زخمهاي زلزله(نکته)
محسن رضایی*
روز اول پس از زلزله، ساعت یک بعدازظهر از تهران با ماشین راه افتادیم. از جاده ساوه به همدان رفتیم. نماز مغرب را در مسجد روستای مهدی آباد خواندیم. هم روستا و هم مسجد منور به نام نامی حضرت امام مهدی(عج) بودند.
ساعت شش و نیم به سوی کرمانشاه راه افتادیم و ساعت هشت آنجا بودیم. جلسه ستاد بحران منطقه در ساختمان استانداری تشكيل شده بود. وزرای کشور، بهداشت، استاندار و معاونین وي همه بودند. گزارش فعالیتها را میدادند. فهرست اقدامات خیلی زیاد بود و گزارش نارساییها کمتر شنیده میشد.
در آن جلسه گفتم منطقهای که در آن زلزله آمده، ده سال در جنگ و ناامنی بوده است و امروز با آوارگی ناشی از زلزله مواجه است. همه بايد تلاش کنیم درد و رنج آوارگی مردم را کاهش دهیم.
از گزارش هاي اولیه پیداست که حداقل پاي هزار میلیارد تومان خسارت مادی، بیش از پانصد نفر کشته و ده هزار زخمی درمیان است.
صبح زود به منطقه سرپل ذهاب و روستاهای آن رفتیم. ارتش مسئولیت امدادرسانی در شهر سرپلذهاب را برعهده گرفته بود و سپاه کمک به روستاهای سرپل و شهرهای ثلاث و ازگله و دالاهو را عهدهدار شده بود. جداگانه در جلسات کاری برادران ارتش و سپاه شرکت کردم. گزارشها را دادند و در برخی موارد مشورت خواستند. انصافا ارتش و سپاه سریع و جدی وارد عمل شدند. معتقدم اگر حضور به موقع ارتش و سپاه و بسیج و هلالاحمر نبود، صدها نفر دیگر از بین میرفتند.
از نزدیک شاهد دلاوریهای فرزندان ملت در ارتش و سپاه و بسیج بودم؛ در سرپل ذهاب قهرمانانی را دیدم که دل شیر داشتند و در مقابل توپ و تانک و شیمیایی ارتش بعثی عراق خم به ابرو نميآوردند، ولی در مقابل آوارگی مردم زلزلهزده پریشان، گرفته و گریان بودند. نیروهای مسلح با تمام توان تلاش میکردند؛ گویی پدر و مادر و زن و بچه خودشان گرفتار آوار بودند. چند نفر از نيروها بچهای را در کنار آوار خانهاشان دیده بودند؛ او را بغل کرده بودند و زار زار گریه میکردند.
آری، صحنههایی در اینجا ديده مي شود که فولاد طاقت مردان آبدیده دفاع مقدس را هم آب میکند. فولاد در دو جا آب میشود، یکی در کوره آتش و دیگری در مقابل چشمان اشکبار کودکی که پدر و مادر خود را در زیر آوار خانه مدفون میبیند. اينجا غوغایی برپاست؛ مشابه اين صحنهها را فقط در زلزله رودبار که فرمانده سپاه بودم و در زلزله بم که کنار برادرانم احمد کاظمی و قاسم سلیمانی قرار داشتم، دیده بودم.
تاسف میخوردم که چرا به سیاستهای پیشگیری از آسیبهای زلزله که 10 سال پیش ابلاغ شد، عمل نشده است. چرا این قدر سیاستهای خوب در کشور تبیین و تصویب و ابلاغ میشود ولی در عمل خبری از توجه و تحول نیست.
اواخر روز دوم، که این یادداشت را مینویسم، نظم و امنیت کم کم در حال استقرار است. «چادرهای امید» که تازه رسیدهاند، در برخی مناطق در حال نصب شدنند. البته هنوز برخی جاها مشکل چادر وجود دارد، ولی انشاءالله طی روز سوم و چهارم مشکل کمبود چادر رفع میشود و امدادرسانی وارد مرحله دیگری خواهد شد.
ـــــــــــــــــــ
*دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام