ضرورت اتحاد دو قطب فرهنگی برای عبور از موانع و پیشرفت کشور- بخش پایانی
تحقق عملی اتحاد حوزه و دانشگاه نقطه مقابل تفکر سکولار
رضا الماسی
در نظام اسلامی، علم و دین پابهپا باید حرکت کند. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی این. وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً بایستی تخصص های حوزوی در دانشگاه وتخصصهای دانشگاهی در حوزه دنبال بشود. نه، لزومی ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبین باشند و به هم کمک بکنند و با یکدیگر همکاری نمایند، دو شعبه از یک مؤسسه علم و دین هستند. مؤسسه علم و دین، یک مؤسسه است و علم و دین باهمند. این مؤسسه، دو شعبه دارد: یک شعبه، حوزههای علمیه و شعبه دیگر، دانشگاهها هستند. (رهبر انقلاب 29/9/68)
حوزه و دانشگاه به عنوان دو ظرفیت امیدبخش کشور که نخبگانی را در فرآیندهای طبیعی، برای اداره امور متنوع جامعه به حاکمیت تزریق میکنند، به نوعی اصلیترین هادیان فکری و عملی جامعه هستند. حال اگر تناسبی میان این دو دستگاه علمی در نوع تربیت دانشجویان و طلاب برای اداره آینده کشور برقرار نباشد، طبیعتاً هیچگاه قطار انقلاب به سمت اهداف خود حرکت نخواهد کرد و یا حداقل به صورت زیگزاگی پیش خواهد رفت. نتیجه بیرونی چنین رویدادی، امروز در متن زندگی مردم به وضوح قابل مشاهده است.
در شماره پیشین این گزارش به طور مفصل با استفاده از نظرات کارشناسان پیرامون ضرورت یگانگی و یکپارچگی این دو نهاد سخن رانده شد. اما در بخش پایانی با ورود عمیقتر به این موضوع، ابعاد مختلف آن را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید؛
موانع پیوند حوزه ودانشگاه
یکی از مسائلی که قبل از ورود به بحث قابل پرداخت است، بررسی موانعی است که بر سر راه اتحاد حوزه و دانشگاه وجود دارد. «در کشور ما، هزار سال علم و دین در کنار یکدیگر بودند. علما و پزشکان ومنجمان و ریاضیدانهای بزرگ تاریخ ما - آن کسانی که امروز نامشان و اکتشافاتشان هنوز در دنیا مطرح است - جزو علمای بالله و صاحبان دین و متفکران دینی بودند. ابن سینایی که هنوز کتاب طب او در دنیا به عنوان یک کتاب زنده علمی مطرح است و در شئون مختلف به عنوان یک چهره برجسته تاریخ بشر، در همه صحنههای علمی دنیا در این هزار سال مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و بعضی کارها در تاریخچه علم به نام او ثبت شده، یک عالم دینی هم بوده است. محمّدبن زکریای رازی و ابوریحانبیرونی و دیگر علما و دانشمندان و متفکران و مکتشفان و مخترعان دنیای اسلام نیز همینطور بودهاند. این، وضع کشور ما و دنیای اسلام بود.»
رهبر انقلاب 29 آذر سال 68 با تذکر موارد فوق تاکید میفرمایند: «تا وقتی که دین حاکم بود و صحنه زندگی مردم، از دین و نفوذ معنوی آن به کلی خالی نشده بود، وضع اینگونه بود. از وقتی که اروپاییها و غربیها و سیاستمداران صهیونیست و متفکرانی که برای نابودی دنیای اسلام نقشه میکشیدند، دانش را همراه با سیاست وارد کشور ما کردند، علم را از دین جدا نمودند و نتیجتاً رشته دین، یک رشته خالی از علم شد و رشته علم، یک رشته خالی از دین گشت.»
حجتالاسلام روح الله حریزاوی مدیر سابق حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان درباره موانع تحقق وحدت حوزه و دانشگاه به گزارشگر کیهان میگوید: «حضرت امام در منشور روحانیت تحجر و انفعال را دو آسیب نابودگر حیات حوزه علمیه میداند و با تعمیم این آسیب میتوان بیاعتمادی به مواریث و وادادگی نسبت به زندگی مدرن را بهعنوان دو آسیب مشهود در فضای دانشگاهی قلمداد کرد.»
وی میافزاید: «اگر حوزه و دانشگاه برای آسیبزدایی از خویش قیام نکنند و برای زدودن رویههای غلط چون مدرکگرایی، دنیاگرایی، سیاستزدگی، خودپسندگی، خودفرهیختهپنداری، جامعهگریزی و ناکارآمدیهایی که در رویهها و نظامات تحصیلی و فارغالتحصیلی هر یک به نسبت متفاوت مشهود است، پایان ندهند، نمیتوان به آیندهای روشن در حرکت این دو نهاد ارزشمند امیدوار بود. بگذارید جسورانه عرض کنم. بنده معتقدم حوزه و دانشگاه نیاز به انقلاب دارند و نیاز به مجدّدانی چون امام خمینی و علامه طباطبایی دارند تا به اهداف و آرمانهای یک نظام ولایی و تمدنساز نزدیک شوند.»
