خط نفوذ و خطر انجماد در برجام(یادداشت روز)
1- یکی از جدیترین تهدیدها برای کشور، خطر خط «نفوذ» و «تحریف واقعیات» است که وقتی با «انحراف» از مسیر و «گم کردن راه» جمع شود و با «غفلت» یا «تغافل» برخی مسئولان همراه گردد، میتواند خسارتهای هنگفتی را به بار آورد. در مقایسه با این بسته جامع و به روز شده «تهدید هوشمند»، لفاظیهای امثال ترامپ، بیشتر ابزار سرگرمسازی جلوه میکند.
2- این روزها برخی دولتمردان ما در مقابل ترامپ مواضع اعتراضی میگیرند و طبعا این، موجب دلگرمی میشود. به همین دلیل تصور میرود که بعد از چند سال دوگانگی و تشتت، نشانههای اجماع فکری مجدد درباره شیطان بزرگ آشکار شده است. بازتولید بیاعتمادی به آمریکا تقریبا تنها عایدی برجام است؛ چه اینکه زمانی، برافراشتن تابلوهای «صداقت آمریکایی» با موضوع هشدار درباره بیصداقتی آمریکا، کارشکنی شمرده میشد اما حالا خوشبینترین دولتمردان، پیام همان تابلوها را تایید میکنند. در عین حال مسئله مهم این است که بشود به این مواضع اعتماد کرد و دیگر رفتار یا گفتارها، این مواضع خوب را نقض نکند و از اعتبار نیندازد.
3- وحدت که بسیار هم ضروری است، الزامات و اقتضائاتی دارد. باید با عبرتاندوزی و جبران عملی اشتباه همراه باشد و گرنه دعوت به وحدت و ادامه مسیر غلط قبلی در اعتماد به قول مقامات آمریکا (یا این بار اروپا)، حمل بر دوگانگی و بیصداقتی خواهد شد. آیا پس از بدعهدیها و خباثتهای آمریکا، واقعا تنبّه حاصل شده و صرف نظر از ابراز یا عدم ابراز پشیمانی نسبت به اعتماد یکطرفه، واقعا قصد جبران دارند؟
4- یکی از مهمترین عارضهها در برخی مدیران این است که وقتی در مواردی، از موضع مقابلهبه مثل و تلافی در مقابل بدعهدیهای آمریکا سخن میگویند، عمل و اقدام، پشتوانه حرفشان نمیشود. متاسفانه در فضای داخلی هم این گونه است. برخی دولتمردان اگر هم گاهی خرق عادت کنند و به جای دو قطبیسازی و اتهامپراکنی و مقابلهجویی همیشگی با سایر قوا و نهادها، از وحدت و همدلی سخن گویند، باز هم گمشده ماجرا، همان اقدام و عملی است که حرف و لفظ را تایید کند نه اینکه نقض نماید.
5 - چرا مواضع برخی مدیران دولتی متناقض، نامعتبر و مانند چک بلامحل به نظر میرسد؟ چرا باید چند ماه قبل، یک دولتمرد ارشد علیه سپاه اتهامپراکنی خلاف واقع میکرد و آمریکای سیلیخورده از اقتدار سپاه پاسداران را به شانتاژ علیه سپاه جسور مینمود؟ آیا سخنان بعدی در اظهار حمایت و تمجید از سپاه، جبران ارسال آن پالس خطرناک به دشمن را میکند؟ اعتبار سخنان خوب اخیر به این است که در مقابل تحریم سپاه پاسداران و هر نهاد دیگر که با سپاه همکاری کند، دولت در حمایت از این خط مقدم امنیت و اقتدار ملی، به محکومیت بسنده نکند و برخی تعهدات را معلق نماید.
6- شیخ مصلحالدین سعدی در باب اول «بوستان» که باب تدبیر و رای است، میگوید «به تدبیرِ جنگ بداندیش کوش/ مصالح بیندیش و نیت بپوش/ منه در میان، راز با هر کسی/ که جاسوسِ همکاسه دیدم بسی/ سکندر که با شرقیان حَرب داشت/ درِ خیمه گویند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد/ چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چیست/ بر آن رأی و دانش بباید گریست.
