kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۰۳۲۹
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۲:۲۲

اخبار ویژه

چه کسانی جاسوس دوتابعیتی را قالب کردند و فراری دادند؟!
با فرار معاون جاسوس سازمان محیط زیست از کشور، ضرورت برکناری مدیران دوتابعیتی روشن‌تر شد.
به گزارش «دانا»، 26 شهریور 96 با حکم عیسی کلانتری، کاوه مدنی معاون سازمان محیط زیست شد و به این ترتیب از لندن به ایران بازگشت، مدنی بعد از فارغ‌التحصیل شدن در رشته مهندسی عمران در دانشگاه تبریز راهی کشور سوئد شد و در سال 1384 در رشته منابع آب از دانشگاه لوند فارغ‌التحصیل گردید. او در سال 1388 مدرک دکترای خود را در رشته مهندسی عمران محیط زیست از دانشگاه کالیفرنیا، دیویس دریافت کرد. وی پس از آن دوره پسادکتری خود را در رشته اقتصاد و سیاست محیط زیست در دانشگاه کالیفرنیا، ریورساید گذراند.
درنهایت او بدون داشتن هرگونه سابقه مدیریتی در داخل، معاون بین‌الملل، نوآوری و مشارکت فرهنگی - اجتماعی سازمان محیط زیست شد.
بعد از حکم کلانتری برای مدنی، رسانه‌های اپوزیسیون با ذوق‌زدگی از روی کار آمدن یک «جوان نخبه» در دولت روحانی سخن می‌گفتند، کسی که تا پیش از مسئولیت، ایران را به عنوان محلی برای زندگی خود انتخاب نکرده بود.
بعد از دستگیری کاووس سیدامامی در بهمن ماه سال گذشته به اتهام جاسوسی به بهانه‌های محیط زیستی برای سرویس‌های خارجی، گمانه‌زنی‌ها درباره ارتباط سیدامامی با برخی از فعالان محیط زیست شدت گرفت.
ابتدا اخباری مبنی بر دستگیری کاوه مدنی در ارتباط با این پرونده منتشر شد اما درنهایت عصر روز بیست ودوم بهمن ماه محمود صادقی؛ نماینده حاشیه‌ساز مجلس از بازداشت کاوه مدنی، معاون آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست خبر داد.
وی در حساب کاربری توییتری خود نوشت: «امروز صبح با رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، برای اطلاع از علت بازداشت فعالان محیط زیست و اقدامات دولت تماس داشتم، ایشان گفتند کاوه مدنی را نیز دیروز بازداشت کرده‌اند.»
اما چند ساعت پس از این ادعاهای نماینده مردم تهران در مجلس، عکسی از کاوه مدنی در کنار عیسی کلانتری منتشر شد که نشان می‌داد این فرد در بازداشت به سر نمی‌برد.
کاووس سیدامامی و کاوه مدنی قرار بود بازداشت شوند اما درنهایت با فشارهایی که وارد شد کاوه مدنی آزاد گردید. موضوع کاوه مدنی مسکوت ماند تا وی در نهایت اواخر اسفندماه «نشست تخصصی خیابان ولی‌عصر» را برگزار کرد تا پیگیر امور مربوط به چالش بدون زباله در تهران باشد. این آخرین نشست کاوه مدنی در ایران بود و بعد از آن وی از کشور به مقصد مالزی خارج شد؛ انتشار عکس‌های کاوه مدنی در ایام تعطیلات عید که در حال رقصیدن در یک مراسم مختلط با زنان در خارج از کشور بود موجی از انتقادات را در بر داشت، مراسمی که هنوز مشخص نشده با حضور چه اشخاصی بوده و معاون سازمان محیط زیست در آنجا چه می‌کرده است. کاوه مدنی از زمان انتشار عکس‌هایش در سفر مالزی به کشور برنگشته و درنهایت طی چند روز گذشته مدعی شد استعفا کرده است.
بدین ترتیب سرپل نفوذ شبکه جاسوسی به سیستم اجرایی و مدیریتی کشور، توانست از کشور بگریزد.
