تاریخ تمدن اسلامی- ۲۰/ غارت کشفیات تمدن اسلامی توسط اروپا
دانشمندان مسلمان برای نخستینبار «میکروب» را کشف کردند
کشف ویژگی فولاد
فولاد از جمله فلزاتی است که به دلیل ویژگیهای خود، کاربردهای متفاوت و مختلفی از جمله مصارف نظامی در انواع اسلحه یا بهره گیریهای علمی در ساعت را شامل میشد. براساس تحقیقات و پژوهشهای مورخین و دانشمندان معتبر، اساس این کاربردها توسط دانشمندان اسلامی کشف و مورد استفاده قرار گرفت. پرفسور فوآد سزگین (مدیر انستیتو و موزه علوم و تمدن اسلامی دانشگاه گوته فرانکفورت) درباره ویژگیهای فولاد و کشف و کاربرد آن توسط مسلمانان میگوید:
«...این نیز نباید فراموش شود که ویژگی انعطاف پذیری فولاد، نخستین بار در قرن 14 میلادی توسط دانشمندان مسلمان کشف شد. مسلمانان در قرن 14 در تیر و تیرکمان از فولاد استفاده کردند و این روش در ابتدای قرن پانزدهم میلادی به دست اروپاییها رسید. این را که آیا دانشمندان مسلمان از فولاد به عنوان زنبورک (فنر) در ساعت استفاده کردند یا خیر را نمیدانیم و آن را تنها در قرن شانزدهم میلادی، در یک ساعت که در ساختش از اروپا تقلید شده بود، میبینیم.»
ه) علم رایج: پزشکی و طب
کشف میکروب توسط شرف الدین صابونچی اوغلی
در تواریخ غربی، عمدتا کشف میکروب و یا موجودات ذره بینی که عامل بیماریهای ذکر شده اند، به دانشمندی فرانسوی به نام لویی پاستور نسبت داده شده، در موردش فیلم ساخته شده و افسانه سازیهای بسیاری درباره وی صورت گرفته است. اما کشف میکروب یا همان موجودات ذره بینی عامل بیماریها نیز (براساس اسناد معتبر و کتب برجای مانده از دانشمندان مسلمان) مربوط به دوران تمدن اسلامی است. پروفسور یوسف خلج اوغلو (مشاور عالی ریاست دانشگاه غازی و مدیر سابق بنیاد تاریخ ترکیه) در این باره میگوید:
«... در سال 1464میلادی، پزشکی به نام شرف الدّین صابونجی اوغلی، که پزشک ارشد قصر آماسیه بوده است کتابی به نام «الجراحية الايلخانية» مینویسد. وی تمام جراحیها را با رسم نقاشیهای رنگی به تفصیل توضیح میدهد. نکته جالب این است که دانشمندان مسلمان در آن تاریخ، میکروب را کشف کرده بودند. آق شمس الدین در تعریف بیماری این گونه میگوید:
« بیماریها به واسطه جانداران کوچکی که انسانها نمیتوانند آنها را با چشم ببینند، منتقل میشود.»
درست است که آق شمس الدین لفظ میکروب را به کار نبرده اما آن را تعریف کرده است. اگر بخواهیم مثالی دیگر بزنیم؛ شرف الدّین صابونجی اوغلی در آن تاریخ پادزهر مار را کشف کرده بود. خود صابونجی اوغلی در کتابش مینویسد که معجونی کشف کرده بود. برای امتحان معجون خود، خروسی را در کنار ماری قرار میدهد تا مار او را بگزد. بعد، از معجون خود به خروس میدهد. هنگامی که میبیند خروس تا صبح نمیمیرد. کاری میکند تا مار انگشت خودش را بگزد و این را نیز رسم میکند. سپس معجون را روی خود امتحان میکند و وقتی میبینید این معجون یا همان پادزهر، زهر مار را بیتاثیر کرده، این را همراه با رسم تصاویرش درکتابش مینویسد.»
