kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۲۹۰۳
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۷

اخبار ویژه


تاجیک: اصلاح‌طلبان سرشناس باید برای حمایت از روحانی محاکمه شوند
مشاور رئیس ‌دولت اصلاحات تصریح کرد: خاتمی «تکرار می‌کنم» را دیگر نباید تکرار کند. تاجیک می‌افزاید: اصلاح‌طلبان سرشناس باید در پیشگاه تاریخ محاکمه شوند.
محمدرضا تاجیک در گفت‌وگو با روزنامه آرمان اظهار داشت: روزی به آقای خاتمی گفتم که بعد از هر انتخابات نوعی تقسیم وظیفه رخ می‌دهد، عده‌ای به پاستور می‌روند و عده‌ای راهی اوین می‌شوند!  آنهایی که به پاستور می‌روند، چهره‌های دیرآشنایی هستند که تصور می‌کنند جز با دم مسیحایی آنها اصلاح‌طلبی زنده نمی‌ماند و جز با نشستن آنها بر تخت قدرت اصلاحات ادامه نمی‌یابد‌ و به دنبال فضایی دیگر می‌گردند و تمام اینها به خیانت عده‌ای قدرت‌طلب به جریان اصلاحات بازمی‌گردد.
وی درباره حمایت از روحانی و هاشمی می‌گوید: اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 92  باور داشتند که می‌توان در پس و پیش آقای هاشمی قرار گرفت اما چنین توافقی بر روحانی وجود نداشت. روحانی مگر در لایه‌های بیرونی، مشی اصلاح‌طلبی نداشت و حمایت از او به هیچ‌وجه به معنای ادامه اصلاحات محسوب نمی‌شد اما همان جریانی که رویداد دوم خرداد 76 را به نفع خود مصادره و اصلاحات را در چاه سیاه سیاست مرسوم گرفتار کرد، تمام امکانات اصلاحات را به کار گرفت تا روحانی پیروز انتخابات باشد. اصلاح‌طلبان تصور می‌کنند که حیات و ممات جریان اصلاحات منوط به حضور در قدرت است و با چنین دیدگاهی حتی از فردی مانند روحانی که سنخیتی با جریان اصلاحات نداشت، حمایت کردند تا به زعم خود در قدرت باقی بمانند.
فردای انتخابات همان افرادی که سودای پیروزی روحانی را در سر داشتند، متوجه شدند که آنچه می‌خواهند، نمی‌بینند و آنچه می‌بینند، نمی‌خواهند و دریافتند که هزینه گزافی را پرداخت کرده‌اند. با چنین اوضاعی دچار روان‌پریشی و نوعی فقدان قدرت تصمیم‌گیری شدند، زیرا از یک سو نمی‌خواستند حیثیت اصلاحات لطمه ببیند و از سوی دیگر برایشان سخت بود که دست خود را از پشت روحانی بردارند، زیرا مردم نمی‌‌پذیرفتند که با آن حجم از حمایت، ناگهان رویکرد اصلاح‌طلبان تغییر کند. به هر حال تا میزانی که می‌شد از روحانی فاصله گرفتند. روحانی نیز به دلیل آنکه از ابتدا ذاتش با جریان اصلاحات هم‌خوان نبود بعد از مدتی به ذات و طبیعت خود برگشت.
تاجیک می‌گوید: از حسن روحانی انتظاری نمی‌رفت که در کنار اصلاح‌طلبان باقی بماند، اما اصلاح‌طلبان سرشناس باید در پیشگاه تاریخ محاکمه شوند که چرا آبروی اصلاحات را بردند؟ و آرام آرام به مقطعی نزدیک می‌شویم که باید برباد‌دهندگان سرمایه عظیم اصلاحات را در پیشگاه وجدان عمومی محاکمه کنیم...
من باور دارم که در همان سال 92 نیز افرادی از جریان اصلاحات بودند که می‌توانستند به عنوان نامزد نهایی اصلاحات معرفی شوند و نیازی نبود که اصلاح‌طلبان در زمین روحانی بازی کنند.
وی می‌افزاید: من به خاتمی گفتم به صلاح نیست در انتخابات آینده «تکرار می‌کنم» را تکرار کنید.

دولت، مسئول تدابیر اقتصادی است یا دفتر بزک برجام‌های جدید؟!
عضو فراکسیون امید، از نامه برخی وزرا برای تسریع در رسیدگی و تصویب لایحه الحاق به CFT و پالرمو خبر داد.
علیرضا رحیمی در توئیتی نوشت: «تعدادی از وزیران ‌طی نامه‌ای از مقام رهبری درخواست کرده‌اند برای تسریع در بررسی CFT و پالرمو  توسط مجمع تشخیص مصلحت،  ایشان تاکید  مستقیم فرمایند.»