اکنون سوال مهم این است که چه کسانی این جاسوس دوتابعیتی را به مدیران محیط زیست قالب کردند و چه کسانی او را فراری دادند؟
آنچه مشخص است کاوه مدنی در موضوعات زیست‌محیطی زیادی در ایران نقش داشته است که یکی از آنها معاهده آب و هوایی پاریس است؛ از مواردی که کاوه مدنی به شدت روی آن حساس بوده و فعالیت‌های وی در این خصوص مشهود است مسئله پیوستن ایران به معاهده خسارت‌بار پاریس است. معاهده‌ای که آمریکا نیز زیر بار تعهدات تحمیلی آن نرفت و اعلام کرد برای حفظ آمریکا و منافع مردمش از این معاهده خارج می‌شود. خروج آمریکا از معاهده پاریس در دولت اوباما پیگیری و در دولت ترامپ قطعی شد. اما حامیان دولت در داخل اصرار دارند که این پروژه آمریکایی‌ها را در سطح قوه مجریه آمریکا تنزل دهند.
در شرایطی که آمریکا خروجش از معاهده پاریس را اعلام کرده بود، کاوه مدنی در این خصوص می‌گوید: «مذاکرات پاریس می‌تواند به ما امید و درس‌های ارزشمندی بدهد. حس مشترک در کنار تهدیدها می‌تواند ملت‌ها را متحد کند. حتی در زمانی که تندروها، تروریست‌ها و ترامپ‌ها برای تفکیک دنیا سخت در تلاش‌اند.»
با خروج کاوه مدنی از کشور بدون آنکه مشخص شود او و کاووس سیدامامی تا چه اندازه در خروج اطلاعات مهم به بهانه‌های زیست محیطی از کشور نقش داشته‌اند، بار دیگر ضرورت برکناری مدیران دوتابعیتی در کشور مشخص شد. کاووس سیدامامی هم تابعیت سه کشور انگلیس، آمریکا و ایران را داشت.

میردامادی  چرا کسی را که خاتمی جاسوس خواند تبرئه می‌کند؟
اولین دبیرحزب منحله مشارکت می‌گوید عباس امیرانتظام جاسوس نبود!
محسن میردامادی این مطلب را در گفت‌وگو با حسین دهباشی عنوان کرد؛ کسی که سازنده فیلم تبلیغاتی و نویسنده برخی دیالوگ‌های روحانی در انتخابات سال 92 بود اما بعدا تصریح کرد برجام خریّت بود.
میردامادی دراین گفت‌وگو و درباره پرونده جاسوسی عباس امیرانتظام (معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت در دولت موقت بازرگان)گفته است؛ موضوع آقای امیرانتظام و مشکلاتی که برای ایشان پیش آمد دغدغه ذهنی من و احتمالا امثال من بوده است. به همین دلیل من اسناد سفارت آمریکا در رابطه با آقای امیرانتظام را که پس از اشغال سفارت منتشر شد بار دیگر مطالعه کردم. در شرایط فعلی که آن هیجان‌زدگی فضای عمومی دوران انقلاب و به خصوص ماه‌های پس از اشغال سفارت دیگر وجود ندارد طبعا منصفانه‌تر می‌توان در این‌گونه موارد قضاوت کرد. من در این اسناد هیچ مطلبی که بر جاسوس بودن آقای امیرانتظام دلالت  کند ندیدم طی بررسی‌هایی که اخیرا کردم پس از ارائه اسناد سفارت به مراجع ذیربط گروهی که مسئو ل بررسی آن اسناد و انجام تحقیقات از آقای امیرانتظام شده بودند نیز در همان زمان به این نتیجه رسیده بودند که اتهام جاسوسی متوجه ایشان نیست.
