نقد و تحلیل فیلم «مردی بدون سایه» اثر علیرضا رئیسیان
مگر ما با شما شوخی داریم فیلمســاز محتــرم!
محمدرضا محقق
قبل از هر چیز باید اشاره کرد که عوامل فیلم «مردی بدون سایه» به خاطر ساخت این فیلم که در ادامه به آن میپردازیم و میگوییم در چه وضعی است، بلند شدهاند رفتهاند اسپانیا!
اما قبل از شروع نقد فیلم سوال مهمی وجود دارد که بد نیست مطرح کنیم: آقای فیلمساز! میشود لطف کنید و بفرمایید آن سکانس آغازین توحشآمیز و مازوخیسمی- سادیسمی فیلمتان که ظاهرا فیلم در فیلم است و آن مرد دارد با کارد سلاخی دنبال زن میدود تا او را بکشد، زاویه دوربین از نگاه کیست؟ مرد؟ زن؟ کارگردان؟ دوربین فیلم در فیلم؟ دوربین فیلم «مردی بدون سایه»؟ دانای کل؟ نیمه غایب؟ روح سرگردان؟ کی بالاخره؟
ماهان کوشان (علی مصفا) پس از ساخت یک فیلم مستند درباره خشونت، زندگیاش تهدید شده و همسرش سایه، عاشقانه به کمک او میآید اما حوادثی پیچیده همه چیز را دگرگون میکند تا ماهان به خشونت فیلم خود گرفتار شود.
فیلم مردی بدون سایه ظاهرا بنا بوده یک اثر آسیبشناسانه- روانکاوانه با تم خیانت و درباره موقعیت زوجهای امروزی در طبقه متوسط شهری باشد و از علایم و قرائن برمیآمد که فیلم سنگین و شیک و قابل اعتمادی هم هست اما من در سالن سینما نمیدانم چرا احساس میکردم با یک کمدی ناخواسته روبرویم و مرتبا خندهام میگرفت و بعضی وقتها هم قهقهه میزدم.
البته کارگردان محترم که آدم با تجربهای است، درباره فیلمش و به خصوص ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی و عشقی و غیرهاش داد سخن داده، اما باید به عرض رساند که این فیلم تعداد قابل توجهی غلط املایی- سینمایی از جنس اشتباه بودن دکوپاژ، زاویه دوربین، غلطهای ساختاری، سوراخهای وحشتناک فیلمنامهای و ایرادهای خیرهکننده روایی و شخصیتپردازانه دارد.
اگر بنا باشد این نکات را ردیف کنیم و حتی عنوانشان را بگوییم تا فردا صبح باید حرف بزنیم ولی من میخواستم بپرسم چرا شخصیت «ماهان» کاملا یهویی و برقآسا و بیهیچ منطق و مبنا و عقبهای، از یک آدم فرهیخته، روشنفکر و آرام، تبدیل به یک وحشی جانی آدمکش میشود؟! بیهیچ تحول و تدریجی! بیهیچ دلیل و مبنایی؟! آیا شما ما را دستکم گرفتهاید یا مسخرهمان کردهاید، فیلمساز محترم!
داستان چیست؟ سایه (لیلا حاتمی) زن جوانی است که در یک شرکت به عنوان مترجم مشغول به کار است. اما پس از اینکه به همراه افراد شرکت برای یک سفر کاری به اسپانیا میرود، شک همسرش(علی مصفا) به او آغاز میشود و... و همین ایده یک خطی، تبدیل شده به یک فیلم سینمایی بلند که نه شخصیت دارد، نه تیپ، نه روایت، نه میزانسن درست، نه حتی دکوپاژهای سالم، نه منطق روایی، نه مبانی روانکاوانه، نه عناصر سینماورزانه، نه زمان، نه مکان، نه ریتم درست، نه پیوستگی منطقی، نه ساختار منتظم و قابل اتکا، نه هیچ چیزی که بشود به خاطر آن اسم این تصاویر بیربط و مهمل را گذاشت «سینما»! فرهاد اصلانی آن وسط چکاره است؟ مشاور است؟ روانکاو است؟ پلیس است؟ بازجوست؟ کارگردان است؟ آکسسوار صحنه است؟ چکاره است این آدم؟ چرا مسخره کردهاید ما و سینما را؟!