گفته می‌شود 6 وزیر و دو معاون این نامه را امضا کرده‌اند. گویا در این نامه ادعا شده  الحاق به، FATF و CFT چاره مقابله با تحریم‌هاست.
در جلسه یکشنبه دولت نیز گزارشی از لایحه الحاق به کنوانسیون پالرمو (جرائم سازمان یافته فراملی) و روش بررسی آن ارائه شد. بنابر گزارش سایت رسمی دولت، «هیئت وزیران ضمن تاکید بر مواضع اصولی ایران در مبارزه همه جانبه با تروریسم و جرایم مالی بین‌المللی، تایید نهایی این لایحه را که به تصویب مجلس رسیده، برای مقابله با تحریم‌های غیرقانونی و توطئه‌های آمریکا ضروری دانست و ابراز امیدواری شد که با توضیحات کارشناسی اقتصادی و حقوقی، همه ابهامات مربوط برطرف شده و دو لایحه باقی مانده در جهت مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم نیز هرچه زودتر آماده ابلاغ گردد و سلامت و شفافیت مبادلات مالی جمهوری اسلامی ایران را از حمایت حقوقی لازم برخوردار نماید.»
این رویکرد در حالی است که رئیس‌جمهور و وزارت خارجه، در اوج هیجان مذاکرات منتهی به برجام، از یک سو وعده می‌دادند همه تحریم‌های بانکی و مالی با توافق هسته‌ای لغو خواهد شد و رونق اقتصادی و اشتغال پدید خواهد آمد و از طرف دیگر تصریح می‌کردند امکان ندارد آمریکا و غرب زیر تعهدات خود بزنند. اما این دو ادعا کاملا برعکس از آب درآمد و خسارات هنگفت، ناشی از واگذاری امتیازات نقد و گرفتن مشتی وعده فاقد تضمین، متوجه کشورمان شد.
اکنون باید از دولتمردانی که پذیرش چند مطالبه باقی مانده از 41 مطالبه FATF (نظیر الحاق به CFT و پالرمو) را توجیه می‌کنند، پرسید چه تضمین عینی و غیرقابل خدشه می‌دهید که آمریکا و اروپا، همین بازی را پس از دریافت اطلاعات محرمانه مالی و بانکی ما، دوباره تکرار نکنند و آن‌گاه با اشراف اطلاعاتی دقیق‌تر، منافذ دور زدن تحریم‌ها را نبندند؟ وقتی آمریکا و اروپا، برجام (سندضمیمه قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل) را به این سادگی پایمال و لوث کرده‌اند، چرا نتوانند با بهانه‌تراشی‌های جدید، مانع از برداشته شدن مجدد تحریم‌ها نشوند؟!  در آن صورت گریبان چه کسی را باید گرفت و اصلا چه فایده‌ای دارد که مثلا مردم و نظام، گریبان توجیه‌گران امروز الحاق به FATF و ملحقات آن را بگیرند؟!
و بالاخره باید از این مدیران پرسید چرا به جای همراهی با نقشه ایده‌آل دشمن (خودتحریمی)، به مسئولیت‌های بر زمین مانده در زمینه اقتصاد مقاومتی نظیر گسترش همکاری‌های اقتصادی با همسایگان و کشورهای غیرغربی، حمایت از تولید در مقابل قاچاق و واردات بی‌رویه، شفافیت در مالیات و معاملات و واگذاری‌ها، کاهش هزینه‌های سرسام آور و رو به گسترش دولت، اصلاح سیستم بانکی و مبارزه با رانت‌خواری و از این قبیل نمی‌پردازید؟ چرا اشتباه تبدیل کل دولت به وزارت خارجه و تبدیل وزارت خارجه به دفتر معاملات برجامی با غرب را تکرار و تداوم می‌بخشید؟ مگر خیانت و خدعه غربی‌ها برای شما ثابت نشد؟!

دولت در برجام به مسئولان و مردم اطلاعات گمراه کننده داد
مشاور و سازنده فیلم تبلیغاتی روحانی در انتخابات 92 می‌گوید دولت در برجام، به مسئولین و رسانه‌ها و مردم، اطلاعات غلط و گمراه کننده داد.
حسین دهباشی در گفت‌وگو با روزنامه رسالت اظهار داشت: آن متن «پناه می‌برم به خدا از بستن دهان منتقدان و استبداد رأی» که آقای روحانی در مراسم تنفیذ در محضر مقام معظم رهبری خواند را خود من نوشتم که بعداً براساس آن یک کلیپ هم ساخته شد. آن وقت (تابستان 92) که این متن را می‌نوشتم، واقعاً از صمیم قلب باور داشتم که ایشان این گونه عمل خواهند کرد. ما فکر می‌کردیم در حوزه امنیتی روحیات امنیتی داشته باشند، اما فکر نمی‌کردیم روحانی این روحیات امنیتی را به حوزه فرهنگ هم تسری دهد. نه تنها من، دیگران هم چنین فکری نمی‌کردند.