کشف بیماری جذام و برخورد با بیماران جذامی
قرنها در اروپا بیماران جذامی را با نگاه کیفر خداوند و مجازات الهی، در دخمهای زندانی کرده و از آب و غذا محروم میساختند تا در همان انزوا بمیرند. اما در همان زمان در سرزمینهای اسلامی و نزد پزشکان مسلمان، جذامی یک بیمار تلقی میشد که از راه سرایت عامل جذام، دچار شده است و نیاز به درمان و مراقبت دارد. در این باره پرفسور هونکه نقل میکند:
«... در نیمه اول قرن نهم میلادی بود که «ابن ماسویه» شرح مفصل و تغییرات بیماری جذام را ارائه داد، آن هم نه از دید مجازات خدا و یا عفو آسمانی، بلکه به عنوان یک مرض مسری. پزشکان زیادی نیز به این بیماری پرداخته، منجمله «ابن الجزار» از قیروان که درباره علت این مرض و چگونگی معالجه آن نوشته است. باید دید که در تمدن اسلامی چگونه بیماران مبتلابه جذام در بیمارستانهایی که تحت نظر پزشکان اداره میشدند، حفاظت و مانند انسان و بیمار با آنان رفتار میگردید نه مثل حیوان درنده یا بیپناهان بیآرامی که از جامعه طرد شده و باید دائم زیر بار قوانین و محکومیت کلیسایی به سر برند...»
ابن الخطیب، کاشف راه انتقال بیماری طاعون
در حالی که در اروپای طاعون زده، هر به اصطلاح دکتر و پزشک و طبیبی اظهار نظر خرافی درباره طاعون میکرد، مثلا کسی آن را نتیجه دود متعفن آسمانی و بخار مسموم شهاب سنگهایی که به کره زمین برخورد میکردند، میدانست و دیگری همچون «کونرات» از شهر «مگن برگ» آلمان؛ آن را ناشی از بخارهایی که هنگام زلزله از شکافهای زمین بیرون میآید، معرفی نمود یا پزشک بلژیکی به نام «سیمون دوکورینو»، ستارگان را مسئول شیوع طاعون اعلام کرد و معتقد بود گناه برگردن مشتری و زحل و مریخ است که در 20 مارس 1345 میلادی، در وسط روز ساعت 1 بعدازظهر در درجه 14 دلو در یک مدار قرار گرفتند و یا «بوکاچیو» نظریه عمومی آن زمان را در مورد شیوع طاعون چنین جمع بندی کرد که تحت تاثیر جرمهای سماوی یا ناعدالتیهای خودمان، خشم عدالت خداوند به شکل بلای طاعون بر گنهکاران نازل شد! در همین موقع یک دانشمند اسلامی توجه بشریت وحشت زده را از آسمان دوباره به زمین برگرداند و به آنان دستورات لازم اولیه را داد.
در سال 1348 میلادی که وحشتناکتر از همه سالهای طاعونی دیگر بود، ابن الخطیب (1313-1374 میلادی) پزشک و سیاستمدار آندلسی و وزیر سلطان در شهر غرناطه (گرانادا)، واگیر بودن طاعون و چگونگی آن را واضح و منطقی در رسالهای ارائه داد و لمس کردن بدن بیمار یا چیزهایی که با بیمار در رابطه بوده است را علت سرایت دانست. ابن الخطیب در رساله خود نوشت:
... مسری بودن این بیماری اثبات شده است، وسیله تجربه، آزمایش علمی، بوسیله حواس مدرکه و تشریح جسد و شامل شواهدی است، این مدارک دلیل غیر قابل تردیدی را ارائه میدهند...»
وزیر اندلسی به نام «اباعبدالله» که به «ابن الخطیب» مشهور بود، کتابی درباره «جنین شناسی» نیز از خود باقی گذارد و مسئله مصونیت نسبت به بیماری طاعون را اینگونه حل کرد:
«طاعون برحسب شرایط و استعداد جسمی افراد بین مردم ظهور میکند و آن را تصادفا و یا به آرامی همچنین درمورد بعضی افراد با شدت زیادتر و در مورد افرادی که بدان خو کرده اند، به طور خفیف و یا اصلا بیاثر میماند. این مستعد بودن افراد است که تعیینکننده است که آیا با وجود تماس با امراض مسری، از آن خلاصی یابند و زنده بمانند یا نه...»