فهم ماهیت انقلاب، نیاز اصلی طلبه و دانشجو
علی آقابالازاده، فعال فرهنگی و دانشجوی دانشگاه تهران، جدیترین مانع در این راه را فاصله گرفتن و ناآشنا بودن حوزویان و دانشگاهیان با ماهیت انقلاب اسلامی میداند و توضیح میدهد: «فرهنگ که ماهیت انقلاب ماست، به تعبیر رهبران انقلاب اسلامی، مجموعه باورها و ارزشهاست. بزرگترین خطر این است که دو قلب تپنده فرهنگ اسلامی که حوزه و دانشگاه باشند، از مبانی فکری فلسفی اسلامی در حوزههای معرفت شناسی، خداشناسی و انسان شناسی بیبهره باشند که در این صورت اضمحلال آرمانها را شاهد خواهیم بود. زیرا که مبانی هدف ده و جهت ساز است و بدون مبانی صحیح اسلامی دستمان در طراحی نظامات اخلاقی، حقوقی، سیاسی و سایر نظامات اجتماعی برای اداره جامعه خالی خواهد بود.»
او ادامه میدهد: «طبیعتا اولین الزام قطعی وحدت، فهم فرهنگ اسلامی از جانب این دو نهاد است. اساسیترین کاری که باید برای وحدت حوزه و دانشگاه صورت پذیرد، توسعه اندیشههای بنیادین اسلام، که جوهره فرهنگ اسلامی را شکل میدهد، در این دو قشر تاثیرگذار است. البته این نیاز در دانشگاه بسی بیشتر است اما بیانات رهبر انقلاب و بزرگان حوزه حاکی از آن است که حوزه نیز مستغنی از تامل بیشتر در اندیشههای بنیادین اعتقادی اسلام نیست. در مراحل بعدی هم ارتباط و زمینههای همکاری این دو گروه را پیرامون مسائل اساسی انقلاب بایستی فراهم کرد.»
حجتالاسلام هادی رضاپور، طلبه حوزه علمیه قم، کم کاری در حوزه نظر و عدم ورود کافی در حوزه عمل را مانع اصلی وحدت حوزه و دانشگاه معرفی کرده و میافزاید: «متاسفانه بیشتر وقت و توان نهادهای مربوط به این موضوع، صرف مباحث نظری شده و در در حوزه عمل، کمتر اقداماتی صورت میگیرد. نکته دیگر عدم درک متقابل دانشجویان و طلاب از فضاهای یکدیگر در حوزه و دانشگاه است که البته امروز تا حدی این نقیصه برطرف شده است. مانع دیگر تحقق این وحدت، وجود دشمن مشترکی است که همواره در طول 40 سال گذشته سیلیهای زیادی از هر دو نهاد حوزه و دانشگاه خورده است. این دشمن مشترک میداند که اگر حوزه و دانشگاه که کانونهای تولید علم و فرهنگ جامعه هستند با یکدیگر به سمت یک هدف مشترک متحد شوند، تئوری اصلی آنها مبنی بر جدایی دین از زندگی اجتماعی شکست خواهد خورد و باعث ایجاد یک الگو برای دیگر جوامع خواهد شد.»
اتحاد در قاب زنجیره تمدنی اهداف انقلاب
به راستی اگر موانع این موضوع برداشته شده و عمق استراتژیک آن برای سرنوشت انقلاب و مردم از سوی نخبگان این دو نهاد به درستی فهم شود، گامهای مراحلی که از انقلاب تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی باقیمانده با سرعت بیشتری برداشته خواهد شد. در این باره آقای آیت عموشاهی، پژوهشگر و فارغالتحصیل دانشگاه بااشاره به زنجیره 5 گانه تحقق اهداف اسلامی(انقلاب، نظام، دولت، جامعه و تمدن اسلامی) به گزارشگر کیهان میگوید: «برای ایجاد مرحله اول از این زنجیره یعنی ایجاد انقلاب اسلامی، این دو نهاد در نهایت همکاری و همفکری و تعامل، رویش انقلاب را قلمه زدند و در مرحله دوم نیز نظام اسلامی از تلاش این دو حوزه بهره برد. آنچه در گام اول انقلاب اتفاق افتاد(40 سال اول) و اکنون در گام دوم انقلاب اسلامی(40 سال دوم) که مراحل 3 گانه (دولت، جامعه و تمدن اسلامی) را پیش روی داریم، اهمیت این مسئله صد چندان است و تحقق این اهداف نسبت و ربط مستقیم به اتحاد این دو دستگاه علمی دارد.»
