kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۶۳۷۷
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۱

شاعر همه قرن‌ها، حافظ شیرازی


 
 به بهانه روز بزرگداشت حافظ
ناهید زندی پژوه

شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی را نه تنها نخبگان فرهنگی و ادیبان حافظ‌پژوه، بلکه همه ایرانیان او را دوست دارند. زیرا دیوان غزلیاتش نه تنها عصاره فرهنگ ملی و نماد روحیه ایرانیان است بلکه چکیده اشعار بزرگانی همچون سعدی، مولوی، خیام و فردوسی را در خود گنجانده است. بنا به فرموده مقام معظم رهبری:« حافظ شاعر همه قرن‌ها و قشرهاست. ما حافظ را فقط به عنوان یک حادثه تاریخی ارج نمی‌نهیم بلکه حافظ حامل یک پیام و فرهنگ است. بدون شک، حافظ درخشان‌ترین ستاره‌ فرهنگ فارسی در طول این چندین قرن تا امروز است.»
خواجه شیرازی را می‌توان از اشعارش شناخت: خوشا شیراز و وضع بی مثالش؛ آری شاعر اهل شیراز بوده و در آن شهر زندگی می‌کرده و تحصیلات خود را در ادب پارسی و عربی در مکتب‌ها و مدارس شیراز گذرانده است. او دارای زن و فرزند بوده و در حق همسر خویش سروده:
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه‌پرور من ازکه کمتر است
و در جایی دیگر آورده:
مرا درخانه سروری است کاندر سایه‌ قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
گویا فرزند حافظ در جوانی از دنیا رفته؛ چنانچه به تصریح دیوانش:
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندرخم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
به رغم زمان‌ناپذیری حافظ، باز تصدیق باید کرد که او محصول زمان و محصور مکان بوده است. این واقعیت در پیوندهای عینی و ذهنی حافظ با فرهنگ، دیانت، سیاست و اقتصاد زمانه‌اش مشهود است. او در قرن هشتم هجری می‌زیسته، بنابراین ارتباط و تاثیر و تاثرش از حوزه‌ فرهنگی زمانه‌اش اجتناب‌ناپذیر است. حافظ در غزلیاتش بسیار تاکید کرده که جامعه‌اش فاسد و اصلاح‌ناپذیر است و از دستش کاری ساخته نیست:
نیست امید صلاحی ز فساد ای حافظ
چونکه که تقدیر چنین است چه تدبیرکنم
شاعر از اوضاع اجتماعی و محیط زندگی خویش و همچنین از قدرنشناسی ابنای روزگار، شکایت کرده است:
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش
اما اینکه حافظ، مردی با ایمان و عابد و متشرع بوده یا نه؟ خود چنین پاسخ می‌دهد:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران با تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
شاعر شیراز درباره شخصیت خود از هرگونه مصلحت‌طلبی فاصله می‌گیرد و خود را رند عالم‌سوز می‌داند:
چون مصلحت‌اندیشی دور است زدرویشی
هم سینه‌پر‌آتش، هم دیده پر‌آب اولی
رند عالم سوز را با مصلحت‌بینی چکار
کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش
و در غزلی دیگر می‌خوانیم:
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
برخی از غزلیات حافظ در ستایش آزادی و وارستگی است.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
ارتباط حافظ با پادشاهان و وزیران دورانش در اشعارش منعکس است:
به عهد سلطنت شاه شیخ ابوالسحاق
به پنج شخص عجب، ملک فارس بود آباد
حافظ در باب فتوت می‌سراید:
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو نبینیم و تو خود نپسندی
آن‌چه در مذهب ارباب فتوت نبود
خواجه شیرازی آشکارا خود را بنده عشق می‌خواند و حاصل این عشق رهایی از آن است.
... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
شاعر خود را به قرآن سوگند می‌دهد و بیان می‌کند:
حافظ به حق قرآن کز زرق و شید باز آی
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
جالب توجه آنکه واژه‌هایی که حافظ در اشعارش بکار برده پس از گذشت سالیان سال هنوز بدیع و الگویی است برای سنجیده اندیشیدن.
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
حافظ شیرازی به انبیاء و حضرت ختمی مرتبت عنایت خاصی داشته و از این‌رو در غزلی زیبا به مدح حضرت محمد(ص) پرداخته:
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد
حافظ غزلی سروده که امروزه در سده بیست و یکم هدف جهانیان باید باشد و آن شیوه زیست با یکدیگر در صلح و آرامش است:
 آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
 با دوستان مروت با دشمنان مدارا
 رمز جذابیت، زمان‌ناپذیری و جاودانگی خواجه شیرازی در انعکاس دریافت‌های فوق زمانی و فوق مکانی الهام‌گونه در قالب الهام، کنایه، استعاره و تشبیه در شبکه جادویی خاص کلامش نهفته است.
خواجه علاوه بر ظواهر آفرینش از منابع غیرمحسوس و غیر مرئی یعنی از عالم غیب هم الهام گرفته و ملقب به لسان‌الغیب شده است و در غزلی مشهور چنین شرح داده:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بی‌خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
حافظ شیرازی در مدح خود سروده:
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
غزلیات شاعر شیرازی حکم آینه‌ای را دارد که صورت باطنی هرکس در آن نقش می‌بندد.
شاعر در بیان حقایق معنوی و ذوقیات عرفانی کوتاهی نکرده است چنانچه خواندن دیوانش بعد از گذشت سالها توانسته اشکهای مشتاقان را در خلوت شب جاری کند.
حافظ به شهادت دیوانش، لحظه‌های وصول به حقیقت را تجربه کرده و در دریای فنا استغراق داشته است. باید گفته شود که پس از درگذشت حافظ شیرازی برخی از عالمان وقت از حضور در تشییع جنازه و نماز بر پیکرش امتناع می‌نمودند. اما گویا لسان‌الغیب در زمان حیاتش به این امر واقف بوده زیرا در دیوانش بیان می‌دارد:
قدم دریغ ‌مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناه است می‌رود به بهشت
غزلیات شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی در وجود همه مردم شور و استغنا، هویت، عشق و ایمان را تلفیق می‌کند و این مسئله شگفت‌آور است؛ از این رو مُهر مِهر حافظ شیرین سخن بر لوح دل هر ایرانی نقش بسته است.
منابع:
 1- ماهنامه حافظ، شماره سوم، خرداد 1383.
2- مجله چیستا، شماره 10، تیر 1383.
3. فالنامه حافظ. قم: نشر جمال، 1383.