وی در پاسخ این سوال که  آیا این نظر جدید شماست؟ می‌گوید: در واقع از همان سال‌های اول انقلاب بحث اتهام جاسوسی نسبت داده شده به ایشان مورد پرسش و ابهام بوده است، ولی امروز در فضای کنونی خیلی قاطع‌تر می‌توان گفت که اتهام جاسوسی درست نبوده و به ایشان آشکارا ظلم شده است. این نوع نگاه به شیوه عملکرد افراد عمدتا متاثر از حال و هوا و فضای به شدت انقلابی آن سال‌ها بوده است ولی جاسوسی معنای روشن و مشخصی دارد که شرایط زمانی یا حال و هوای انقلاب آن معنا و مفهوم را تغییر نمی‌دهد و نمی‌توان با تعاریفی متغیر و غیرحقوقی چنین اتهامی را به افراد وارد کرد.
 این سخنان در حالی است که میردامادی در جایگاهی نیست که بتواند جاسوسی امیرانتظام و اسناد آن را انکار یا تخطئه کند؛ ضمن اینکه وی خود به اعتبار عملکردش به عنوان دبیرکل حزب منحله مشارکت و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، در مظان آلودگی و اتهام جاسوسی است. او جزو بازداشتی‌ها و محکومان فتنه 88 بود.
میردامادی پس از سفر به بروکسل و دیدار با برخی مقامات غربی، در جمع برخی همکاران نشریات زنجیره‌‌ای گفته بود؛ در غرب می‌گویند حمایت ما متوجه شما در ایران است، منتها شما هم باید تحرکاتی از خود بروز دهید که حمایت ما را در این طرف توجیه کند!  حول و حوش همین مراوده فتنه سال 78 و برخی بحران‌سازی‌های زنجیره‌ای بعدی توسط افراطیون مدعی اصلاحات به جریان افتاد و به نمایش بن‌بست‌نشینی و تحصن و استعفا در مجلس ششم و انتشار نامه‌های سرگشاده و تسلیم‌طلبانه درباره برنامه هسته‌ای منتهی شد.
اما فارغ از زیر سؤال بردن هویت میردامادی باید خاطر نشان کرد؛ سیدمحمد خاتمی مهرماه سال 60 در کیهان خطاب به مهندس بازرگان نوشت: چه نقصی در کار شماست که فردی چون امیرانتظام «جاسوس و مزدور آمریکا» تا سطح معاونت نخست‌وزیر و سخنگوی دولت موقت بالا می‌آید؟
طبق سند منتشره از اسناد لانه جاسوسی در جلد دهم صفحه 68 این مجموعه آمده، مأمور نظارت آمریکا درباره ملاقات با امیرانتظام در بحبوحه پیروزی انقلاب گزارش می‌دهد: «او (امیرانتظام) گفت: بعد از سال‌ها دیکتاتوری، مردم آزاد شده‌اند و فکر می‌کنند حق دارند هر چه می‌خواهند بگویند و هرکس می‌خواهد رهبر باشد.  مقدمتا فکر می‌کردیم بیشتر از چندماه به طول نخواهد انجامید تا مسائلمان را با آمریکا حل کنیم ولی مردم دخالت‌هایشان را ادامه می‌دهند. امیدواریم فرصت داشته باشیم مسائلمان را حل کنیم. در این جهت به کمک‌های شما نیاز داریم».
جالب اینکه امیرانتظام 4 آذر 58، مقارن با تصدی سفارت ایران در سوئد با بی‌صداقتی می‌گوید: «دولت آمریکا از طریق سفارت خود به ایران حکومت می‌کرد و سفارت، مرکز جاسوسی بود. ملت هیچ چاره‌ای نداشت جز اینکه از ادامه آن جلوگیری کند». نهضت آزادی، چگونه در پشت پرده،  همین آمریکا را حلال مشکلات، و مردم را موی دماغ برای حل مسائل با آمریکا معرفی می‌کرد؟
نکته جالب اینکه امیرانتظام 10 خرداد 59 به خبرنگاران گفت: «لانه جاسوسی به دست برادران‌مان تصرف شد. من در سوئد به خبرنگاران ثابت کردم که برادران مسلمان ما بعد از 26 سال، از حق قانونی خودشان برای توقف مداخلات آمریکا در امور ایران و بستن لانه جاسوسی دست به اقدام زده‌اند و این حق طبیعی ملت ما بوده است».
