kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۹۲۹۶
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۸
ضرورت توجه به سلامت تغذیه‌ای جامعه به بهانه روز سلامت - بخش نخست

چشم انتظار غذای گرم و دستپخت مادر




گروه گزارش
این روزها خیلی کم پیش می‌آید که بوی خورشت‌های خوش عطر از پنجره خانه‌ها همه جا را پر کنند؛ آخر اصلا پنجره‌های خانه‌ها دوجداره‌اند و همیشه بسته؛ از آن طرف هودهای بالای گاز بوی خوش غذا را از قابلمه بیرون نیامده می‌دزدند! راستی شاید هم خورش‌ها دیگر آن عطر سابق را ندارند؛ با وجود سبزی‌های آماده که پس از ماه‌ها ماندن در فریزر به قابلمه قورمه‌سبزی می‌رسند، اصلا دیگر عطری به جان خورش نمی‌ماند. حتی گذشته از این‌ها، امروزه بسیاری از خانم‌ها حتی از خورش‌ها و مواد غذایی فریزری استفاده می‌کنند که شاید گرسنگی را از یاد معده اعضای خانواده ببرد، اما نه عطر و طعم آن دستپخت‌های خانگی را دارد و نه خاصیت لازم برای بدن را.
تغییر سبک زندگی در سال‌های اخیر با وجود مشغله کار در بیرون از خانه، زندگی را برای افراد تا جای ممکن آسان کرده، اما تغییر هرجا که به سمت آسیب‌رسانی برود دیگر جایز نخواهد بود. در جامعه امروز وقتی افراد خودشان به سلامتیشان اهمیت نمی‌دهند، چگونه توقع دارند که دیگران به فکر سلامتی آنان باشند و کارخانه‌ها ماست بدون پالم و رب گوجه بدون کدو برای آنان تولید کنند؟! در حوالی روز سلامت، به بهانه این روز به بررسی عادات ناسالمی می‌پردازیم که هر چند سلامت روح و جسم ما را خدشه‌دار می‌کنند، اما نسبت به آنها بی‌اعتنا هستیم.
غذای سالم
 مورد نیاز روح و جسم
در زندگی اجتماعی امروز، اغلب خانم‌ها شاغل هستند. پای صحبت با آنها که می‌نشینیم به راحتی  می‌گویند که فرصت کمی برای آشپزی دارند و انگار روند زندگی تنها به نحوی است که پخت غذا سیر کردن اعضای خانواده را در بر بگیرد. یک خانم کارمند در گفت‌و‌گو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «وقتی از سر کار به خانه می‌رسم حدود 6 عصر است و معمولا نمی‌رسم که غذا درست کنم به همین علت ناگزیر هستم که در تعطیلات آخر هفته برای طول هفته مقداری غذا درست کنم و در فریزر نگه دارم.»
 از او درمورد اینکه مضرات غذاهای فریزری را می‌داند یا خیر؟ می‌پرسیم، وی در پاسخ      می‌گوید: «غذاهای فریز شده تنها راه موجود برای خانم‌های شاغل هستند هر چند که خودم احساس می‌کنم اصلا جایگزین خوبی برای غذای تازه و گرم نیستند.»
امروزه کارشناسان تغذیه بر این باورند که با وجود فناوری‌های جدید دیگر مواد غذایی منجمد نمادی از تغذیه ناسالم نیستند، البته این مسئله در مورد مواد غذایی صادق است که انجماد و بسته‌بندی آنها در کارخانه‌ها انجام می‌شود، نه خورشت‌ها و برنج‌هایی که پس از پخت در فریزر و یخچال‌ها و پس از روزها و حتی هفته‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. استفاده از مواد غذایی به این نحو مدتی است که از خانم‌های شاغل به خانم‌های خانه‌دار نیز رسیده است؛ این بار کمبود وقت نیست که افراد را به سمت استفاده از غذا به صورت فریز شده سوق می‌دهد، بلکه صرفا آسان‌تربودن آن است، ولو اینکه چشیدن طعم غذای تازه و گرم را از اعضای خانواده می‌گیرد. متاسفانه حقیقت این است که آشپزی برای بسیاری به جای آنکه همانند قبل یک هنر باشد که از انجام آن لذت می‌برند به یک تکلیف که باید از سر رفع شود، تبدیل شده است. لذت آشپزی در بین بسیاری از بانوان ما تا حد زیادی از بین رفته است و این مسئله سبب از بین رفتن لذت غذا می‌شود. خانواده‌ای که از خوردن غذا در کنار یکدیگر لذت نمی‌برند، در را به روی ورود آسیب‌های مختلف جسمی و روحی باز می‌کنند. وقتی بحث سلامت غذا مطرح می‌شود، بسیاری فقط بُعد سلامت جسمی را مد نظر قرار می‌دهند؛ این در حالی است که علاوه‌بر آسیب پذیری سلامت جسم در برابر مصرف غذای ناسالم، روح نیز به مرور دچار خدشه خواهند شد. پخت یک غذای گرم و خوش طعم هر چند که ساده باشد، گرمای مهر و محبت را در میان اعضای خانواده زنده می‌کند.
