kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۰۵۶۱
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۲

جلال آل‌احمد در امتداد فریاد‌ها


  علیرضا چخماقی
  حدود یک سال پیش (‌نهم آبان نود و پنج‌)  نوشته‌ای دربارۀ
زنده یاد جلال آل احمد‌، از نگارنده در همین صفحه درج شد که در آخرین سطر‌های آن عرض کرده بودم: ....  در زمانه‌ای که همۀ هم و غم و تلاش گروهی از مدعیان روشنفکری این مرز و بوم، کرنش و به خاک افتادن در برابر غرب و بد و کهنه جلوه دادن داشته‌های خودی است‌، حمله به وی چندان غیرطبیعی نیست و سعی در خاموش کردن چراغ اندیشۀ او‌، کمترین تعجبی ندارد و هنوز هم «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال‌، کتابی است خواندنی‌، عبرت‌آموز و البته ناتمام ...
اینک با توجه به مندرجات اخیر نشریات جدید‌الانتشاری که ترور فکری و  فرهنگی افرادی همچون جلال‌، در صدر اهداف رسانه‌ای آن‌هاست‌، در تأیید مطالب گذشته و صدق آن عرایض‌، نکات دیگری را می‌افزایم:
روزنامه‌ای که هنوز یک ماهه نشده است (جامعۀ فردا) در صفحۀ آخر بیست و هفتمین شماره‌اش در تاریخ یازدهم آذرماه‌، به قول خودش به بهانۀ
نود و پنجمین زاد روز «جلال آل آحمد»‌، مطلبی را چاپ کرده است با عنوان: آیینه گمراهی نسل دهه چهل ....
اگر چه ازهمین عنوان که خلاصه‌ای از  کلیت مطلب است‌، می‌توان به دیدگاه و طرز تفکر نویسندۀ آن پی برد و وقت گرانبها را صرف کار دیگری غیر از خواندن چنین نوشته‌ای کرد‌، اما با وجود این‌، مطالعۀ چنین مطالبی‌، از این جهت که ما را با وجوه تازه‌تری از مخالفت‌های دیرینه و کین‌ورزی‌های کورکورانۀ گروهی از مدعیان روشنفکری آشناتر می‌سازد‌، درحکم ادب‌آموزی از بی‌ادبان‌، کاری است مفید و بلکه واجب و ضروری ....
چرا که با خواندن نوشته‌هایی از این دست‌، که این روز‌ها  تعدادشان هم کم نیست‌، می‌شود دریافت با توجه به سیطرۀ لیبرالیسم فرهنگی بر بخش عمده‌ای از  فضاهای مجازی و مطبوعات‌، این طبیعی‌ترین واکنش تدافعی کسانی است که مرحوم آل احمد‌، در آثاری چون «غرب‌زدگی»‌، «در خدمت و خیانت روشنفکران» و مجموعه مقالاتش‌، آنان را طرف خطاب قرار داده است. مفهوم دیگر سخن این است که آل احمد اگر یک نویسندۀ خنثی  و صرفا در حد  یک داستان‌نویس باقی می‌ماند‌، آنگاه‌، این چنین در معرض حملات ناجوانمردانه  از سوی طیفی خاص قرار نمی‌گرفت‌، طیفی خاص از نویسندگان که موتور محرکۀ آنان‌، سرمایه‌داری آمیخته با رنگ و لعاب تجمل و دنیاپرستی است با همۀ مظاهر گول‌زننده و دروغینی که از قدیم‌الایام داشته و در زمانۀ ما‌، به مراتب بیشتر هم دارد و این یعنی که  آل احمد در جایگاه  یک آسیب‌شناس  فرهنگی- اجتماعی‌، با مشاهدۀ ناهنجاری‌ها و آلودگی‌های ذهنی و بیماری‌های فرهنگی رایج در زمانۀ خود‌، به منظور ایمن‌سازی محیط جامعه و ایمن‌سازی‌، نسخه‌ای تجویز کرده است که اگر چنین  نبود‌، این همه سر و صدای سوداگران سلامت فکری جامعه را بلند نمی‌کرد و آب در خوابگه مورچگان نمی‌ریخت ....
حال  اگر به زعم نویسندۀ متن «آیینه گمراهی نسل دهه چهل »‌، مبارزه با  غرب‌زدگی «گمراهی»  و  آل احمد‌، «آیینۀ گمراهی» بوده است‌، پس طبیعتا سعادت و خوشبختی هم باید در قطب مقابل آن‌، یعنی خود فراموشی و غرب‌زدگی تمام و کمال جست‌وجو کرد و  بنابر همین معیار‌، اگر غرب‌زدگی و هشدار دادن خطرات آن از جمله از بین رفتن استقلال  « گمراهی » است‌، پس مستعمره شدن و زیر سلطۀ بیگانگان رفتن هم‌، حتما راه رفتن در مسیر سعادت و خوشبختی و گام نهادن در طریق دلخواه و مطلوب است.
