از هراره تا تهران - 56
نتیجه سازش با سلطهطلبان زورگو
پیمان اسلو به خم شدن عرفات و بوسیدن دست صهیونیستها انجامید
اسرائيليها که در اثر انتفاضة سنگ دچار بحران شده بودند، با شروطي، مذاکرات را پذيرفتند! گرچه مردمِ اهل مبارزه و تظاهرات، آن را نپذيرفتند و انتفاضه ادامه داشت.
يک سال و چند ماه پس از اجلاس عدمتعهد در هراره، در بحبوحة مبارزات مردم فلسطين و در همان ماههاي اول انتفاضه، عرفات در الجزاير، تشکيل دولت فلسطين در نوار غزه، کرانة باختري و قدس را اعلام کرد؛ و خودش شد رئيسجمهور! او قراردادهاي سازمان ملل را پذيرفت و اسرائيل را به رسميت شناخت. او قدمبهقدم عقب آمد و رژيمصهيونيستي جلو و جلوتر آمد. عرفات تا حدود شش سال بعد از آن، حتي نتوانست وارد فلسطين شود! رژيم صهيونيستي حتي حاضر نبود با عرفات مذاکره کند. او اسرائيل را به رسميت شناخته بود، اما آنها نميخواستند دولتي فلسطيني را قبول کنند؛ قطعنامة سازمان ملل هم برايشان اهميتي نداشت.
تا اينکه اسحاق رابين، نخستوزير اسرائيل شد. انتفاضة سنگ آن قدر اسرائيل را آزار داده بود که او با شعار سازش با فلسطينيها و توقف انتفاضه رأي آورد. به اين نتيجه رسيده بود که بايد انتفاضه را توسط خود فلسطينيها شکست داد و آنها را به جان هم انداخت. و براي اين مقصود، چه ابزاري بهتر از عرفاتِ جاهطلب.
بالاخره در روز 22 شهريور 1373 (13 سپتامبر 1993م)، با ميانجيگري «بيلکلينتون» رئيس جمهور وقت آمريکا، عرفات در «اسلو» با اسحاق رابين دست داد و قرارداد ننگين اسلو را امضا کرد تا آنها اجازه دهند که دولتي فلسطيني، فعلاً فقط در دو شهر «غزه» و «رام الله»، يعني در کمتر از 2 درصد از خاک فلسطين تشکيل شود، و در صورت اجرايي شدن کامل پيمان، اين محدوده به تمام مناطق کرانة باختري و نوار غزه، يعني 22 درصد فلسطين برسد؛ در عوض دولت اسرائيل به رسميت شناخته شود و دولت فلسطين تضمين دهد که ديگر هيچ مبارزهاي از طرف فلسطينيها انجام نشود!
پيمان اسلو با خوشحالي و تشويق غربيها و چند کشور عربيِ نادان و اشک و خشم امت اسلامي و مبارزان و شهيددادهها مواجه شد. اين قرارداد، غربيها را آن قدر خوشحال کرد که به دو طرف اين قرارداد جايزة صلح نوبل دادند! يک جايزه به عرفات و دو جايزه به اسحاق رابين و شيمون پرز از اسرائيل، تا در جايزه گرفتن هم برتري صهيونيستها مشخص باشد!
پيمان اسلو حق حاکميت صهيونيستها بر 78 درصد فلسطين که از سال 1948 ميلادي اشغال شده بود را براي هميشه قبول ميکرد. در مورد قدس ساکت بود و آن را گذاشته بود براي مذاکرات بعدي. طبق اين قرارداد، دولت فلسطيني که در کرانة باختري و نوار غزه تشکيل ميشد، حق دخالت در امنيت، مسائل خارجي، امور مرزها، و قانونگذاري نداشت، مگر با اجازة رژيم صهيونيستي. طبق آن، اسرائيليها هر زمان ميتوانستند وارد غزه و کرانة باختري شوند، در عوض فلسطين حق تشکيل ارتش و تهية سلاح نداشت، مگر با اجازه و تحت نظر اسرائيل. صهيونيستها حق داشتند هر مصوبة مجلس فلسطين را نقض کنند. طبق اين قرارداد، دولت فلسطين وظيفه داشت هر حرکت مسلحانه يا عمليات جهادي عليه اسرائيل را سرکوب کند.
در واقع بر اساس قرارداد اسلو، کرانة باختري و نوار غزه، فلسطين نبودند، بلکه قسمتي از سرزمين اسرائيل بودند که فلسطينيها در آن حق تشکيل دولت خودگردان داشتند، چيزي در حد يک فرمانداري يا شهرداري!
