kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۵۴۶۷
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۲
زیرپوست جنگ - ۵ در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران

سوریه برخلاف دیگر کشورهای عربی از ایران حمایت کرد


*و البته همین‌ها از ایران هم حمایت می‌کردند [!!]
- صلاح‌عمرالعلی(نماینده وقت حزب بعث عراق در سازمان‌ملل): بله از ایران هم حمایت می‌کردند، درست، ولی حقیقتا نه به این حجم. باید دقیق باشیم. از ایران برای رسیدن به چند هدف تاکتیکی حمایت می‌کردند [ولی حمایتشان از صدام استراتژیک بود]. آنها خیلی اصرار داشتند که جنگ تا بیشترین زمان ممکن طول بکشد تا دو کشور ویران شوند. وقتی می‌دیدند که برتری صدام حسین ملموس شده است در یک حد معین و محدودی از ایرانی‌ها حمایت می‌کردند. تازه آن هم نه همه‌ی کشورها [درحالیکه همه‌ی کشورها بدون استثنا از صدام حمایت می‌کردند]. این صحیح است.
*آیا برخی کشورها به عنوان واسطه رسیدن سلاح به عراق عمل می‌کردند؟
- بگذار این [مطلب مهم] را برایت بگویم: همه‌ کشورهای عربی به استثنای سوریه، همه‌شان از صدام حسین حمایت می‌کردند، یا به صورت مستقیم یا به صورت غیر مستقیم. ولی کشوری که از همه در این زمینه [حمایت از صدام] فعال‌تر بود، مصر بود در دوره‌‌  رئیس‌جمهور انور سادات.
*یعنی با وجود آنکه صدام به دلیل سفر [یکجانبه] سادات به اسرائیل و امضای معاهده‌‌
 کمپ دیوید به او بد و بیراه می‌گفت، در پشت پرده چیز دیگری جریان داشت؟
- بله بله، همینطور بود. دقیقا همینطور بود [و صدام با سادات مشکل داشت] ولی بعد از جنگ ماجرا طور دیگری شد و روابط با سادات از سر گرفته شد و اصلا ارتباط طور دیگری شد و غیره. در دوره‌‌ی سادات یک افسر عالی‌رتبه‌‌ عراقی با درجه‌ی سرلشکری به واشنگتن فرستاده شد و در سفارت مصر مشغول به کار شد. مأموریت او فقط این بود که نیازهای عراق از سلاح‌های آمریکایی را پی‌گیری کند. حکومت عراق درخواست‌هایش را از طریق این شخص مطرح می‌کرد و از آنجا که قوانین آمریکا اجازه نمی‌داد به دو کشوری که در حال جنگ‌اند به صورت رسمی سلاح فروخته شود، فلذا این درخواست‌ها و فهرست نیازهای تسلیحاتی به اسم ارتش مصر ارائه می‌شد و بعد خریداری می‌شد و به مصر می‌آمد و از مصر مخفیانه به دست صدام می‌رسید. البته حقیقتا مخفیانه نبود، با اطلاع آمریکایی ها ارسال می‌شد.
*آماری از میزان اموالی که عراق در این جنگ 8 ساله برای خرید سلاح هزینه کرد داری؟
-بگذار برایت چیزی بگویم، چون این مسئله از مسائل خیلی مهم است، چون روش تفکر صدام حسین و راه و روش شاذ و عجیبش را نشان می‌دهد. صدام حسین [در طول جنگ] تبدیل شد به یکی از واردکنندگان سلاح از کشور آفریقای جنوبی.
*که در آن دوره تحت رژیم آپارتاید و تبعیض نژادی بود [و همه‌‌ی کشورهای آزاده‌ی جهان با آن قطع رابطه کرده بودند].