اما همین فرد سال 77 در مصاحبه با روزنامه اجاره‌ای جامعه، با کم‌حافظه فرض کردن مردم مدعی شد «وقتی سفارت آمریکا اشغال شد و اسمش را گذاشتند جاسوسخانه، تمام اسناد به دست آمده را به عنوان اسناد لانه جاسوسی منتشر کردند». یعنی او سندیت اسناد را انکار نمی‌کند - چون نمی‌تواند - بلکه جاسوسخانه بودن محلی که خود صراحتا جاسوسخانه می‌نامیده، انکار می‌کند!
نکته بامزه اینکه امیرانتظام 18 بهمن 58 در مصاحبه با خبرنگاران می‌گوید: «حکومت دکتر مصدق پس از یک سال و نیم با توطئه  مشترک آمریکا و انگلیس ساقط شد... پس از کودتای ننگین آمریکا در 28 مرداد و سرکوبی ملت قهرمان ایران از طریق شاه و عوامل او، ملت ایران ساکت ننشست.»
4 آذر 58 هم در زمان سفارتش در سوئد اظهار می‌دارد: «دولت آمریکا از طریق  سفارت خود به ایران حکومت می‌کرد و سفارت آمریکا یک مرکز جاسوسی بود و  ملت هیچ چاره‌ای نداشت جز اینکه از ادامه آن جلوگیری کند» سوال این است که پس شما چرا بعد از خروش ملت علیه آمریکا، همزمان برای حفظ روابط، با سفارت رابطه داشتید و قول بهبود اوضاع را می‌دادید!»
او بعدها در مصاحبه با روزنامه جامعه مدعی شد سفارت آمریکا علیه‌اش توطئه کرده است! با این اوصاف و به اعتبار اسناد غیرقابل انکار موجود، سؤال این است که یک مدعی اصلاح‌طلبی با سوابق شرکت در ساختارشکنی و قانون‌شکنی، به چه دلیل و توجیهی جز آلودگی به جاسوسی و مأموریت تبرئه یک جاسوس نشاندار، اقدام به انکار اسناد موجود می‌کند؟

محافل آمریکایی: سردرگمی ترامپ در سوریه نگران‌کننده است
محافل آمریکایی نسبت به سردرگمی دولت ترامپ درباره سوریه ابراز نگرانی می‌کنند.
جاشوا بلک (مدیر اجرایی سازمان آمریکایی «پروژه اسرائیل» و از مقامات دولت بیل کلینتون) در تارنمای هیل نوشت: فقدان راهبردی منسجم در سوریه دشمنان ما را تقویت و متحدان‌مان را تضعیف کرده است و خطر شکست راهبردی در منطقه را درپی دارد. خلأ قدرت، «بشار اسد» رئیس‌جمهوری سوریه و حکومتش را که ازسوی ایران و روسیه حمایت می‌شود، بی‌اندازه تقویت خواهد کرد.
ترامپ، تبعات مداخله نکردن در سوریه را درک می‌کند. چند ماه پیش وی درباره خروج شتاب‌زده از افغانستان و ایجاد خلأیی هشدار داد که تروریست‌ها از جمله داعش و القاعده فوراً آن را پر خواهند کرد. همین وضعیت درباره سوریه هم صدق می‌کند. دشمنان آمریکا منتظرند تا جای ما را پر کنند.
حضور فزاینده جمهوری اسلامی ایران در سوریه عمیقاً برای اسرائیل به عنوان قوی‌ترین متحد آمریکا در منطقه خاورمیانه دردسرآفرین است که ایران را تهدیدی علیه موجودیتش قلمداد می‌کند. اسرائیل و متحدان عرب آمریکا پیوسته هشدار داده‌اند که ایران در حال ساخت پل زمینی بزرگی از سوریه به دریای مدیترانه است که نه تنها اسرائيل بلکه سراسر منطقه خاورمیانه را تهدید می‌کند.