او میافزاید: «در این مرحله است که اگر به ضرورت معنا و مفهوم آن توجه شود و برای آن برنامهریزی، سیاستگذاری و طراحیها صورت پذیرد، رشد و تعالی و پیشرفت مسیر پر بهجت انقلاب اسلامی تا رسیدن به مرحله تمدن سازی و آماده شدن برای پذیرش ولایت الله الاعظم هموار خواهد شد.»
به عقیده این پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی، در طول سالهای گذشته هر چه در این موضوع بیشتر تامل و اندیشه ورزی و طراحی شده بیشتر آثار سازنده آن مبرهن و روشن گشته و تحقق آن در همه نهادها و مراکز به یک اندازه نبوده است.
عموشاهی تصریح میکند: «اگر نگاه حداقلی به این مفهوم داشته باشیم(نگاه تعامل و همکاری) قطعا در این نگاه بیشترین کارها صورت گرفته و میتوان گفت تلاش قابل توجهی انجام و موفقیتهایی نیز در پی داشته است. اما اگر وحدت را دو شعبه از یک موسسه و یکی شدن نهاد علم بدانیم موفقیت آنچنانی نداشته و کماکان این دو نهاد ساز ناکوک جدایی مینوازند.»
حجتالاسلام حریزاوی نیز در این خصوص اظهار میدارد: «انقلاب اسلامی توفیقات قابل اعتنایی در تحقق اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه داشته است. در حوزه دانش و پژوهش میتوان به گسترش فکر علم دینی، پیدایش فلسفههای مضاف و فقه حکومتی و توسعه مباحث معارفی در مراکز دانشگاهیاشاره کرد و در حوزه ساختاری میشود به تاسیس دانشگاههای حوزوی و حوزههای دانشگاهی که هر یک فرود و فرازی داشته را مورد توجه قرار داد. لیکن قضاوت درباره تحقق همه آرمانها و آرزوهای بنیانگذاران تئوری وحدت حوزه و دانشگاه کار آسانی نیست و نمیتوان بهراحتی ادعای توفیق تام در این زمینه نمود. قرائنی وجود دارد که نشان میدهد راه دشواری در پیش رو داریم.»
وی میگوید: «تحقق حوزه انقلابی و دانشگاه انقلابی که از مطالبات جدی رهبر فرزانه انقلاب است و مراد از آن حوزه و دانشگاهی است که به پهنای نگاه تمدنی انقلاب اسلامی بیندیشد و خروجی علمی و انسانی در تراز تمدن برتر اسلامی تولید کند، از مسیرهای پرتلاطمی است که بخشی از آن پیموده شده و بخش قابل توجهی از آن در گام دوم انقلاب باید به دست جوانان فرهیخته مومن و انقلابی پیموده شود. بهنظر میرسد امام ژرفاندیش و بلندنظر جامعه ما در بیانیه گام دوم خطوط اصلی حرکت حوزه و دانشگاه را برای وحدت و تعالی این دو نهاد ارزشمند مشخص
کردهاند.»
در آینده چه باید کرد؟
از همه این موضوعات که بگذریم جدیترین سؤالی که به ذهن دغدغه مندان این موضوع میرسد آن است که در شرایط کنونی کشور باید چه اقداماتی در راستای تسریع در تحقق نهایی این هدف از سوی ارکان اصلی آن صورت بگیرد. عموشاهی در پاسخ به این سؤال برایمان توضیح میدهد: «پرداختن به این موضوع بیشتر از اینکه در دست طلبه یا دانشجو باشد به نهادهای سیاستگذار و برنامهریز برمی گردد و تحقق کاملتر این وحدت نیاز و توجه جدیتر نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور را میطلبد. در این میان نقش دانشجو و طلبه بیشتر مطالبه و گفتمان سازی است تا برنامهریزی و طراحی ساختار.» وی معتقد است: «آنچه که مشهود است اینکه پرداخت به این کلان مسئله اساسی انقلاب اسلامی صرفا در همین ایام منتهی به روز وحدت حوزه و دانشگاه است و تلاش جدی درخوری در طول سال پیرامون آن صورت نمیپذیرد.» حجتالاسلام رضاپور نیز در اظهارات پایانی خود تاکید میکند: « در حقیقت باید اذعان داشت که بسیاری از ناکارآمدیهای موجود و سوء مدیریتهای اجرایی، ناشی از تحقق نیافتن کامل اتحاد این دو دستگاه علمی به عنوان نهادهای تربیتکننده نیروی انسانی مورد نیاز کشور
است.»