عادت به عادات ناسالم
بلای جان می‌شود
اگر حدود ساعت هفت ونیم صبح مسیرتان سمت مغازه‌های اطراف مدارس، خصوصا مدارس ابتدایی بیفتد می‌بینید بچه‌هایی که با اولیا خود به مدرسه می‌آیند قبل از رسیدن به مدرسه در یکی از مغازه‌ها توقف می‌کنند تا برای زنگ‌های تفریح تغذیه بخرند. مادران کارمند یا خانه‌دار هم از واهمه آنکه بچه‌ها به بهانه نخریدن خوراکی به مدرسه نروند، هر آنچه بچه‌ها روی آن دست می‌گذارند بی‌تامل خریداری می‌کنند. شاید بچه‌های امروز احساس کنند که با خریدن آن خوراکی‌ها خوشبخت‌ترین آدم روی زمین هستند، اما متاسفانه آنها دارند چشیدن طعمی را از دست می‌دهند که هیچ گاه تجربه نخواهند کرد. طعم لقمه نان و پنیر و گردو، لقمه نان و پنیر و سبزی و... وقتی از لابلای زنگ‌های مدرسه زیر دندان می‌آمدند به یاد می‌آوردند که هیچ چیز بهتر و دوست داشتنی‌تر از مادر نیست. هنگام رفتن بچه‌ها به مدرسه است؛ در یک مغازه نزدیک چند دبستان حاضر می‌شویم. یکی از مادران با عجله به داخل مغازه می‌آید و از او می‌خواهیم که با وجود این عجله چند ثانیه‌ای با ما صحبت کند. سخن را آغاز می‌کند و می‌گوید: «والا شما که نمی‌دانید؛ این‌ها هر چه یاد می‌گیرند از دوستشان در مدرسه است. به من می‌گوید پول بده تا در مدرسه خوراکی بخرم یا بعد از مدرسه با دوستانم ساندویچ بخورم.»
از پسر بچه 10 ساله‌اش سخن می‌گوید که اکنون در حالی که چند خوراکی برداشته به دنبال آبمیوه و دیگر چیزهاست. وی همچنین ادامه می‌دهد: «من هم کارمند هستم و پسرم مجبوراست که ظهرها تنها به خانه برگردد. برای همین به او پول نمی‌دهم و هر روز صبح هر چه که می‌خواهد همین جا برایش می‌خرم. حداقل اینجا می‌بینم که چه می‌خرد؟»
به او لقمه‌های ساده، اما خوش طعم گذشته را یادآور می‌شویم و او می‌گوید: «زمان ما، مادر خانه بود و این طور مثل ما از وقتی که صبح می‌شد، نمی‌دوید و فرصت داشت؛ البته فقط این نیست و باید بگویم که پسرم اصلا پنیر نمی‌خورد؛ هر چقدر هم می‌گویم که کلسیم آن برای بدن نیاز است، گوش نمی‌کند. من هم دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید.»
پسر بچه حالا کار انتخاب خوراکی‌ها را به اتمام رسانده و بعد از حساب کردن مبلغ به همراه مادرش به سمت مدرسه می‌رود. انگار برای بچه‌های این نسل فقط می‌توان آرزوی سلامتی کرد. رفتارهای ناسالم غذایی بچه‌ها ناشی از رفتارهای ناسالم تربیتی والدین هستند. والدین بچه‌های این نسل پذیرفته‌اند که به هر نحوی با بچه‌ها و هر چه می‌خواهند کنار بیایند. متاسفانه برخی از پدران و مادران امروز چون وقت ندارند؛ به صورت غیر مستقیم به عادات ناسالم غذایی بچه‌ها تن می‌دهند تا آنها را از سر خودشان باز کنند.