کسی که رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات را شناخت
یک جراح آندلسی به نام «ابوالقاسم زهراوی» متولد 1013 میلادی، با شرح امراض خون که کرارا در خانوادهای ملاحظه کرده بود، در پیشرفت طب کمک کرد. همین پزشک به بررسی رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات پرداخت، یعنی 700 سال پیشتر از «پرسیفال» انگلیسی که بالاخره هم این مرض اخیر به نام بیماری «پت» نامیده شد و نامی از «زهراوی» مسلمان اندلسی نیامد.پرفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» ضمن بیان این مطالب درباره زهراوی چنین مینویسد:
«... ابوالقاسم زهراوی نه تنها تغییرات فراوانی در جراحیهای عمومی داد، بلکه در مورد سوزاندن زخمها، خرد کردن سنگ مثانه در داخل، شکافتن جسد انسان و حیوان برای کشف و شناخت علمی، پیشرفتهایی را سبب شد. او با روشها و وسائل طبی جدید به پیشبرد مداوای امراض زنانه که در بین یونانیان واقعا عقب مانده بود، کمک کرد. او کمکها و جراحیهای زایمانی را برای حالات مختلف زایشهای غیر طبیعی که ابتدا دست یا زانو یا پاهای نوزاد از شکم مادر خارج میشوند، همچنین در حالاتی که نوزاد از سر خارج شده و یا از پهلوی چپ یا راست، یا اینکه طاق باز (که این حالت را برای اولین بار او شرح میدهد) بیرون میآید، کشف کرد...»
«ابوالقاسم زهراوی» ششصد سال پیش از جراح معروف فرانسوی، «آمبرواز پار» (که در سال 1552 میلادی برای اولین بار به بستن بزرگ رگهای خونی مبادرت کرد) به دانشجویانی که طب میآموختند، 3 نوع دوختن پس از جراحی شکم را آموخت. همچنین از ابداعات «زهراوی» آن است که در محل شکستهای که زخم تیز شده بود،پس از گچ گرفتن، پنجرهای در میان محل گچ گرفتگی برای زخم درست میکرد و با پنبه یا پارچه، آن محل را با دقت میپوشانید. از زهراوی مقدار زیادی نقشه وسائل جراحی لازم بر جای ماند که بدست تقریبا خالی جراحان چشم و دندان پزشکها و شکسته بندهای اروپایی افتاد که واقعا به آنها نیازمند بودند.
فولاد از جمله فلزاتی است که به دلیل ویژگیهای خود، کاربردهای متفاوت و مختلفی از جمله مصارف نظامی در انواع اسلحه یا بهره گیریهای علمی در ساعت را شامل میشد. براساس تحقیقات و پژوهشهای مورخین و دانشمندان معتبر، اساس این کاربردها توسط دانشمندان اسلامی کشف و مورد استفاده قرار گرفت. پرفسور فوآد سزگین (مدیر انستیتو و موزه علوم و تمدن اسلامی دانشگاه گوته فرانکفورت) درباره ویژگیهای فولاد و کشف و کاربرد آن توسط مسلمانان میگوید:
«...این نیز نباید فراموش شود که ویژگی انعطاف پذیری فولاد، نخستین بار در قرن 14 میلادی توسط دانشمندان مسلمان کشف شد. مسلمانان در قرن 14 در تیر و تیرکمان از فولاد استفاده کردند و این روش در ابتدای قرن پانزدهم میلادی به دست اروپاییها رسید. این را که آیا دانشمندان مسلمان از فولاد به عنوان زنبورک (فنر) در ساعت استفاده کردند یا خیر را نمیدانیم و آن را تنها در قرن شانزدهم میلادی، در یک ساعت که در ساختش از اروپا تقلید شده بود، میبینیم.»
