رسانه ملی و 260 کانال تلویزیونی علیه هویت ایرانی
فرزاد میرحمیدی
ما ایرانیها ملت عجیبی هستیم. یعنی یکسری عادات و خصائلی داریم که دیگر ملتها یا ندارند، یا به این شکل و با آمارهای عجیب و غریب ندارند. مثلاً در میزان و نحوه مصرف آب یا حاملهای انرژی یا مثلاً در نوع و مقدار استفاده از تکنولوژی و وسایل ارتباطی و... اما یکی از عجیبترین خصائل ما، وجود آمارهای شگفتآور است. برای مثال اخیراً رئیس محترم صدا و سیما - آقای علی عسگری - در مراسم اختتامیه بیستمین جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استانها در سنندج گفتهاند که؛ «دست کم 260 شبکه و کانال تلویزیونی و ماهوارهای علیه هویت ایرانی فعالیت میکنند.» یعنی چیزی نزدیک به 10 برابر شبکههای تلویزیونی داخلی. جدا از دقیق بودن و تعداد این شبکهها، آنچه اهمیت دارد این است که برخی از فریبخوردگان و ناآگاهانی که رگ و ریشه ایرانی دارند هم با این شبکهها علیه کشور خودشان همکاری میکنند.
در شرایطی که رئیس صداوسیما، خود به این هجوم رسانهای به فرهنگ و هویت ملی اعتراف دارد، باید ارتقای کیفیت برنامههای رسانه ملی، به ویژه در زمینه ارتباط با نسل جوان بیشتر در نظر گرفته شود و عواملی که موجب اختلال در برقراری این ارتباط میشود برطرف شوند.
یکی از این عوامل را در وهله نخست باید در کمبود کارهای پژوهشی در زمینه هنر و رسانه و از آن جمله، فقدان کارهای میدانی و آماری دقیق و در نهایت بهاء ندادن به این پژوهشها در دانشکدههای هنر و به ویژه در همین دانشکده صداوسیما جستجو کرد. از آنجا که آقای علی عسگری خود مدتها ریاست و معاونت این دانشکده را بر عهده داشتند، میتوان انتظار بهبود این رویه را در آیندهای نه چندان دور داشت. اما جدا از این، برنامههای صدا و سیما هنوز از نظر زبان ارتباطی و شکل و ساختار با محدودیت و کاستیهای جدی روبرویند. عدم خلاقیت در ساخت برنامههای هنری و سرگرمی از بزرگترین مشکلاتی است که پس از قریب به سه دهه از پایان جنگ تحمیلی، هنوز گریبانگیر صداوسیما و تولیدکنندگان آن است.
اما یکی از عواملی که راه را برای مانور شبکههای ماهوارهای متجاوز به فرهنگ و هویت ما باز میکند این است که برنامههای سرگرمی، اکثراً مشابه و تکراری و با زبانی فاقد جذابیتهای بصری و شنیداری برای نسل جوان و نوجوانی تهیه میشوند که قاعدتاً عمده سرمایهگذاریها برای جذب مخاطب هم باید روی این قشر از جامعه صرف شود، در حالی که وقتی برنامههای سرگرمی صداوسیما، مانند بیشتر سریالهای مناسبتی یا استندآپ شو (Stand up Shows) و کمدیها را میبینیم، به نظر میآید که مخاطبان خود را کودک و یا همان جوانان نسل 50 و 60 میپندارند و عملاً غیر از پخش مستقیم فوتبال و دو- سه برنامه کلیشهای و دورهمیهایی مانند خندوانه و ... بخش تولید، استراتژی مشخصی برای نسل جوان ندارد.
از دیگر کاستیهای چشمگیر صدا و سیما، کمبود یا فقدان برنامههای تخصصی برای اقشار و اصناف مختلف جامعه است. برای نمونه از برنامههای خوب در ماههای اخیر میتوان از «منبع موثق» و یا «چارکتاب» در حوزه شعر و ادبیات نام برد که خود میتواند خیل عظیمی از دوستدران شعر و ادبیات و فعالان حوزه ی نشر را جذب رسانه ملی کند، اما هنوز تعداد و نوع این برنامهها میتواند بیشتر، با کیفیتتر و در حوزه کار و علائق دیگر اصناف هم قرار گیرد.
پریشانی و هرج و مرج در اطلاعرسانی درست و به موقع و ضعف در به کارگیری شبکههای اجتماعی و ارتباطی و... هم از عمده مشکلات صداوسیما برای جذب مخاطب است. اما از همه اینها که بگذریم، دوباره باید به مسئله نخست، یعنی کمبود سرمایهگذاری و کار حرفهای در بخش تحقیق و پژوهش اشاره کرد که کمترین دستآورد آن دستیابی به آمارهای دقیق و علمی برای شناخت صحیحتر مخاطب و تمرکز بر سلایق و نیازهای حداقلی آنهاست که میتواند آنها را به رسانه ملی خود دلگرم نماید تا چنین شاهد مانور رسانهای بیگانگان و سوءاستفاده دشمنان این ملت از فریبخوردگان و ناآگاهان عرصه فرهنگ و هویت ملی نباشیم.