تمام گروههاي مبارز فلسطيني قرارداد اسلو را رد کرده، آن را خيانت دانسته و اعلام کردند که به مبارزة خودشان ادامه خواهند داد. اما حالا بهجز سربازانِ دشمن، گروهي ديگر هم مقابلشان بود؛ نيروهاي امنيتي و پليسِ تشکيلات خودگردان. نيروهايي که هدفشان فقط سرکوب مبارزان بود، تا روند صلح آسيب نبيند! خيانت عرفات، آبي بود بر آتش انتفاضة سنگ و آن را با 1392 شهيد ـ که 362 نفرشان کودک بودند ـ خاموش کرد.
مسابقة خيانت به راه افتاد. بعد از عرفات، پادشاه اردن، ملک حسين اردني وارد معرکه شد و با اسحاق رابين دست داد و برايش سيگار روشن کرد تا روابط اردن و اسرائيل عادي شود. کالاهاي اسرائيلي، شرکتهاي صهيونيستي و تجار وابسته به رژيم اشغالگر قدس، وارد اردن شدند و سفارت اسرائيل، رسماً در اَمّان افتتاح شد.
2 بهمن 1373 (22 ژانوية 1995م)، ساعت 9:30 صبح، درحاليکه صهيونيستها فکر کرده بودند از انتفاضه خلاص شدهاند، دو نفر از نيروهاي گروه «جهاد اسلامي»، با لباس نظاميان صهيونيست، به يک ايستگاه اتوبوس در شهر ساحلي و توريستي «نتانيا» در شمال تل آويو رفتند. يک نفر از آنها به ميان سربازها رفت و بمبي را که همراهش بود، منفجر کرد. سه دقيقة بعد، نفر دوم به ميانة زخميها و آنها که جمع شده بودند رفت و بمب دوم را منفجر کرد. 22 نفر از صهيونيست ها کشته و 47 نفر زخمي شدند. خبر تمام اسرائيل را لرزاند. اسحاق رابين فرداي آن روز به نتانيا رفت تا محل عمليات را ببيند. بمب سومي هم در کار بود که قرار بود در زمان بازديد اسحاق رابين منفجر شود، اما کسي که قرار بود بمب را منفجر کند، نتوانست خودش را برساند.
درحاليکه مبارزان فلسطين خوشحال بودند، عرفات بسيار عصباني بود. پليس تشکيلات خودگردان شروع کرد به سرکوب شديد نيروهاي «حماس» و «جهاد اسلامي» و هر گروه مبارز ديگر. قرارداد اسلو براي صهيونيستها، يک نيروي امنيتي و سرکوبگرِ فلسطيني عليه فلسطينيها ايجاد کرده بود.
خود اسرائيليها هم شروع کردند به ترور و دستگيرکردن فرماندهان گروههاي مبارز. صهيونيستها، دکتر فتحي شقاقي را ـ که با پيروي از ديدگاههاي امام خميني، مبارزه را شروع کرده و گروه جهاد اسلامي را تشکيل داده بود ـ در 4 آبان 1374 (26 اکتبر 1995)، در جزيرة مالت در درياي مديترانه ترور کردند. آنها بيشتر رهبران حماس را هم دستگير کرده و راهي زندانهاي خود کردند.
نُه روز بعد از ترور فتحي شقاقي، اسحاق رابين در تل آويو، تجمعي مردمي برگزار کرده بود تا از مزاياي قرارداد اسلو براي تأمين امنيت صهيونيستها صحبت کند. بعد از تمام شدن سخنراني، وقتي رابين ميخواست سوار خودرو شود، يک مرد جوان از نزديک به سمتِ او تيراندازي کرد. رابين چهل دقيقة بعد در بيمارستان جان داد و قاتل او دستگير شد. قاتل رابين، «ايگال عمير» نام داشت؛ صهيونيستي افراطي که براي اعتراض به سياست رابين در برقراري صلح با عربها، او را کشت.
چندين گروه عرب در مراسم تشييع اسحاق رابين شرکت کردند. عرفات براي او فاتحه خواند! و بعد به سمتِ همسر رابين رفت تا تسليت بگويد. همسر رابين، براي او و حُسنيمبارک، حتي از صندلي بلند نشد؛ اما عرفات خم شد و دست همسر اسحاق رابين را بوسيد!
ياسر عرفات، در واقع، همان روز مُرد و نه در 11 نوامبر 2004، که جسدش را از پاريس به فلسطين آوردند تا دفن کنند.
عرفات مثال عياني بود از بي نتيجه بودنِ سازش و کوتاه آمدن درمقابلِ ظالمان و متجاوزان. تقابل روش عرفات و گروه هاي مبارز فلسطيني و آيندة آنها، ثابت کرد که عزت فقط در ساية مبارزه و جهاد به دست مي آيد و آن سوي ديگر هرچه باشد، همراه با ذلت است. گرچه طرف سازشکار هيچ گاه نمي خواهد اين را بفهمد؛ و آن که خودش را به خواب زده، نمي توان بيدار کرد.