7- برخی دولتمردان و دیپلماتهای ما متاسفانه در چند سال گذشته، این آموزه عقلی و دینی را کاملا برعکس اجرا کردند. با بیگانه -ولو از سر غفلت- همرازی و همدلی ورزیدند اما در نسبت با داخل و دلسوزان و افکار عمومی، ضمن اینکه به محرمانهسازی امور اهتمام میکردند، به عنوان رویکرد غالب، راهنمای یک جهت را زدند و به سمت عکس آن پیچیدند! در لفظ علیه آمریکا حرف زدند اما در عمل، به صرف وعده و قول آنها اعتماد کردند و حتی با وجود مشاهده خباثتهای دولتین اوباما و ترامپ، تا همین اواخر از برجامهای جدید گفتند. و همین دشمن را به عهدشکنی و تحریمهای جدید گستاخ کرد.
8- رهبر انقلاب 28 شهریور 1395 به درستی متذکر شدند «یکی از اجزای مهم قدرت نرم جمهوری اسلامی، بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر و در رأس آنها آمریکاست و این بیاعتمادی باید روز به روز گسترش یابد. متأسفانه برخیها حاضر نیستند این بیاعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان میگویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بیاعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد... هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بیاعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت میکند و به گفتههای طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. عقلانیت اقتضاء میکند نسبت به کسانی که دشمنی خود را آشکار کردهاند، بیاعتمادی مطلق داشته باشیم».
9- برخی دیدبانیها و رادارها باید چگونه دستکاری شده باشد که اخلالگران و عناصر نفوذی بتوانند در نقطه کور قرار بگیرند؟ حضور یک فرد دوتابعیتی حقوقبگیر دو سرویس جاسوسی بیگانه - با ماهانه 7500 پوند حقوق - به عنوان عضو و مشاور ارشد مالی و اقتصادی در تیم مذاکرهکننده، به خاطر حضور در نقطه کور رادار بود یا نزدیکی و اعتماد زیاد، از جنس خرابکاریهایی که کلاهی و کشمیری در حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری کردند؟ فرض کنیم جاسوس بودنش را نمیدانستند، آیا از دوتابعیتی بودنش هم خبر نداشتند و اینکه از قبل انقلاب با آمریکاییها همکاری میکرده است؟ چرا باید رئیس قبلی دفتر رئیسجمهور، معرف چنین عضوی باشد؟ و چرا رئیسدفتر بعدی، برای یک مهره بدنام در مدیریت روزنامههای زنجیرهای حکم میزند که نشریات تحت مدیریتش به خاطر هتاکیهای متعدد از جمله حمایت از هتاکی نشریه فرانسوی علیه پیامبر اعظم(ص) تعطیل شد؟
10- برجامزدگی و در برجام ماندگی، آسیب مهمی است که میتواند توانمندیها و ظرفیتهای اقتصادی و دیپلماتیک ما را دچار معطلی یا هدررفت کند. خطر مشابه، آسیب اروپازدگی بعد از آمریکازدگی و آمریکاگزیدگی است. آقای ظریف شنبه شب در برنامه نگاه یک گفت «بر خلاف ادعای ترامپ که میگوید ایران برجام را نقض کرده، اين آنها هستند که بارها مواد برجام را نقض کردهاند. ترامپ حرفي براي گفتن نداشته است. برخلاف سالهای قبل، اروپاییها امروز مقابل آمریکا ایستادهاند». ایشان همچنین در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی گفته است: «از امروز به بعد دیگر هیچ کس برای مذاکره به آمریکا اعتماد نخواهد کرد چون میداند که عمر قراردادش با تغییر رئیسجمهور پایان خواهد یافت». بگذریم از اینکه دو سال قبل، آقای عراقچی معاون آقای ظریف، امضای جان کری را «تضمین» میخواند و تیتر یک روزنامههای بزککار شیطان بزرگ میشد. اما اگر ناظر به امروز و فردا باشیم، باید بپرسیم که اگر به تصریح شما نقض برجام، قطعی و متعدد است، چرا جز سخنرانی، هیچ اقدام بازدارنده دیگری نمیکنید؟ اروپا در این وضعیت جز لفاظی بیخاصیت، کدام اعتراض موثر عملی و بازدارنده به تشدید تحریمها انجام داده که بتوان آن را جایگزین آمریکا کرد؟ و اصلا اگر «برجام بدون آمریکا» واقعیت دارد؛ چرا سراغ آمریکا رفتید؟ با این همه تناقض، آیا تصور نمیکنید اعتماد عمومی آسیب ببیند؟
11- واقعیت این است که آمریکا ادای سگ وحشی را در میآورد تا ما را به سوی اروپا براند. این همان پروژه «نرمالیزاسیون» است که جان ساورز رئیس وقت سرویس جاسوسی انگلیس درباره توقع غرب از فرآیند 15 ساله برجام گفت. همچنان راهبرد پلیس بد/ پلیس خوب ولو با جا به جایی بازیگران، در حال اجراست. سخنان سال گذشته ریچارد هاویت (تهیهکننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران) را به یاد بیاوریم که گفت: «توافق هستهای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده است... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفتوگو درباره حقوق بشر در ایران را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود. اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم»!
