد نگرفت که تا دو یا سه روز بعدش من بقیه برادران را برایش اعزام کنم راه نیفتاد! من آن شب احساس کردم تمام دنیای حاج قاسم عراق و این نبرد است. یعنی واقعاً در این نبرد غرق شده بود و معتقد بود این نبرد سرنوشتساز است و نباید در آن سهلانگاری کنیم.
از همیشه خوشحالتر بود
وی درباره آخرین دیدار خود با حاج قاسم ابراز میدارد: روز چهارشنبهای که ایشان سحر جمعهاش به شهادت رسید، در بیروت پیش ما بود. عصر چهارشنبه چند ساعت جلسه داشتیم. بعد نماز مغرب را با هم خواندیم و ایشان با من خداحافظی کرد و به دمشق رفت... صحبت کردیم و با هم شوخی میکردیم. حاجی با وجود اینکه مشغولیتهای زیادی در مناطق دیگر داشت، از همیشه آرامتر و خوشحالتر بود. به قول شما [به فارسی:] (خیلی سرحال بود) بسیار شوخی میکرد و بسیار میخندید. بنده به برادران هم گفتم به طرز عجیبی نورانی شده بود.