kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۵۲۳۱
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۱
زیرپوست جنگ - ۴ نماینده وقت حزب بعث عراق در سازمان ملل تشریح می‌کند

اتحاد بلوک شرق و غرب در مورد کمک به صدام


بخش دوم مصاحبه با صلاح عمر العلی نماینده وقت حزب بعث عراق در سازمان ملل متحد:
بسم الله الرحمن الرحیم
*و صدام در 22 سپتامبر [1980] جنگ را آغاز کرد.
- صلاح عمر العلی: دقیقا.
*یعنی تقریبا یک سال کامل بعد [از آن دیدار با ابراهیم یزدی]. و جنگ 8 سال ادامه یافت تا آنکه در 20 آگوست 1988 [29 مرداد 1367] آتش‌بس اعلام شد. مردم می‌پرسند چرا صدام این جنگ را به راه انداخت؟
- من حقیقتا نمی‌توانم جوابی به این سؤال بدهم.
* ای بسا می‌توان گفت تو از اولین کسانی بودی که از نیت درونی صدام [برای به راه انداختن جنگ] مطلع شدی.
-من فهمیدم که... یعنی آن صحبت‌ها بین من و صدام در سپتامبر 1979 رخ داد و جنگ در سال بعد، یعنی حدودا 11 ماه فاصله بود...
*این نشانگر چه چیزی در شخصیت صدام است؟ آدمی که یک گفت‌وگوی دیپلماتیک را چنانکه تعریف کردی با دیپلماسیِ عالی مدیریت می‌کند و ظاهرا حرف طرف مقابل را درک می‌کند و به او اطمینان می‌دهد و بعد در عین حال تمامی چیزی که در درونش جریان دارد مکر است و حیله و نقشه کشیدن برای امری خلاف آنچه در ظاهر نشان می‌دهد.
-بله بله. درست می‌گویی. این ما را یاد همان نشستی می‌اندازد که خودت تعریف کردی، نشست سران حزب که دستمالش را درآورد و شروع کرد به‌گریه کردن و کمتر از یک ساعت بعد 54 عضو حزب را اعدام کرد.
*یک بار دیداری داشتم با یکی از سیاسیون که با صدام ملاقات می‌کرد. از او پرسیدم: «چه برداشتی از شخصیت صدام داری؟» او گفت: «یک بار صدام داشت با من حرف می‌زد و گفت: «اگر خواستی در کاری موفق باشی، نگذار اطرافیانت بفهمند به چه فکر می‌کنی و قصد داری چه کاری بکنی.» آیا صدام واقعا همینطور بود؟
- عملا همین کار را می‌کرد. بله.
*سخت می‌شد فهمید نیتش چیست و چه در سر دارد؟
-بله. صریح برایت بگویم صدام حسین انگار دو شخصیت در یک بدن واحد داشت. خیلی وقت‌ها که با صدام حسین می‌نشستی او را یک فرد دیپلمات، خوش اخلاق، ظریف، مؤدب، مراعات‌کننده‌ مسائل در ارتباط با تو می‌دیدی و این همان صدام حسینی بود که در یک لحظه بعد تبدیل می‌شد به یک موجود وحشی خونخوار. یعنی واقعا شخصیت پیچیده‌ای بود. خیلی پیچیده. واقعا اصلا نمی‌شد نیت حقیقی‌اش را بفهمی. در ظاهر درست برعکس چیزی که در دلش بود را نشان می‌داد.
*صدام از انقلاب ایران می‌ترسید؟
- اینها [در عراق] رادیو داشتند و امکانات زیادی داشتند. برخی‌هایشان هم قاچاقی به داخل ایران می‌رفتند. تسلیح می‌شدند، آموزش می‌دیدند. چیزی که من تصور می‌کنم آن است که یکی از مسائلی که صدام حسین (مثل خیلی دیگر از مسائل) نتوانست آن را درست درک کند و بسنجد آن بود که وقتی شرایط برای تغییر نظام در ایران فراهم شد، باید از وجود امام خمینی در عراق استفاده می‌کرد. الان وقت استفاده از این مسئله رسیده بود. ولی او برعکس رفتار کرد.[امام] خمینی و طرفدارانش را از عراق بیرون کرد. درحالیکه سن او هم بالا بود و به این ترتیب صدام همه چیز را باخت.
*ولی تو اینجا برای تاریخ می‌گویی: که ایرانی‌ها واقعا آمادگی داشتند بحران [بین دو کشور] رفع شود و با عراقی‌ها مصالحه کنند [و کار به جنگ نکشد.]
- استاد احمد، من یک عراقی‌ام و هیچ ارتباطی با هیچ شهروند ایرانی ندارم، نه مسئول و نه غیرمسئول. نه سفری به ایران داشته‌ام و نه ارتباطی با ایران دارم. من یک عربم، فارس نیستم. وابستگی به جنبشی دینی هم ندارم که فرضا موجب ایجاد شک و شبهه‌ای در این مسئله شود. ولی برای گواهی تاریخی می‌گویم: من برداشتم از آن دیدار این بود که ابراهیم یزدی [وزیر خارجه‌‌ وقت جمهوری اسلامی] با نهایت صداقت و امانت حاضر شده بود و بسیار بسیار تمایل داشت که این بحران حل شود. این برداشت من است.
*صدامی که در سپتامبر 79 در هاوانا با تو حرف می‌زد همان صدامی بود که قبلا می‌شناختی؟
- صدامی که بعد از به دست گرفتن قدرت شناختم همان بود، ولی قبل از رسیدن به قدرت شخصیت کاملا متفاوتی داشت.
*بعد از آن درباره جنگ عراق و ایران با او صحبتی داشتی؟
- موقعی که در سال 1982 تصمیم گرفتم استعفا دهم...
*نه. منظورم پیش از شروع جنگ است.
-پیش از شروع جنگ، نه.
*و از آن روز به بعد هر لحظه انتظار داشتی که جنگ شروع شود.
- طبیعتا. خود صدام به من گفت [در همان دیدار] که جنگ قطعا شروع خواهد شد. گفت می‌خواهم ضدشان جنگ به راه بیندازم و حقوقمان را بازپس بگیرم.
*کدام کشورها این جنگ را از نظر مالی تأمین کردند؟ و [راه‌انداختن و ادامه‌اش را] تشویق کردند؟ خصوصا که تو در سازمان ملل حضور داشتی.
- یکی از چیزهای بسیار عجیب و نادر تاریخی این است که صدام وقتی قدرت را [با کنار زدن البکر] در دست گرفت و مدت کوتاهی بعد جنگ را راه انداخت. در این زمان رقابت شدیدی بین بلوک غرب و بلوک کمونیستی بر سر به دست آوردن دوستی صدام راه افتاد. و رقابت شدیدی برای کمک به او و پشتیبانی برای رفع همه‌ احتیاجات نظامی و غیرنظامی‌اش. حتی یک کشور را هم در این بین استثنا نمی‌کنم. همه کشورهای غربی به صورت کامل، چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و از او به وسیله‌ پول و سلاح و همه‌ امکانات پشتیبانی کردند. شوروی هم همینطور. و این واقعا یک مسئله‌ نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را [در حمایت از خود] به نقطه‌اشتراک رسانده بود، آمریکا و اروپا با شوروی.