12- تظاهر اروپاییها و آمانو به تعامل با دولت ایران آن هم در شرایط تشدید تحریمها از سوی آمریکا قابل تامل است. سران آلمان، فرانسه و انگلیس بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ، ادعا کردند به رغم عدم تائید پایبندی ایران به توافق هستهای از سوی رئیسجمهوری آمریکا، کماکان به اجرای برجام متعهد هستند. اما آیا در 21 ماه اخیر، کمترین اعتراضی به تضییع حقوق ایران در روند اجرای یکطرفه برجام کردهاند؟ آنها فقط از ایران میخواهند به تعهداتش ادامه دهد و ضمنا در اقدامی موازی، درباره برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران، نامه رسمی اعتراض به شورای امنیت میفرستند و به عنوان کار سوم، دعوت به مذاکرات مجدد برای «تکمیل(!؟) برجام» یا برجامهای جدید میکنند. آیا توازنی در این رویه دوگانه دیده میشود؟ در همین حال آمریکا دو سال است که خلاف متن صریح برجام از جمله ماده 29، سرمایهگذاران خارجی را تهدید میکند و مضاف بر آن، بر تحریمهای ناقض برجام با عناوین مختلف میافزاید. این همان اتفاقی است که باب کورکر رئیسکمیته سیاست خارجی سنای آمریکا دربارهاش میگوید «قصد انجماد برجام را داریم و نه تخریب آن». اروپا دستیار نقشه مرگ تدریجی و بیسر و صدای برجام است.
13- برای آنها مهم است که کسانی در ایران همچنان معلق و معطل اخم یا لبخند آمریکا بمانند و نه چرخ اقتصاد بگردد و نه چرخ سانتریفیوژها؛ بلکه فرصت غافلگیریهای تازه فراهم گردد و دولت ایران در حالی که میبیند دشمن در تدارک تحریمهای موذیانه جدید است و باید از خود اقتدار نشان دهد، همچنان منتظر بماند و خرسند که اروپاییها به عنوان پلیس خوب، ترامپ دیوانه را مهار کردهاند! متاسفانه گویا برخی مسئولان هنوز باور نکردهاند یا نمیخواهند اذعان کنند که کلید گشایش اقتصادی در داخل است و نه در لوزان و ژنو و نیویورک و وین.
14- در برجام ماندگی و معطل و بلاتکلیف نگهداشتن مدیریت و اقتصاد کشور، همان خسارت بزرگی است که دشمن میپسندد و متاسفانه 4 سال ادامه پیدا کرده است. گویا برخی مدیران ما به رویکرد «برجام و دیگر هیچ» اعتیاد پیدا کردهاند. آنها همواره چنین القا کردهاند که گشودن گره اقتصاد و رکود و تولید واشتغال، الّا و لابد به آمدن سرمایه خارجی است. آنها حل هر مشکل اقتصادی را به سرمایهگذاری خارجی موکول میکنند. چنین القا میشود که ما مضطر مطلق هستیم و به همین دلیل، باید به هر قیمت و هزینه که شده، با خارجیها ببندیم. تعامل متوازن و هوشمندانه با دیگر کشورها - ضمن صیانت از امنیت و مصالح و عزت ملی - یک حرف است و مستاصل و بیچارهنمایی کشور، حرفی دیگر.
