kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۶۷۰۲
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۲
از هراره تا تهران - ۳۶

دیدارهای صمیمانه رئیس جمهور ایران در حاشیه اجلاس هراره


  بعد از سخنراني، آقاي خامنه‌اي چند دقيقه‌اي در سالن اصلي مي‌نشينند، اما قرارهاي فشردة ديدار با سران، اجازه نمي‌دهد که به سخنراني‌ها گوش کنند. تا قبل‌ازظهر بايد با رؤساي جمهور پاکستان و گابُن و بِنين ديدار ‌کنند. همراه با چند تن از همراهان، از سالن اصلي خارج مي‌شوند و به ويلا مي‌روند.
ديدار اول با «ضياءالحق» رئيس‌جمهور پاکستان است. آقاي خامنه‌اي به دم در ويلا مي‌روند تا از ضياءالحق استقبال کنند. او همان ابتدا شروع مي‌کند به تعريف کردن از سخنراني آقاي خامنه‌اي.
ضياءالحق که به‌خصوص از موضع‌گيري ايشان در مورد افغانستان خوشحال شده بود، بحث را به موضوع افغانستان مي‌کشاند. در آخر ديدار، ضياءالحق مي‌گويد: «خيلي خوشحالم که هيئت ايراني در اين سطح و با حضور شما به اجلاس آمده. حضور شما خيلي روي اجلاس اثر مي‌گذارد.»
وقتي مقامي به ويلا مي‌آمد، نشانة اداي احترام بيشتر او نسبت به ميزبان بود و اينکه او متقاضي اين ديدار بوده است.
مهمان بعدي ويلا «حاج عمر بونگو» است، رئيس‌جمهور مسلمان‌شدة گابن. صحبت‌هاي او بيشتر در مورد نفت و اُپک است. اما در ميان صحبت‌ها، با لحن خودماني و خارج از عرف ديپلماتيک مي‌گويد: «من خيلي خوشحالم که به هراره آمدم، چون توانستم نطق مهم امروز شما را بشنوم.»
ديدار بعدي، ديدار با آقاي «ماتيو کريکو» رئيس‌جمهور بنين است؛ ديداري که رنگ و بوي ديگري مي‌گيرد. رئيس‌جمهور کشور کوچک و فقير بنين، با تواضع و علاقه درمقابلِ آقاي خامنه‌اي نشسته است. حالتش هيچ شبيه يک مقام رسمي نيست. او يک مسيحي معتقد است و در کشورش، اکثر مردم، مسلمان. لباس و سکنات آقاي خامنه‌اي، از همان روز اول در دلش اثر کرده بود و دوست داشت اين مرد روحاني را از نزديک ببيند. بعد از سخنراني، مجذوب ايشان هم شده بود. او آقاي خامنه‌اي را، يک مرد با قدرت الهي و داراي ارتباط قوي با خداوند مي‌بيند که با قدرت ايمان سخن مي‌گويد؛ ايماني عميق، صحيح و محکم.
کريکو چيز زيادي از جنگ ايران با بعثي‌ها نمي‌داند. از صدام بدش مي‌آيد و مي داند خبرهايي که شنيده است، ‌پر از دروغند. آنچه ساعتي قبل از کلام آقاي خامنه‌اي شنيده، چشم‌هايش را باز کرده و حالا، حسابي از دست صدام عصباني است. مي‌خواهد آقاي خامنه‌اي را خوشحال کند، با صداقت از موضوع جنگ شروع مي‌‎کند: «ما از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران خيلي خوشحال شديم. پيروزي انقلاب شما به ما در آفريقا روحيه داد. اين جنگ را هم محکوم مي‌کنيم. خيلي معلوم است که صدام جنگ و تجاوز را آغاز کرده و بايد محکوم شود. نمي‌دانم چرا بعضي در اين موضوع شک دارند! يا مي‌ترسند حرف بزنند. فردِ معلوم‌الحالي، که وضعش براي ما نيز مشخص است، اين جنگ را شروع کرده و اين سياست، دورويي و نفاق است که هيچ‌کس جرأت نمي‌کند متجاوز را معرفي کند.»
