kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۹۱۶
تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۸

چشم به راه سپیده


تو را غایب نامیده‌اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده‌اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می‌خوانند، ظهورت را از خدا می‌طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می‌شوی، همه انگشت حیرت به دندان می‌گزند با تعجب می‌گویند که تو را پیش از این هم دیده‌اند. و راست می‌گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار ازکف می‌نهند و قافله دل‌های بی‌قرار روی به قبله می‌کنند و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه‌ای دیگرو همزمان با رحلت پیام آور کربلا حضرت زینب کبری (س) با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می‌کنیم.
آقا اجازه؟
آقا اجازه، دل‌زده‌ام از تمام شهر
بی‌تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه، دست خودم نیست خسته‌ام
در درس عشق من صف آخر نشسته‌ام
یعنی نمی‌شود که ببینم سحر رسید؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید
آقا اجازه، بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
استاد عشق! صاحب عالم! گل بهشت!
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت
یک روز می‌رسد که بگویند ز آسمان
آن مرد آمده است، کجایید عاشقان؟
آن مرد آمده است که باران عطا کند
تا این کویر غم‌زده را کربلا کند
آقا اجازه، مادر پهلو شکسته‌ات
آیا شود که گوشه چشمی به ما کند؟
***
این جمعه
این جمعه جان حضرت زهرا(س) ظهور کن
قلب غمین منتظران پرسرور کن
با یک توسلی به در خانه خدا
از جاده ظهور بیا و عبور کن
* * *
ساحل چشمان تو
از عشق تو گفتیم و نمک‌گیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
* * *
داغ لاله‌ها
مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب‌نظرانند هنوز
لاله‌ها شعله‌کش از سینه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
* * *
ای کاش
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما، کاش گذر داشته باشد
* * *
گل‌های مست
می‌آید از دور، مردی سواره
بر مرکب عشق، چون ماهپاره
والشمس رویش، واللیل مویش
گل‌ها همه مست، از رنگ و بویش
* * *
پل صراط
مولای من! مهدی جان!
پل صراط چشمان توست
از چشمت که بیفتم،
روزگارم جهنم می‌شود
* * *
دردآشنا
تو که دردآشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دل‌هامان شکسته‌ست
دلت می‌آید آیا برنگردی؟