قطعا مرحوم هاشمی رفسنجانی پیشاهنگ استقبال از سرمایهگذاری بود. اما همو 9 آبان 95 در گفتوگو با روزنامه اعتماد و درباره نقدش به 3 سال عملکرد دولت تاکید کرد «از همان سال اول تأکید داشتم شما نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف میشود. مثلاً قاچاقچیها یا پولدارهای بزرگ پولها را میگیرند که خرید و فروش و کارهای دیگر میکنند. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمدهای روی آن انجام نشد که یکی مسئله اشتغال است».
15- مرحوم هاشمی چند روز قبل از فوت، در آخرین جلسه یکی از کمیسیونهای «مجمع»، گلایه و انتقادهای جدی نسبت به مدیریت رئیسدولت مطرح کرد؛ هم به این خاطر که وقت کافی روزانه برای رسیدگی به مسائل به ویژه مشکلات اقتصادی نمیگذارد و هم اینکه از موضع بالا برخورد میکند و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست. آقای هاشمی 22 تیر 95 در دیدار جمعی از مدیران حوزه رسانه و صنعت، به انتقاد از افزایش 900 هزار میلیاردی نقدینگی (که اکنون بالغ بر 1370 هزار میلیارد تومان شده) پرداخت و گفت: «اگر 20 درصد این نقدینگی برای تأمین نیازهای واحدهای تولیدی تعطیل شده برگردد، علاوهبر برگشت رونق به اقتصاد، مشکل بیکاری جوانان تحصیلکرده، مخصوصاً کارگران بیکار شده را حل میکند که معضل بسیار خطرناک برای جوانان، خانوادهها و جامعه شده است».
16- هاشمی 24 آبان 95 در مصاحبه با روزنامه آرمان با زبان صریح تری سخن گفت: «الان مهمترین موضوعی که مردم انتظار دارند، پرداختن بیشتر به رکود و اشتغال است. بالاخره بانکها یا مستقیما دولتی هستند یا بانک مرکزی بر همه مدیریت دارد و دولت میتواند حکمی صادر کند و بگوید مثلا این درصد از پولها باید به تولید داده شود. یا مثلا در مرحله اول به کارخانههای تعطیل شده، وام مناسب بدهید اما چون همه این کارخانهها معوقه دارند، نمیتوانند وام بگیرند و روی معوقهشان هم سود میآید. نتیجه نهایی این میشود که اینها ورشکسته میشوند و نمیتوانند پول بانک را هم پس بدهند. گفتم بیایید زودتر خودتان را نجات بدهید و کار اینها را راه بیندازید. به اینها وام و مهلتی بدهید که کارخانههایشان راه بیفتد. به آقای روحانی گفتم. اما اگر 3 سال قبل این کار را کرده بودیم، الان همه کارخانههایمان تولید انبوه داشتند و صادرات داشتیم و میتوانستیم ارزانتر هم بدهیم».
17- کاش آقای روحانی و مشاوران وی به کسب دستاوردی غیر از برجام در این 4 سال فرصت بزرگی که در اختیار آنهاست، بیندیشند. در این صورت یا آزادگی و اختیارعمل بیشتری در مقابل لگدمال شدن برجام قامت راست میکنند و مجبور نیستند رویکرد ناکام «به هر قیمت» را ادامه دهند. اکنون تعلیق و انتظاری که 4 سال است به جان فعالان اقتصادی و تولید کنندگان و مدیران ما افتاده، مجال حرکت و خلاقیت را از آنان گرفته و به رکود سنگین در عرصه کسب و کار و ریل گذاری مدیریتی انجامیده است. کافی است سری به بازار و بورس بزنید و این حقیقت را مشاهده کنید. با وعده گشایش 3 ماه و 6 ماه دیگر، بالغ بر 50 ماه فرصت تحرک و پویایی از اقتصاد ملی سلب شد. غرب مایل است همین معطلی و فشلی تداوم یابد. تا اعتیاد به برجام ترک نشود و اختیار و اراده خود را احیا نکنیم، رونق و گشایشی در کار نخواهد بود.
محمد ایمانی