نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
حمله به منتقدان برای توجیه کمکاریها
سرویس سیاسی-
اگرچه در شعارهای خود نقد و منتقد را لازم میدانند و آن را از اسباب مردم سالاری به شمار میآورند و گاه پشت تریبونها منتقدان را غرق بوسه میکنند اما هجمه و حمله به منتقدان را هرگز رها نکرده و نمیکنند. تنها شاخص ارزیابی در طیف موسوم به اصلاحطلب «با ما» یا «علیه ما» است. یعنی اگر نقدی با آنها باشد مقدس است و اگر علیه آنها باشد هدف ترورشخصیت و هجمه.
رسانههای زنجیرهای بعد از تحریم ظریف از سوی آمریکا به قهرمانسازی از وی و تحریف یک تحقیر پرداختند.
روزنامه ابتکار هم روز گذشته در ادامه این خط، در گزارشی نوشت: «او [ظریف] همواره آماج حملات بوده است. این مخالفتها و سنگاندازیها تمامی ندارد و گویا قرار هم نیست اتمام پیدا کند. هر روز شدیدتر از دیروز، به نام انتقاد مانع اجرای ادامه کار میشوند. ماجرا فقط مختص به چند سال اخیر نیست بلکه از زمان روی کار آمدن محمدجواد ظریف، سکاندار وزارت خارجه، منتقدان و مخالفان او یک روز بیکار ننشستند و به هر بهانهای سعی کردند شدیدترین حملات را روانه او و تیم مذاکرهکننده دستگاه دیپلماسی کشور کنند.»
همچنین روزنامه همدلی در گزارشی نوشت: «تحریم شدن محمدجواد ظریف از سوی دولت آمریکا شرایط ویژه و جدیدی در عرصه دیپلماسی کشور ایجاد کرده است؛ طعن و لعنهای دلواپسان داخلی نسبت به دیپلمات برجسته کشورمان پس از اعمال تحریم آمریکا، رنگ باخته است. دلجویی از ظریف در قبال عمل نابخردانه وزارت خزانهداری آمریکا، سرخط خبری این روزهای رسانههاست... تیم داخلی در مواجهه با تحریم ظریف دچار پارادوکس شده و در یک مخمصه خود ساخته قرار گرفته است. از یک سو مایل است از جریان تحریم ظریف برای دمیدن به تنور جنگ و تقابل با غرب و آمریکا سود ببرد و از سوی دیگر نمیخواهد اعتبار و حیثیت سیاسی تحریم نصیب شخص ظریف شود.»
ذکر این نکته ضروری است که اولاً) انتقاد و ناراحتی اصولگرایان به تحریم ظریف، نه از جهت دلسوزی و ترحم به او، بلکه بدین خاطر بوده که نظام سلطه به تحقیر دستگاه دیپلماسی کشور روی آورده است و ثانیاً) رسانههای زنجیرهای بهجای آنکه به ابعاد و چرایی و چگونگی شکلگیری تصمیمات آمریکاییها در قبال جمهوری اسلامی بپردازند و به این سؤال مبنایی پاسخ دهند که چرا کار به اینجا کشید که فرجامِ برجام، تحریم وزیر خارجه جمهوری اسلامی بشود! برای آنکه از زیر بار مسئولیت «گره زدن مشکلات کشور به زلف برجام» شانه خالی کنند، به قهرمان سازی و تحریف این تحقیر پرداخته و او را مرد مذاکره و ... میخوانند و چه کسی است که این تناقض و این تحریف را متوجه نشود!
همراهی مدعیان اصلاحات با فیلمساز ضدایرانی
روزنامه همدلی تیتر یک خود را به محکومیت محمد رسولاف فیلمساز ضد ایرانی پرداخت و در گزارشی رپورتاژی با عنوان «همه برای یکی» در حمایت از وی نوشت: «روز گذشته خبری در رسانههای ایران منتشر شد که در یک اتفاق نادر، هنگامی که یکی از فیلمسازان کشور به نام «محمد رسولاف» به سوی دادگاه انقلاب میرفت تا در آخرین مهلت تقاضای تجدیدنظر در پروندهاش را ارائه کند، به همراه او و وکیلش، جمعی از بزرگان سینمای ایران تا در دادگاه انقلاب او را مشایعت کردند. محمد رسولاف به خاطر ساخت فیلم «لِرد» در دادگاه انقلاب به یک سال حبس محکوم شده و برای تجدید نظرخواهی درباره همین حکم به دادگاه رفت. عکسی هم از این شخصیتهای سینمایی توسط خبرآنلاین مخابره شد که صحت خبر را کاملا تایید میکند.»