ه) علم رایج: پزشکی و طب
کشف میکروب توسط شرف الدین صابونچی اوغلی
در تواریخ غربی، عمدتا کشف میکروب و یا موجودات ذره بینی که عامل بیماریهای ذکر شده اند، به دانشمندی فرانسوی به نام لویی پاستور نسبت داده شده، در موردش فیلم ساخته شده و افسانه سازیهای بسیاری درباره وی صورت گرفته است. اما کشف میکروب یا همان موجودات ذره بینی عامل بیماریها نیز (براساس اسناد معتبر و کتب برجای مانده از دانشمندان مسلمان) مربوط به دوران تمدن اسلامی است. پروفسور یوسف خلج اوغلو (مشاور عالی ریاست دانشگاه غازی و مدیر سابق بنیاد تاریخ ترکیه) در این باره میگوید:
«... در سال 1464میلادی، پزشکی به نام شرف الدّین صابونجی اوغلی، که پزشک ارشد قصر آماسیه بوده است کتابی به نام «الجراحية الايلخانية» مینویسد. وی تمام جراحیها را با رسم نقاشیهای رنگی به تفصیل توضیح میدهد. نکته جالب این است که دانشمندان مسلمان در آن تاریخ، میکروب را کشف کرده بودند. آق شمس الدین در تعریف بیماری این گونه میگوید:
« بیماریها به واسطه جانداران کوچکی که انسانها نمیتوانند آنها را با چشم ببینند، منتقل میشود.»
درست است که آق شمس الدین لفظ میکروب را به کار نبرده اما آن را تعریف کرده است. اگر بخواهیم مثالی دیگر بزنیم؛ شرف الدّین صابونجی اوغلی در آن تاریخ پادزهر مار را کشف کرده بود. خود صابونجی اوغلی در کتابش مینویسد که معجونی کشف کرده بود. برای امتحان معجون خود، خروسی را در کنار ماری قرار میدهد تا مار او را بگزد. بعد، از معجون خود به خروس میدهد. هنگامی که میبیند خروس تا صبح نمیمیرد. کاری میکند تا مار انگشت خودش را بگزد و این را نیز رسم میکند. سپس معجون را روی خود امتحان میکند و وقتی میبینید این معجون یا همان پادزهر، زهر مار را بیتاثیر کرده، این را همراه با رسم تصاویرش درکتابش مینویسد.»
کشف بیماری جذام و برخورد با بیماران جذامی
قرنها در اروپا بیماران جذامی را با نگاه کیفر خداوند و مجازات الهی، در دخمهای زندانی کرده و از آب و غذا محروم میساختند تا در همان انزوا بمیرند. اما در همان زمان در سرزمینهای اسلامی و نزد پزشکان مسلمان، جذامی یک بیمار تلقی میشد که از راه سرایت عامل جذام، دچار شده است و نیاز به درمان و مراقبت دارد. در این باره پرفسور هونکه نقل میکند:
«... در نیمه اول قرن نهم میلادی بود که «ابن ماسویه» شرح مفصل و تغییرات بیماری جذام را ارائه داد، آن هم نه از دید مجازات خدا و یا عفو آسمانی، بلکه به عنوان یک مرض مسری. پزشکان زیادی نیز به این بیماری پرداخته، منجمله «ابن الجزار» از قیروان که درباره علت این مرض و چگونگی معالجه آن نوشته است. باید دید که در تمدن اسلامی چگونه بیماران مبتلابه جذام در بیمارستانهایی که تحت نظر پزشکان اداره میشدند، حفاظت و مانند انسان و بیمار با آنان رفتار میگردید نه مثل حیوان درنده یا بیپناهان بیآرامی که از جامعه طرد شده و باید دائم زیر بار قوانین و محکومیت کلیسایی به سر برند...»
ابن الخطیب، کاشف راه انتقال بیماری طاعون
در حالی که در اروپای طاعون زده، هر به اصطلاح دکتر و پزشک و طبیبی اظهار نظر خرافی درباره طاعون میکرد، مثلا کسی آن را نتیجه دود متعفن آسمانی و بخار مسموم شهاب سنگهایی که به کره زمین برخورد میکردند، میدانست و دیگری همچون «کونرات» از شهر «مگن برگ» آلمان؛ آن را ناشی از بخارهایی که هنگام زلزله از شکافهای زمین بیرون میآید، معرفی نمود یا پزشک بلژیکی به نام «سیمون دوکورینو»، ستارگان را مسئول شیوع طاعون اعلام کرد و معتقد بود گناه برگردن مشتری و زحل و مریخ است که در 20 مارس 1345 میلادی، در وسط روز ساعت 1 بعدازظهر در درجه 14 دلو در یک مدار قرار گرفتند و یا «بوکاچیو» نظریه عمومی آن زمان را در مورد شیوع طاعون چنین جمع بندی کرد که تحت تاثیر جرمهای سماوی یا ناعدالتیهای خودمان، خشم عدالت خداوند به شکل بلای طاعون بر گنهکاران نازل شد! در همین موقع یک دانشمند اسلامی توجه بشریت وحشت زده را از آسمان دوباره به زمین برگرداند و به آنان دستورات لازم اولیه را داد.