وقتی شخصی در جایگاه ریاست جمهوری قرار می‌گیرد، اقتضا این است که در حوزه اقتصاد، اقتصادی عمل کند، در حوزه سیاست خارجی براساس سه اصل عزت و حکمت و مصلحت که رهبری فرمودند، عمل کند و در مواجهه با فرهنگ هم با آداب حوزه فرهنگ عمل کند، نه آن که فرهنگ را امنیتی کند.
وی می‌افزاید: من تصور نمی‌کنم روحانی در تمام حوزه‌ها نالایق است. روحانی حتماً شایستگی‌هایی دارد. اما وقتی من از منظر فرهنگی نگاه می‌کنم، روحانی اساساً آدم فرهنگی نیست. این واقعیت که ایشان اصلاً فردی فرهنگی نیست، از همان چینش کابینه تقریباً مشخص شد. یعنی از شهریور 92 تردیدها آغاز شد. ما تصور می‌کردیم وزیر ارشاد یک چهره شناخته شده حوزه فرهنگ و ادب و هنر باشد. ما انتظار داشتیم معاون اطلاع‌رسانی رئیس‌جمهور، مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور، مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد و رئیس‌سازمان سینمایی وزارت ارشاد همه افراد فرهنگی باشند.
دهباشی گفت: هر چه جلوتر رفتیم، وضع بدتر شد. وقتی وضعیت خیلی بدتر شد که با نزدیک شدن به انتخابات 96 و عوض شدن حلقه اطرافیان آقای روحانی، ادبیات روحانی در سخنرانی‌ها نسبت به مخاطبان توهین‌آمیز شد. به یک نفر می‌گفت نلرزید، به یک نفر می‌گفت بزدل سیاسی به دیگری می‌گفت بی‌شناسنامه. فرهنگ واژگان دولت عوض شد و کلماتی وارد واژگان روحانی شد که تناسبی با ادبیات او در سال 92 نداشت.
وی درباره علت جدایی‌اش از دولت می‌گوید: اولین جایی که من از دولت فاصله گرفتم، قضیه برجام بود. مهم‌ترین نکته این نبود که برجام مطابق سلیقه من نبود، مهم‌ترین مسئله این بود که ما در برجام به مسئولین، به رسانه‌ها و به مردم اطلاعات غلط می‌دادیم و گمراه‌شان می‌کردیم. اگر خاطرتان باشد در فکت‌شیت‌هایی که وزارت خارجه آمریکا منتشر می‌کرد، مسئولان وزارت خارجه ما می‌گفتن که این‌ها موضوعات دیگریست که البته بعدها معلوم شد چنین چیزی هم نبوده است.
مشاور و کارگردان فیلم انتخاباتی روحانی می‌افزاید: کلمه‌ای که ما به آن می‌گوییم عدم صداقت، خود مسئولان دولت به آن می‌گویند سیاست‌ورزی. دولتی‌ها به جای واژه عدم صداقت، از واژه‌ای بسیار شیک مثل سیاست‌ورزی استفاده می‌کنند که یکی از مصادیق آن بزک کردن دستاوردها و کوچک نشان دادن ناکامی‌هاست. من به خاطر همین مسائل از تمام مسئولیت‌های دولتی، استعفا کردم.
چه مسئولیت‌هایی؟
من متن سخنرانی‌های آقای روحانی را می‌نوشتم، معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک بودم، مشاور جوانان وزیر ورزش بودم و عضویت در یکی دو کمیته دیگر.
وی در پاسخ این سؤال که برخی می‌گویند که اگر به آقای دهباشی پیشنهاد شده بود معاون مطبوعاتی ارشاد باشد، شاید الان این قدر منتقد دولت نبود، می‌گوید: باید از این افراد پرسید آیا برای این ادعا سندی هم دارند یا خیر. ثانیاً امیرالمؤمنین می‌فرمایند به سخن بنگرید نه به گوینده آن. این دوستان بیایند بگویند حرف‌های من کدام قسمتش درست و کدام قسمتش غلط است، چه کار با شخص من دارند.

کردزمن: آمریکا سالهاست فاقد راهبرد عملی در مقابل ایران است
«مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی» به عنوان دهمین اندیشکده پرنفوذ جهان تاکید کرد: آمریکا فاقد راهبرد روشن و منسجم در منطقه غرب آسیا و در مقابل ایران است.