بر اساس خبری که کیهان در شماره پیشین خود نوشت، بدرقهکنندگان این فیلمساز نیز اکثراً از افرادی بودند که پیشتر خود نیز با اقدامات خلاف قانون پروندههای مشابهی داشتند. مشایعت کنندگان محمد رسولاف فیلمسازی که به دلیل سیاهنمایی علیه ایران مجرم شناخته شد، توضیح ندادهاند به چه دلیل از مجرم دفاع میکنند و چرا در برابر قانون به صراحت ایستادهاند.
آخرین فیلم رسولاف آنقدر کثیف و چرک بود که حتی جریان غربگرای همسو با او نیز زبان به اعتراض گشودند و روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «تلخ همچون کن» نوشت: «رسولاف انگار دل پُری داشته، چون ساخت چنین فیلم تلخی که در آن همه بد و شرور هستند دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. کاش آنها که اینقدر ناراحتند و کینه به دل دارند [از ایران] بروند و هم خیال خودشان را راحت کنند و هم خیال ما را.»
گفتنی است، محمد رسولاف در جریان فتنه سال 1388 در حالی که همراه جعفر پناهی مشغول ساخت فیلمی ضدایرانی و ضدانقلابی در جهت حمایت از فتنهگران بود، دستگیر و به زندان محکوم شد. او پس از آزادی از زندان فیلم دیگری در تحریف وقایع سالهای اخیر، درباره واقعه موسوم به قتلهای زنجیرهای ساخت به نام «دستنوشتهها نمیسوزند» که علیرغم پذیرش از سوی جشنواره فیلم کن اما در داخل کشور توقیف شد و خود رسول اف ممنوعالخروج گشت.
معرفی فداکاران انتخابات 94 در روزنامه زنجیرهای!
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: «در انتخابات 94 واقعيتي در کشور وجود داشت، در خيلي از حوزهها اصلاحطلبان امکان رقابت نداشتند و به همين دليل به حمايت از کانديداهاي مستقل و بعضا حتي اصولگرا هم پرداختند که احساس ميشد مشي اعتدالي دارند، اما اينبار اصلاحطلبان بايد با تابلوي خودشان بيايند. آن موقع شايد نياز بود که اصلاحطلبان فداکاري کنند».
اصلاحطلبان در سال 94 در قالب لیست امید در انتخابات مجلس دهم شرکت کردند. شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات با سازوکاری فشل، ناکارآمد و غیرعقلانی در آستانه هر انتخابات، بدون توجه به اصل شایسسته سالاری، به سهمیه دادن به تمام گروههای منتسب و راضی کردن آنها میپردازد و در نهایت بنا بر اصل «هم قبیله بودن»، لیست امید بسته میشود. این روش تاکنون دو خروجی داشته است، لیست امید در دهمین انتخابات مجلس و لیست امید برای پنجمین انتخابات شورای شهر. به اذعان فعالان اصلاحطلب متاسفانه هر دو لیست تاکنون با ساز و کار رانتی تنظیم شده است.
نکته قابل تأمل اینجاست که این روزنامه زنجیره ای، ساز و کار رانتی را فداکاری جا میزند!
داستان جدید غربگرایان برای مشغول کردن ملت
روزنامه اعتماد روز گذشته در دو یادداشت در صفحه اول خود به یک موضوع بسیار مهم و حیاتی آن هم در شرایط حساس کنونی کشور پرداخت، «موتورسواری زنان !».
این روزنامه در سرمقاله خود به قلم سردبیر نوشت: « اگر زنها سوار موتورسيكلت شوند چه اتفاقي ميافتد؟ بهتر بگويم چه معضلي پيش ميآيد، بلكه چه معصيتي روي ميدهد كه اينقدر قضيه براي نيروي انتظامي يا بعضي جاهاي ديگر حيثيتي شده، ديگر سخت بشود حل و فصلش كرد؟ چطور اگر زنها روي موتور، ترك شوهر خود، حتي ترك مرد اجنبي سوار شوند، عيبي ندارد و كسي كاري به كارشان ندارد اما همين كه پشت فرمان بنشينند يك باره قضيه پيچيده ميشود...».