شبه نظامیان شیعه قدرتمند تحت امر ایران به انتخابات آینده عراق چشم دوخته‌اند. آنها آشکارا گفته‌اند که هدف اصلی آنها بیرون راندن آمریکا از منطقه است. این یک چشم‌انداز تیره و تار است و گزینه‌های آسانی روی میز نیست. آمریکا و متحدانش از جمله اتحادیه اروپا، اسرائیل و عربستان و کشورهای عربی باید روسیه را تحت فشار قرار دهند که حضور نظامی دائمی ایران در سوریه قابل قبول نیست.
آمریکا باید از روسیه به عنوان اهرم فشاری بر ایران برای خروج از سوریه استفاده کند و بهترین راه برای تحقق چنین هدفی این است که به مسکو بگوید تا قبل از این که ایران از سوریه خارج نشده است، واشنگتن از این کشور بیرون نخواهد رفت.
در همین حال «مایکل دوران» مدیر شورای امنیت ملی آمریکا در دولت جرج بوش، ضمن یادداشتی در نیویورک تایمز تصریح کرد: «عقب‌نشینی شتابزده از سوریه، یعنی سپردن گوی و میدان به ایران. دونالد ترامپ اواخر ماه مارس اعلام کرد که آمریکا به زودی از سوریه خارج خواهد شد و اجازه دهید دیگران هوای سوریه را داشته باشند.» اما او در این تصمیم‌گیری یک اصل اساسی فوق‌العاده مهم را فراموش کرد که آن «خود شخص اوست.» ترامپ در کتاب «هنر معامله کردن» که سال 1987 پرفروش‌ترین کتاب در حوزه تجارت شد، نوشت که «رمز موفقیت مذکرات؛ داشتن اهرم توسعه است. گره کار در این است که در مذاکره خونسردی را حفظ کنید اما کاری انجام دهید تا عرق طرف مقابل دربیاید. بدترین وضعیت ممکن در یک معامله این است که از به دست آمدن توافق مأیوس شویم.»
اکنون گویا دقیقا همین حالت یأس و نومیدی بر شخص ترامپ عارض شده و احساس کرده درمورد سوریه همه چیز به بن‌بست رسیده و لازم است (آمریکا) بی‌درنگ خاورمیانه را ترک کند. ترامپ با این تصمیم حتی اصل مختص به خودش را هم زیر پا گذارده است که می‌گوید «هرگز و هیچ‌گاه تحرکات نظامی‌ات را تلگراف نکن».
اکنون دستگاه سیاست خارجی آمریکا به شدت از تصمیم‌گیری ترامپ برای خروج از سوریه انتقاد کرده است.
سناتور «جان مک‌کین» یکی از این مخالفان است و می‌گوید همین تصمیم‌گیری برای خروج  آمریکا از سوریه بود که اعتماد به نفس «بشار اسد» را تقویت و تشجیع کرد.
اسد عزم راسخ داشت تا هر طور شده «غوطه شرقی» را که دژ مستحکم نیرومندترین شبه نظامیان مستقر در دمشق است از لوث وجود شورشیان پاکسازی کند.
اکنون که آمریکا تصمیم گرفته از سوریه خارج شود، دیگر هیچ محلی از اعراب درمورد محقق شدن رویای اسد وجود ندارد و او مصمم‌تر از همیشه این شهر را پاکسازی خواهد کرد.
ترامپ شاید تصور کرده اگر آمریکا از سوریه برود، متحدانش شامل اسرائيل و به ویژه عربستان وارد معرکه خواهند شد، اما این تاکتیک خطرناک است.
اگر متحدان واشنگتن به این نتیجه‌گیری برسند آمریکا حتماً خواهد رفت؛ دیگر در سوریه قمار برد و باخت نخواهند کرد، برخی می‌روند و قایم می‌شوند، شماری خود را به دامن ولادیمیر پوتین می‌اندازند، زیرا خوب می‌دانند روسیه هیچ گاه سوریه را ترک نخواهد کرد. رد پای واشنگتن در سوریه کوچک است اما این متاع ارزشمند را باید حفظ کرد.