نویسنده در خلال مطلب خود که لبریز از توهین و تحقیر آل احمد است‌، به ستایش از بعضی افراد از جمله «ابراهیم گلستان» می‌پردازد و با استدلالی سخیف‌، از این شکایت دارد که چرا آل احمد از توان جذب‌کنندگی  و کاریزماتیکی برخوردار بوده و فراموش نشده‌، اما گلستان هم کاریزما نداشته و هم فراموش شده!؟... و البته برای چنین پرسشی، پاسخی هم نمی‌دهد.
البته نویسنده‌، تنها به توهین علیه آل احمد اکتفا نمی‌کند و در دو سه جای نوشته‌اش‌، مردم را هم مورد لطف و عنایت قرار می‌دهد‌، مانند آنجا که می‌نویسد: آل احمد نام و نماد گمراهی جمعی ماســت ...
  و یا اینکه می‌گوید: «... (آل احمد) فکر کردن را هم برای فریاد زدن دوســت ِداشــت؛ نه برای خود اندیشه. و خب، اجتماع ما هم استعداد پیروی این مردم را کم ندارد.»
 -  بله کاملا درست است! ...  آل احمد فریاد می‌زد  و  در آن اختناق عصر پهلوی‌، چنان بلند هم  فریاد می‌زد که طنین فریادهایش‌، هنوز هم که هنوز است‌، به خاطر حرف حقی که سوار بر آن فریاد‌هاست‌، گوش امثال شما را می‌آزارد و امتداد آن فریاد‌ها‌، امروز و هنوز هم کابوسی است برای شما و همۀ وادادگان و غرب‌زدگانی چون شما  و دقیقا به  همین گناه و جرم است  که همیشه عده‌ای با جلال  به دشمنی برخاسته‌اند.
* یک تقاضا! ...  می‌شود چند مورد از فریاد‌های آل احمد را‌، خیلی آرام و آهسته و در گوشی‌، به طوری که کسی آن‌ها را  نشنود برای اطلاع خوانندگان بنویسید؟!...
در ادامۀ مطلب‌، آنگاه آقای نویسنده(!) ضمن اعتراف به فحاشی‌های خود و امثال خودش نسبت به مرحوم آل احمد‌،  با اظهار تأسف از این که بیشتر از نمی‌تواند فحش بدهد اضافه می‌کند: « امروز البته به آل احمــد فحش دادن آسان شــده و این از همین قدر بی‌قدر این نوشتار هم می‌کاهد».
* یک تقاضای دیگر! ... جناب آقای نویسنده!...  می‌شود لطفا بفرمایید چرا فحش دادن به آل احمد آسان شده است؟... و اصلا چرا.  به جای استدلال و دو دو تا چهار تا کردن‌، باید به ایشان فحش بدهید؟...
       نکتۀ جالب چنین نوشته‌ای اما آنجایی است که آقای نویسنده که عکس قیافۀ ایشان  در صدر مطلب‌، نشان نمی‌دهد دهۀ چهل که هیچ‌، حتی دهۀ پنجاه را هم دیده و درک کرده باشند؛ از دهۀ چهل به عنوان دهۀ زرین یاد می‌کنند که چنین برداشتی از یک دوره بحرانی تاریخی با همۀ فراز و فرودهایش‌، نشان‌دهندۀ غلبۀ احساسات بر شناخت واقعیات تاریخی و البته به متقتضای سن و سال ایشان‌، خوش آمدن آواز دهل از دور بر پایۀ تبلیغات شبانه‌روزی همان غربی‌هایی است که دوست دارند دورۀ تسلط خودشان را زرین معرفی می‌کنند.
و البته این همۀ ماجرا نیست و زنده‌یاد جلال آل احمد‌، حالا حالاها باید از شیفتگان غرب و بیگانه‌پرستان‌،  به جرم نوشتن کتاب‌هایی همچون غرب‌زدگی‌، در خدمت و خیانت روشنفکران و خسی در میقات ... فحش و ناسزا بشنود‌، چنانکه دو روز زودتر از «‌جامعه فردا»‌، روزنامۀ  «همدلی» هم  در همدلی با غرب و  غرب‌زدگان‌، با مطالبی در همین مایه‌، یک صفحه را سیاه کرده است که ان‌شا‌ء‌الله‌، اگر فرصتی دست دهد‌، به آن هم خواهیم پرداخت.