در سال 1348 میلادی که وحشتناکتر از همه سالهای طاعونی دیگر بود، ابن الخطیب (1313-1374 میلادی) پزشک و سیاستمدار آندلسی و وزیر سلطان در شهر غرناطه (گرانادا)، واگیر بودن طاعون و چگونگی آن را واضح و منطقی در رسالهای ارائه داد و لمس کردن بدن بیمار یا چیزهایی که با بیمار در رابطه بوده است را علت سرایت دانست. ابن الخطیب در رساله خود نوشت:
... مسری بودن این بیماری اثبات شده است، وسیله تجربه، آزمایش علمی، بوسیله حواس مدرکه و تشریح جسد و شامل شواهدی است، این مدارک دلیل غیر قابل تردیدی را ارائه میدهند...»
وزیر اندلسی به نام «اباعبدالله» که به «ابن الخطیب» مشهور بود، کتابی درباره «جنین شناسی» نیز از خود باقی گذارد و مسئله مصونیت نسبت به بیماری طاعون را اینگونه حل کرد:
«طاعون برحسب شرایط و استعداد جسمی افراد بین مردم ظهور میکند و آن را تصادفا و یا به آرامی همچنین درمورد بعضی افراد با شدت زیادتر و در مورد افرادی که بدان خو کرده اند، به طور خفیف و یا اصلا بیاثر میماند. این مستعد بودن افراد است که تعیینکننده است که آیا با وجود تماس با امراض مسری، از آن خلاصی یابند و زنده بمانند یا نه...»
کسی که رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات را شناخت
یک جراح آندلسی به نام «ابوالقاسم زهراوی» متولد 1013 میلادی، با شرح امراض خون که کرارا در خانوادهای ملاحظه کرده بود، در پیشرفت طب کمک کرد. همین پزشک به بررسی رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات پرداخت، یعنی 700 سال پیشتر از «پرسیفال» انگلیسی که بالاخره هم این مرض اخیر به نام بیماری «پت» نامیده شد و نامی از «زهراوی» مسلمان اندلسی نیامد.پرفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» ضمن بیان این مطالب درباره زهراوی چنین مینویسد:
«... ابوالقاسم زهراوی نه تنها تغییرات فراوانی در جراحیهای عمومی داد، بلکه در مورد سوزاندن زخمها، خرد کردن سنگ مثانه در داخل، شکافتن جسد انسان و حیوان برای کشف و شناخت علمی، پیشرفتهایی را سبب شد. او با روشها و وسائل طبی جدید به پیشبرد مداوای امراض زنانه که در بین یونانیان واقعا عقب مانده بود، کمک کرد. او کمکها و جراحیهای زایمانی را برای حالات مختلف زایشهای غیر طبیعی که ابتدا دست یا زانو یا پاهای نوزاد از شکم مادر خارج میشوند، همچنین در حالاتی که نوزاد از سر خارج شده و یا از پهلوی چپ یا راست، یا اینکه طاق باز (که این حالت را برای اولین بار او شرح میدهد) بیرون میآید، کشف کرد...»
«ابوالقاسم زهراوی» ششصد سال پیش از جراح معروف فرانسوی، «آمبرواز پار» (که در سال 1552 میلادی برای اولین بار به بستن بزرگ رگهای خونی مبادرت کرد) به دانشجویانی که طب میآموختند، 3 نوع دوختن پس از جراحی شکم را آموخت. همچنین از ابداعات «زهراوی» آن است که در محل شکستهای که زخم تیز شده بود،پس از گچ گرفتن، پنجرهای در میان محل گچ گرفتگی برای زخم درست میکرد و با پنبه یا پارچه، آن محل را با دقت میپوشانید. از زهراوی مقدار زیادی نقشه وسائل جراحی لازم بر جای ماند که بدست تقریبا خالی جراحان چشم و دندان پزشکها و شکسته بندهای اروپایی افتاد که واقعا به آنها نیازمند بودند.