کريکو که بروشورها و عکس‌هايي از مجروحان شيميايي ايران را ديده است، دل سوخته و عصباني مي گويد: «من شخصاً تصاويري از جنايات جنگي رژيم صدام، عليه زن‌ها و بچه‌هايي که دست‌ها و صورتشان سوخته بود، ديده‌ام. شما مسلّماً اسناد و مدارک اين جنايت‌ها را داريد. اينها مسلّم است و جنبش هم بايد خيلي صريح رژيم عراق را محکوم کند. اگر اين کار را مي‌کرد، اينها تقاضاي تشکيل کميسيون و تظاهر به صلح‌طلبي را انجام نمي‌دادند. جنبش مي‌تواند رژيم عراق را به‌خاطر استفاده از سلاح شيميايي، تحريم کامل کند. ضمناً اين مسئله که متجاوز کيست، مشخص است؛ چون بعثي‌ها در ابتدا زمين‌هاي ايران را اشغال کردند.»
صورت رئيس‌جمهور بنين برافروخته شده است. معلوم است با اعتقاد اين حرف‌ها را مي‌زند و عصباني است. آقاي خامنه‌اي با لبخند به او نگاه، و از اين شجاعت و حق‌گويي تشکر مي‌کنند.
کريکو آرام مي‌شود و اين قدرداني، در دلش مي‌نشيند. آقاي خامنه‌اي با لحن آرام و دوستانه‌اي مي‌گويند: «انتقاد من در حين سخنراني در اجلاس سران، بر اين بود که چرا جنبش در اعلام چنين محکوماني، شجاعت لازم را ندارد. ابرقدرت‌ها از انقلاب ما ناراحت هستند و با آن دشمني دارند، آنها صدام را براي تجاوز به ايران تحريک کردند تا از اين طريق، انقلاب را شکست دهند. آن روزي که هزاران کيلومتر از خاک ما در اشغال بعثي‌ها بود، صدام صريحاً اعلام کرد که ميانجيگري را نخواهد پذيرفت، مگر آنکه به سود خودش باشد. اما حالا که در حال شکست است، صلح‌طلب شده. آمريکا با تمام قدرتش نتوانسته است ملت ما را به زانو درآورد، براي اينکه ملت و رهبر ما، از آمريکا و ساير حاميان عراق هيچ واهمه‌اي ندارند.»
رئيس‌جمهور بنين با تمام وجود گوش مي‌کند. دوست دارد فارسي بلد باشد تا همين کلماتِ شيرين را بي‌واسطه بفهمد، اما مترجم، با ترجمة فرانسوي اش، واسطه‌ شده؛ زباني که مهر استعمارِ غارتگر است بر پيشاني فرهنگ ملت مظلوم و مستضعف بنين.
کريکو حرف‌هاي آقاي خامنه‌اي را تأييد مي‌کند. در ذهنش هنوز دارد به نترسيدن مردم ايران از قدرت‌ها فکر مي‌کند: چرا نمي‌ترسند؟ به چه پشتوانه‌اي؟ اسلام؟ ما هم مسلمان زياد داريم، اما آنها اين‌طور شجاع نيستند.
آقاي خامنه‌اي خوشحال از حق‌پذيري مخاطبشان، ادامه مي‌دهند: «در اين روزهايي که در هراره هستيم و اجلاس برقرار است، چهره‌هاي سياسي و اجتماعيِ مترقيِ آسيا و آفريقا، بايد در مورد تقويت جنبش عدم‌تعهد و هدايت آن در جهت خط صحيح، اجتماع و هم‌فکري کنند. امروز با گذشت بيست وپنج سال از تشکيل جنبش عدم‌تعهد، متأسفانه حرکت جنبش کُند شده و احتياج به تحرک و تغذية بيشتري دارد.»
آقاي کريکو خيلي خوشحال است که اين مردِ قدرتمند، او را فردي مترقي مي‌داند. سريع جواب مي‌دهد: «ما براي هر نوع همکاري با شما آماده‌ايم. دوست داريم روابط ايران و بنين هم زياد شود. اين براي ما خيلي مفيد است.»