این مرکز در گزارشی به قلم آنتونی کردزمن (از تحلیل‌گران ارشد آمریکایی) نوشت: راهبرد آمریکا در قبال تهدید رو به رشد ایران منسجم نیست. در مورد ایالات متحده بعد از آنکه دیدگاه خود درخصوص اهدافش را از دست داد، هیچ‌چیز جدیدی در مورد تلاش‌های دوچندانش در خاورمیانه وجود ندارد. حتی اینکه آمریکا با گذشت سالها از تلاش در خاورمیانه هیچ راهبرد موثری ندارد، هم مورد جدیدی نیست.
ایالات متحده ادعا می‌کند که از سال 2001 در «جنگ» علیه تروریسم است و از سال 2003 در منطقه خلیج‌ فارس در جنگ واقعی به‌سر می‌برد از سال 2011 هم در اشتباهی کورکورانه وارد جنگ در سوریه شده است. باید به بیانیه اخیر ترامپ درباره خروج از سوریه، از نگاه راهبردی نگریست؛ اینکه چگونه می‌توان با سوریه تحت فرمان اسد مقابله کرد زمانی که ایالات متحده هیچ راهبرد موثری برای رویارویی رشد نفوذ روسیه، ایران و حزب‌الله، ترکیه و تاثیر نقش بی‌ثبات‌کننده پناهندگان سوری در لبنان، اردن و ترکیه ندارد؟  اهمیت خروج چند روزه یا چند ماهه از سوریه دقیقا چیست؟ چه اهمیتی دارد هیچ سربازی یا 2000 سرباز آمریکایی در سوریه باشد وقتی هیچ راهبردی وجود ندارد؟ مهم‌تر از همه، چرا باید این همه بر روی مساله سوریه تمرکز کرد؟
با این وجود، این منطقه خلیج ‌فارس است که بزرگ ترین چالش برای سیاست ایالات متحده است؛ جایی که نبود یک ترکیب معتبر از راهبردهای ایالات متحده در برخورد با کشورهای دیگر اهمیت بسیاری دارد. از سوی دیگر، عراق برای آمریکا از لحاظ ثبات و توسعه آن اهمیت بیشتری نسبت به سوریه دارد. نقش آن در بازدارندگی و غلبه بر ایران، شکست داعش و رویارویی با تهدیدات بنیادگرایان و شکل دادن به جریان امن نفت از خلیج ‌فارس و تاثیر آن بر اقتصاد جهانی و تجارت ایالات متحده بسیار اهمیت دارد.
بی‌شک عراق در بازدارندگی و مهار ایران و ایجاد ثبات در خلیج، درست عمل نمی‌کنند. واقعیت این است که ایالات متحده از سال 2003 تاکنون در عراق خیلی بد عمل کرده است و در این مورد اسنادی از زمان دولت جرج دابلیو بوش، باراک اوباما و ترامپ وجود دارد.
بنابراین واقعیت این است که ایالات متحده در حال حاضر هیچ راهبرد یا برنامه مشخصی  برای مقابله با مسائل کلیدی که بر ثبات و نقش عراق در تامین امنیت خلیج‌ فارس علیه ایران تاثیر می‌گذارد، ندارد. ایالات متحده در ایجاد یک راهبرد منسجم  برای مقابله با ایران موفق  نبوده است. این تنها کافی نیست تا ایران را یک تهدید دانست. ایالات متحده نیاز به یک رویکرد منسجم برای مقابله با این تهدید در طول زمان دارد.
واشنگتن باید راهبردی منسجم داشته باشد که در عمل قابل اجرا باشد.
به نظر می‌رسد ترامپ همچنین در برانگیزاندن حس ملی‌گرایانه‌ ایرانیان مقابل آمریکا موفق بوده‌ است(!)
ایالات متحده هیچ تلاشی برای انگیزه دادن به ایران نشان نداده که اگر تهران برنامه هسته‌ای و برنامه موشکی را کنار بگذارد، چه در انتظار ایران خواهد بود.
از سوی دیگر به نظر می‌رسد تمرکز آمریکا بیش از اندازه بر روی برنامه اتمی و موشکی این کشور بوده و به سایر قسمت‌ها بی‌توجهی شده است.
ایران از طریق تهدید موشکی نامتقارن در خلیج‌ فارس، توجه زیادی را به خود جلب می‌کند، اما تلاش‌های در حال رشد برای انتقال تسلیحات، پرداخت پول نقد، آموزش نظامی و دیگر فعالیت‌ها از دید ایالات متحده پنهان  مانده است.
البته ناگفته نماند در این میان امید واهی بر گروه ناکارآمد مجاهدین (گروهک منافقین) و پسر شاه (مخلوع) برای جانشینی رژیم تهران هم از دیگر سیاست‌های ناکارآمد واشنگتن است.