سلامت سرمایه‌های آینده در خطر است
انگار که در بعضی خانه‌ها کار از کار گذشته است! عادت به رفتار‌های ناسالم غذایی به مرور مفهوم غذاخوردن در خانه را حتی بعضا بی‌معنا کرده است. خانواده‌هایی انگار آن قدر غرق در کار شده‌اند که فراموش کرده اند، خانواده‌اند! چه برسد به آنکه بخواهند با هم غذا بخورند و والدین و فرزندان یا یکی پس از دیگری در خانه برای خود غذا آماده می‌کنند و یا آنکه بیرون از خانه غذا می‌خورند. در این میان فرزندان اغلب دانش‌آموز یا دانشجو هستند که به مرور قربانی این رفتار ناسالم می‌شوند و تن به غذاهای غیرخانگی می‌دهند. بوفه‌های مدارس برای دانش‌آموزان و سلف‌های دانشجویی به مرور از اولین پاتوق‌های فرزندان خانواده می‌شوند؛ حالا گرایش به سمت فست فودی‌ها، رستوران‌های بیرون و کافه‌ها بماند در جای خودش!
به یکی از مجتمع‌های آموزشی شهر تهران می‌رویم که دوره ابتدایی و متوسطه دارد. اتفاقا زمان رسیدنمان زنگ تفریح است و چشممان به صف عریض و طویل بوفه مدرسه می‌افتد. بچه‌های پول به دست با شکم‌های گرسنه که هر کدام می‌خواهند پیش از اتمام زنگ تفریح دلی از عزا درآورند. با دیدن رخسار بی‌رنگ و روی ماکارانی‌های بوفه مدرسه در دست دانش‌آموزان آن هم با قیمت نه چندان مناسب از وجود آن صف تعجب می‌کنیم.
به گفت‌و‌گو با یکی از اعضا انجمن اولیاء و مربیان می‌نشینیم، وی درباره اغذیه بوفه مدرسه می‌گوید: «والدین اغلب بچه‌های مدرسه شاغل هستند. بچه‌ها مجبورند حتی ناهار را هم در مدرسه بخورند، اما با این وجود مواد غذایی بوفه مدرسه از کیفیت خوبی برخوردار نیستند. آبمیوه‌ها و کیک‌ها مربوط به برندهای بی‌کیفیت‌اند و غذاهای دیگر هم از مواد بی‌کیفیت هستند.»
این عضو انجمن همچنین ادامه می‌دهد: «بارها این مسئله را به مدیر مدرسه عنوان کردیم و گفته است که تذکر می‌دهد، اما شاهد تغییری نبوده‌ایم و حتی وقتی با خود مسئول بوفه صحبت کردیم گفت که چاره‌ای ندارد و مجبور است طوری مواد غذایی را عرضه کند که هم برایش سود داشته باشد و هم بتواند اجاره بدهد.»
وی همچنین در گفت‌و‌گو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «اما به بهانه مناسبت‌ها و برنامه‌های مختلف سعی می‌کنیم تا ناهار و تغذیه بچه‌ها را از بیرون تهیه و مهمان مدرسه کنیم.»
آیا باز هم برای بچه‌های این نسل که نه در خانه و نه در مدرسه رنگی از غذای سالم نمی‌بینند، می‌توان آرزوی سلامتی کرد؟ بچه‌هایی که از خانه بدون صبحانه که مهم‌ترین وعده غذایی است به دلیل دغدغه‌های والدین به مدرسه می‌روند و در مدرسه چشم انتظار توزیع پاکت شیرهای هرگز توزیع نشده می‌مانند. حالا به مناسبت روز سلامت یک هویج و یک سیب به دستشان می‌دهند و ازشان عکس می‌اندازند و ابراز می‌کنند که سلامت این سرمایه‌ها چقدر مهم است!
از سلف‌های ناسالم تا ناکجاآباد
سلف دانشجویی یا همان پاتوق اول برای فرزندان دانشجو در خانواده‌های پر دغدغه!
 آن قدر از سلف‌ها گفته‌اند و نشان داده‌اند که هر چه بگوییم تکراری است. سلامت، طنز تلخ این روزهای سلف‌های دانشجویی است. اصلا انگاری اگر سلامت و کیفیت وجود داشته باشد، هویتش زیر سؤال می‌رود. بگذریم همان طور که دانشجوها از آن گذشتند و به فست و فودی‌ها و کافه‌های اطراف دانشگاه رسیدند. همه چیز از همان غذای منجمد خانه‌ها شروع شد که بسیاری آن را سالم می‌دانند و به آن عادت کرده‌اند. بارها شنیدم که دانشجویان با وجود اتمام ساعت کلاس به خانه‌ها نمی‌روند، چون غذایی در خانه نیست. سلف دانشجویی هم که‌ای کاش تعطیل می‌شد. فست و فودی‌ها و کافه‌ها که با آرایش زیبای غذاها و مکان‌های خود قشر دانشجو را به خوبی جذب کرده‌اند. چقدر گران تمام می‌شود، وقتی که برای پخت یک غذای گرم و کنار هم خوردن آن وقت نداریم باید بهای از بین رفتن سلامت روح و جسم فرزندانمان را با آن بپردازیم!