kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۸۲۵۷
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۶

زیر قدم تو خاک بودن عشق است(چشم به راه سپیده)



پایان خوب

ای ناگهان‌تر از همه اتفاق‌ها!
پایان خوب قصه تلخ فراق‌ها!
یک جا ز شوق آمدنت باز می‌شوند
درهای نیمه باز تمام اتاق‌ها!
یک لحظه بی‌حمایت تو ‌ای ستون عشق
سر باز می‌کنند ترک‌ها به طاق‌ها!
بی دستگیری‌ات به کجا راه می‌بریم؟
در این مسیر پر شده از باتلاق‌ها
باز آ بهار من! که به نوبت نشسته‌اند
در انتظار مرگ درختان اجاق‌ها
ای وارث شکوه اساطیر! جلوه کن!
تا کم شود ابهت پرطمطراق‌ها
مهدی عابدی
دست خالی شوق

خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته‌ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین، روز چیدنش برسد
چه سال‌ها که درین دشت‌، خوشه‌چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این ‌جان چه می‌شود یارب!
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم‌انتظار من تا چند
به دور‌دست فلک بانگ شیونش برسد؟
چقدر بر لب این‌ جاده منتظر ماندن؟
خدا کند که از آن دور توسنش برسد
سعید بیابانکی
دو رکعت ندبه

 شنیدم مژده‌ تابیدنت را
ندارم فرصت فهمیدنت را
به خورشید زمینی خیره ماندم
که تمرین کرده باشم دیدنت را
* * *
دلیل عشق مادر‌زادیه ما
بیا تا جان بگیرد شادی ما
بجوشد رشته رشته از دل خاک
قنات تشنه‌ آبادی ما
* * *
دلی سبز و تناور داشت گلدان
نگاهی خیره بر در داشت گلدان
دو رکعت ندبه خواند و منتظر شد
نباریدی ترک برداشت گلدان
حبیب نظاری
دیوانه‌ دیدار

هر چند که بیمار تو هستیم همه
دیوانه‌ دیدار تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمریست
انگار طلب‌کار تو هستیم همه
جلیل صفر‌بیگی
زیر قدم تو

از فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه‌چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می‌روی آقاجان
زیر قدم تو خاک بودن عشق است
سید مجتبی شجاع
مرد خطر

موعود خدا مرد خطر می‌خواهد
آری، سفر عشق، جگر می‌خواهد
ای جمعیت میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد
محمّدحسین ملکیان
مهر خموشی

مرا می‌برد دل به سوی بهار
به کف نیست دل را دگر اختیار
گل عشق دادم به دست دلم
و ماندم به راه تو چشم انتظار
به لوح دلم گرد غربت نشست
کجا جویم آیینه‌ای بی‌غبار؟
به لب گرچه مهر خموشی زدم
خموشی ندارد دل بی‌قرار
همیشه دلم را به بازی گرفت
همین روز و شب‌های بی‌اعتبار
اثر نیست در جاده از گرد لیک
تو می‌آیی از راه ‌ای تک‌سوار
تو می‌آیی و عدل می‌آوری
به همراه یاران با اقتدار
غلامرضا زربانویی- رضا