دو هجوم و یک میدان
جواد محدثی
نه «مرز»، تنها آبی و خاکی است، نه حمله، تنها زمینی و هوایی!
نه هجوم، فقط نظامی است، نه شکست و ضربه، فقط مادّی.
«تهاجم فرهنگی»، خطرناکتر از «هجوم نظامی» است.
در هجوم نظامی، طمع به خاک است و زمین، در شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق است و دین!
هجوم نظامی با سر و صدا و سرعت است، تهاجم فرهنگی، آهسته و آرام.
آن، ترسناک و نفرت آفرین است، این فریبنده و جذّاب، آن، افراد را به دفاع و مقاومت وامیدارد، این به استقبال و پذیرش میفرستد.
کشته آن، «شهید» است و مرده این، پلید!
شهادت، دوست داشتنی است، امّا ابتذال، نفرتانگیز.
در هجوم نظامی، دشمن، اعلام جنگ و دشمنی میکند و مهاجم فرهنگی، اعلام دوستی!...
در حمله نظامی، صفیر اوّلین گلوله، همه را متوجّه خطر میسازد، امّا در تهاجم فرهنگی گاهی تا شلیک گلوله آخرِ دشمن، هنوز عدّهای شبیخون را باور نمیکنند. آن پیداست، این پنهان!
در آنجا، زمین از دست میرود، اینجا شرف و دین.
آنجا، درگیری با دشمن، در مرزهاست، اینجا آسیب از حمله دشمن، درون خانههاست.
آنجا، بمبهای خوشهای میریزند، اینجا شک و دودلی میانگیزند.
آنجا سلاح، موشک و بمب است، اینجا ماهواره و امواج تصویری.
در میدان حمله نظامی، پادگانها، مقرها و خطوط و خاکریزها بمباران میشود، در تهاجم فرهنگی مدرسهها، مطبوعات، اندیشهها و عقیدهها.
در آن درگیری، کوه و دشت و دریا میدان برخورد است، در این مقابله، نبرد در عرصه مجلّات، رمانها، فیلمها و کتابها (و فضای مجازی) است.
آنجا میدان مبارزه، محدود است، اینجا گسترده، آنجا جنگی آشکار است، اینجا غارتی پنهان.
اسیران آن میدان، «آزاده»اند و گرفتاران این میدان، «معتاد» و «آلوده».
آنجا، شهادت، خانوادهای را سربلند میسازد، اینجا اعتیاد و ابتذال، دودمانی را شرمگین میسازد.
پدر یک شهید، عزیز است، پدر یک آلوده، سرافکنده!
در میدان نظامی، مجروح را به عقب برمیگردانند تا مداوا شود، در صحنه فرهنگی، پس از اولین زخم و ترکش، به خطوط جلوتر انتقال مییابد.
تیر و ترکش، بر سر و دست مینشیند، ولی زهر هوس و ویروس گناه، بر ایمان و اندیشه آسیب میرساند.
در هجوم نظامی، دشمن از مرز آبی و خاکی وارد میشود، در تهاجم فرهنگی، از مرز فکری و روحی.
آسیب خورده آن، انگیزه مبارزه و خصومت پیدا میکند و نیش خورده این، خلع سلاح و بیانگیزه میشود.
تشییع جنازه یک شهید، شهری را روح حماسه میبخشد، امّا آلودگی نسلی به ابتذال، روح جامعه را افسرده میسازد.
هجوم نظامی، یک ملّت را مقاومتر میکند، و هجوم فرهنگی، سستتر میسازد.
آنجا فشنگ، شلیک میشود، اینجا آهنگ، پخش می شود.
آنجا در پی «ماه»اند، اینجا دنبال «ماهواره».
گذرگاههای آن جبهه، سربالایی است و عرصههای این میدان، سرازیری.
آنجا از خود می گذرند تا به خدا برسند، اینجا از خدا میگذرند تا به خود برسند.
قربانیان آن، شهید راهِ «معروف»اند، و قربانیانِ این، کشته بیراهه «منکر»!
بکوشیم تا از مجروحان این جبهه و ترکشخوردگان این حمله نباشیم.
اگر هم آسیب دیدهایم، به درمانگاه «توبه» برویم
و... تا دیر نشده، غدّه گناه را «جرّاحی» کنیم.
آیا سلامت روح و فکر، به اندازه «جسم» مهم نیست؟!
* ستاد احیای امربه معروف و نهی از منکر