گویی علیرضا رئیسیان با ساخت «مردی بدون سایه» خواسته با مخاطب شوخی کند!
چون حتی یک سکانس حتی یک پلان درست قابل دفاع در این فیلم پیدا نمیشود.
بنده حاضرم روی تک تک پلانها و سکانسهای فیلم مناظره کنم و بر اساس مفاهیم نقد و تحلیل فیلم به اثبات برسانم که این اثر مغلوط و مغشوش مذبوح، چقدر نافرم و دفرمه و سرهمبندی شده است.
آدم های فیلم مطلقا بدون شناسنامه، بدون معرفی، بدون ساخته شدن، بدون حس و فهم، غالب میشوند به مخاطب و در یک مسیر بیمبنای بیمحور و صرفا با معلق بودن میان زمین و هوا و با مشتی یاوهگویی بیمصرف و یخ، در کند ذهنی مطلق فیلمساز و کندی نخراشیده و جانکاه ریتم، به آخر میرسند بدون اینکه اصلا بتوانیم ذرهای حس و لذت زیباییشناسانه از این میزانسن ابتر یخزده مصلوب سترون ببریم.
باز هم آدرس بدهم؟ این آدمهای فرعی هیچکاره که هیچ اثری بر روایت و داستان و حرکت فیلم ندارند همین طوری ولو شده در طول فیلم، چه میکنند آن وسط؟
اتمسفر فیلم چیست؟ این آدمها از کجا آمدهاند؟ دغدغهشان چیست؟ رابطه میان زن و شوهر اصلی، چرا این قدر بیکنش و منفعل و سرد و سترون است؟ و آرام؟ و بعد چرا یکمرتبه از این سترونی و کندی و یخزدگی، مستقیما و برقآسا و یهویی، کات میشود به جنایت و آدمکشی؟!
زن چرا این ریختی است و با این تیپ فکری و رویکرد شبه اگزیستانسال در بیرون کار میکند؟ مال طبقه متوسط است؟ خب؛ قانع شدم!
مرد مال کدام طبقه است؟ او که در یک سیر عرفانی- صوفیانه(!) ناگهان از مطلق پست مدرنیسم شهری انتلکتوئلی، به منتها الیه شرقی تعصب کور و غیرت وحشی نیل مینماید و ما هم که باید خفه خون بگیریم و قبول کنیم و دم برنیاوریم!
ما و سینما و داستان و روایت و دکوپاژ و سایر چیزهای بیارزش دنیای بیارزش هنر را مسخره کردهای دوست عزیز؟! یا خودت را؟!
بد نیست این نکته را هم که جزو غلطهای املایی عجیب و خارقالعاده کارگردان باسابقه است مطرح کنیم تا درسی باشد برای آیندگان: در سکانسی که برادر فواد در حال تهیه کلیپ است، تصویری وجود دارد از سلفی گرفتن فواد و سایه که مشخص نیست کدام دوربین آن را به این شکل ثبت کرده است! دوربین فواد در ارتفاع کم حضور دارد و قطعاً در این شرایط میبایست فیلمبردار بعدی بر روی زمین دراز کشیده باشد تا توانسته باشد چنین لحظهای را فیلمبرداری کند! این صحنه را کی فیلمبرداری کرده؟ روح سرگردان؟!
بله؛ فیلم مردی بدون سایه بنا بوده یک اثر «آسیبشناسانه- روانکاوانه» - همین قدر مهمل و قلنبه سلنبه و بیمعنا- با تم خیانت و درباره موقعیت زوجهای امروزی در طبقه متوسط شهری باشد و از علایم و قرائن برمیآمد که فیلم سنگین و شیک و قابل اعتمادی هم هست اما من در سالن سینما نمیدانم چرا احساس میکردم با یک کمدی ناخواسته روبرویم و مرتبا خندهام میگرفت و بعضی وقتها هم قهقهه میزدم!
«کمدی ناخواسته» تنها نامی است که «مردی بدون سایه» لیاقتش را دارد.