اعتماد همچنین در یادداشت دیگری به قلم فاضل میبدی با عنوان «مظلوميت زنان»! نوشت: «اگر به دنبال بعد ديني و شرعي موتورسواري زنان باشيم بر اين باورم كه اين موضوع هم مانند ترك موتورنشستن و راندن ماشين است و بالنفسه هيچ مشكل شرعي ندارد... در خانوادههايي كه عمده كار خانه بر دوش زنان است، اگر آن زن بتواند امور خانه و خريد را با سوار شدن بر موتور و دوچرخه راحتتر حل كند و در كنار آن بخشي از مشكل آلودگي هوا هم حل شود، چه اشكالي دارد؟ اينكه به جاي ماشين دوچرخه را انتخاب كند كه اصلا به نفع جامعه است. زماني بود كه وقتي بحث رفتن زنان به ورزشگاهها مطرح شد همه ميگفتند حرام است. حالا منع اين موضوع هم كمكم دارد برطرف ميشود.واقعيت اين است كه به صورت معمول وقتي موضوعي به ميان ميآيد كه يكسويش خانمها هستند برخي از آقايان دادشان بلند ميشود كه اين حرام شرعي است! هيچ فكر نميكنند كه حرام شرعي بودن امري دليل ميخواهد، بايد بتوان برايش استدلال آورد. زنان از اين جهت در طول تاريخ مظلوم بودهاند.»
در حالیکه در شرایط امروز و با وجود تنگناهای اقتصادی خانوادهها دچار مشکلاتی از جمله بیکاری جوانان، اجارههای سر به فلک کشیده مسکن، موانع ازدواج فرزندان و... هستند و در کنار همه اینها هستند زنانی که با تحمل مشکلات فراوان مجبورند خودشان برای امرار معاش و مدیریت زندگی تلاش کنند، مدعیان اصلاحات با هدف مشغول کردن ملت سوژه تازهای را علم کردهاند. البته اینکه در کنار این همه مباحث مهم و مشکلات اساسی بانوان و مطالباتی مانند اجرای درست «بیمه بانوان خانهدار»، «مشکلات زنان سرپرست خانوار»، «تأخیر در ازدواج بانوان به علت مشکلات موجود» و «بیتوجهی به تسهیل امر ازدواج»، «اختلال در اجرای طرح مرخصی زایمان بانوان» و عدم توجه به «طرحهای تشویقی فرزندآوری» خانوادهها که مدتهای زیادی است برزمین مانده است، ناگهان دغدغه اصلی مدعیان اصلاحات در دفاع از حقوق زنان میشود «موتور سواری زنان»، چندان جای تعجب نیست . چندی پیش «زهرا شجاعی» رئیسمرکز امور مشارکت زنان در دولت اصلاحات با افشاگری درخصوص استفاده ابزاری اصلاحطلبان از زنان گفته بود: « اصلاحطلبان موقع انتخابات از زنان استفاده میکنند و بعد کاری برایشان نمیکنند».
فرصتسازی از فدرالیسم!
روزنامه زنجیرهای همدلی با یکی از اعضای حزب مشارکت در خصوص نقد سیدجواد طباطبایی به سخنان خاتمی (در مورد ضرورت فدرالیسم در شرایط کنونی کشور) به گفتگو پرداخت. همدلی به نقل از این عضو مشارکت نوشت: «به نظر من نقد آقای طباطبایی از سر تعصب و نگرش فاشیستی به مسائل مختلف برخاسته است، خود من جواب ایشان را دادم. من فکر میکنم این فکر آقای طباطبایی به تجزیه ایران منجر میشود و هیچ وقت موجب وحدت ملی نخواهد شد. پیشنهاد خاتمی موجب وحدت و همدلی بیشتر در ایران میشود. ما در طول دوره هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی، شاهد وحدت و انسجام بیشتر بین ایرانیها بودیم. من معتقدم افرادی چون سیدجواد طباطبایی باعث رواج افکاری مثل موسولینی و هیتلر میشود و نظر آقای خاتمی به فردی مثل ماندلا و گاندی شباهت پیدا میکند. من فکر میکنم دیدگاه آقای خاتمی نظری است که موجب همبستگی و همدلی بین آحاد ملت ایران میشود.»
شایان ذکر است چندی پیش محمد خاتمی در دیدار با اعضای شورای شهر تهران، بهترین شیوه حکومت مردمی را «حکومت به روش فدرالی» دانست و به شدت مورد انتقاد و هجمه سایر مدعیان اصلاحات (و البته تکنوکرات ها) قرار گرفت. گرچه طرفداران خاتمی (لیبرال ها) و طرفداران هاشمی (تکنوکرات ها) هر کدام داعیهای جداگانه دارند و اختلافات داخلی آنها به این حد است که در ظاهر یکدیگر را به فاشیست و موسولینی و هیتلر متهم میکنند اما درواقع سر و ته یک کرباس هستند و هر دو به دلیل مشکلاتی که به این کشور تحمیل کردند در برابر افکار عمومی مسئول هستند.