بعد طرحي به ذهنش مي‌رسد که از تصور آن هم لذت مي‌برد، نيازي به فکر و مشورت نيست، طرحش را مطرح مي‌کند: «جناب رئيس‌جمهور، من از شما دعوت مي‌کنم که به بنين تشريف بياوريد. تقاضاي من را مي‌پذيريد؟!»
و جواب مي‌شنود: «بله. من دعوت شما را قبول مي‌کنم. اميدوارم در فرصت مناسبي بتوانم به بنين بيايم ان‌شاءالله. در ادامة اين اجلاس هم در کميته‌هاي فرعي، ايران و بنين با هم همکاري مي‌کنند و روابط ما با شما خيلي بيشتر از حالا مي شود. موفق باشيد ان‌شاءالله»
ديدار تمام مي‌شود. ديداري که نقطة عطفِ اين سفر براي رئيس‌جمهور بنين مي‌شود و افق هاي فکري جديدي در او شکل مي گيرد. دوست دارد سريع برگردد و اين ديدار را براي مردمش تعريف کند.
ظهر شده است، ظهرِ يک روز فوق‌العاده پرکار و پربار. از صبح در مکان اجلاس بودند، يک‌ساعت‌و‌نيم سخنراني و بعد هم اين ديدارها. آنهايي که در ويلا هستند، نماز را به امامت آقاي خامنه‌اي مي‌خوانند. بعد هم ناهار و استراحتي کوتاه تا آماده شوند براي برنامه‌هاي بعدازظهر. بعدازظهر بايد به محل اجلاس بروند و آنجا با نخست‌وزير صحراي غربي و رئيس‌جمهور الجزاير ديدار ‌کنند. ديدار با «شاذلي بن جديد» رئيس‌جمهور الجزاير، از چند جهت مهم است؛ ‌نزديکي الجزاير به ايران در موضوع جنگ، تقابل آنها با آمريکا، و از همه مهم‌تر موضوع نفت.
بازار نفت يکي از جبهه‌هاي جنگ ايران با رژيم بعثي و در واقع با دنياي استکبار شده است. براي تسليم کردن ايران، کاري کرده‌اند که قيمت نفت به زير ده دلار ـ حدود شش دلار ـ برسد. کويت و عربستان و امارات، ولخرجانه نفتشان را حرام مي‌کنند که قيمت را پايين نگه دارند. عراق هم بي‌توجه به سهمية اُپک، توليدش را بالا برده تا کمتر ضرر ببيند.
مستکبران اوضاع را طوري رقم زده‌اند که درآمد ارزي عراق فقط 8 درصد کم شده است، درحالي‌که درآمد ارزي ايران نصف شده است؛ به‌گونه‌اي که وزير نفت، ادامة فروش نفت به اين قيمت را به‌صرفه نمي‌داند.
اين ماجراها با سقوط فاو در والفجر هشت قوت گرفته و در دنيا معروف شده است به «جنگ نفت»، جنگي به‌فرماندهي CIA و مزدوري اعراب مرتجع. قدم اولِ ايران در اين جنگ نابرابر، کاهش توليد نفت بوده است. و به‌خاطر همين جنگ نفت است که ديدارهاي رئيس‌جمهور ايران با اعضاي اُپک، در حاشية اجلاس هراره بسيار مهم است. همراهي کشورهاي مهم و تأثيرگذار، و متقاعد شدن آنها براي کاهش توليد، مي‌تواند سايرين را هم مجبور کند تا جلوي اين روند گرفته شود. لذا در خارج سالن اصلي اجلاس، يک جنگ ديپلماتيک تمام‌عيار برقرار است که حرارتش، گاهي، چند برابر بحث‌هاي سالن اصلي است.
هم زمان با مجاهدت‌هاي آقاي خامنه‌اي در جبهة ديپلماسي در هراره، خبر مجاهدت‌هاي رزمندگان ايراني، در جنگ با نيروهاي بعثي و حاميان جهاني‌اش، به هراره مي رسد.