- بله. صدام از راه آمریکا هیئت‌هایی را برای خرید سلاح به آفریقای جنوبی می‌فرستاد. آفریقای جنوبی صنایع نظامی‌اش در برخی محصولات خیلی خوب بود، از جمله توپ. فلذا صدام این‌ها را از آفریقای جنوبی می‌خرید.
*طبیعتا با هماهنگی اسرائیل و سازندگان سلاح.
- راستش من نمی‌توانم این مسئله را به این شکل تأیید کنم.
*نه، خب کارخانه‌های سلاح در آفریقای جنوبی سلاح‌هایشان را در ارتباط با [اسرائیل پیشرفت می‌دادند]
- نه، صریحا می‌گویم من اطلاعاتی در این باره ندارم...
*اینها منتشر شده. اطلاعاتش نشر پیدا کرده...
- در هر حال. وقتی سؤالی می‌پرسی، من می‌گویم من این چنین سندی در اختیار ندارم، ولی صدام از خود آفریقای جنوبی سلاح می‌خرید، بله، از طریق مسیر آمریکا.
*صدام وقتی در هاوانا [در گفت‌وگو با تو] از عزم جزمش برای راه‌انداختن جنگ حرف می‌زد، چه تصوری داشت؟ آیا می‌فهمید اینکه با کشوری مثل ایران وارد جنگ شود یعنی چه؟
- برایت گفتم که، صدام اینطور گفتم، گفت...
*منظورم این است که انتظار داشت این جنگ یک چند روزی طول بکشد، یا چند هفته، یا چند ماه یا چند سال؟
- نه، او تقریبا انتظارش این بود که جنگ‌ای بسا فقط چند ماه طول بکشد، فکر می‌کرد بیش از چند ماه طول نخواهد کشید. این برداشت و اعتقاد صدام بود. چیزهایی که روی آن حساب کرده بود [و بر آن اساس خیال می‌کرد جنگ حداکثر چند ماه طول می‌کشد] این بود که ایران دارد فرو می‌پاشد، ارتشش در حالی فروپاشی و تحلیل رفتن است، بعد هم درگیری‌هایی در داخل رهبری وجود دارد، ترور و قتل و بمب‌گذاری و... هفته‌های اول پس از انقلاب در ایران را که یادت هست.
*همه‌‌ اینها که گفتی بود، ولی این برداشت و تحلیل [که صدام داشت] فکر نمی‌کنم تحلیل صحیحی بوده باشد که حتی یک آدم معمولی در خیابان هم آن را بپذیرد.
- البته، البته. قطعا و یقینا نمی‌توان در مقابل یک انقلاب ایستاد، در مقابل انقلاب مردمی‌ عظیم و فراگیری با این قدرت.
*کدام دستگا‌ه ها طبق قاعده باید به صدام اطلاعات می‌دادند؟ آیا به این دستگاه‌ها تکیه داشت؟
- صدام حسین به احدی تکیه و اعتماد نداشت. فقط به فکر خودش تکیه و اعتماد داشت. بله مشاوره می‌گرفت، گوش می‌کرد به حرف ولی در نهایت خودش بود که تصمیم می‌گرفت. از چیزهای خنده‌دار اینکه دایی‌اش خیرالله طلفاح در یکی از نشست‌های تلویزیونی می‌گفت: «همه‌ی فرمانده هان و رهبران عالم به مشاورینی احتیاج دارند که آنها را راهنمایی کنند و به بسیاری از امور آگاه کنند. صدام حسین هم مشاور دارد ولی فرق بین صدام حسین و دیگر رهبران این است که این صدام حسین است که به مشاورانش چیز یاد می‌دهد، نه برعکس!» ببین چه طرز تفکر سطح پایینی بود که خیرالله طلفاح اینطور حرف می‌زد که «بله، صدام حسین مشاور دارد ولی این اوست که به مشاورانش چیز یاد می‌دهد.» فلذا باید گفت صدام [به معنای دقیق مشاوره]، از کسی مشاوره نمی‌گرفت.